وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس

من بیمار نیستم ولی میگم باید هر کس ازدواج بکنه.ما بایدکامل بشیم.باید طعم عشق واقعی واحساس کنیم.خواهشا خواهشا از بیماریتون کوه نسازید برای جلوگیری از رسیدن به ارزوهاتون.

ولی من به ازدواج فکر میکنم و با ازدواج و یه زندگی جدید دیگه به ام اس فکر نمی کنم

بنظر من یک مبتلا به ام اس اینقدر زیباییهای زندگی رو با تموم وجود لمس میکنه که میتونه زیباترین زندگی رو برای همسر و فرزندانش خلق کنه.
این حرف دل منه بخدا

بچه های ام اسی باید ازدواج کنن (خدا گر ز حکمت ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری) تازه با این پیشرفتیم که علم داره میکنه من هیچ شکی ندارم که درمان قطعیش زوده زود میاد

نباید ازوداج کنیم -فقط یک درصد احتمال بدیم که بچه مون به ام اس مبتلا شده همین زجری که ما کشیدیم بس نیست که اونم بخواد بکشه -من که حاضر نیستم -خرج دارو بمونه کنار-ترحمی که بهمون میکنن بس نیست-شاید احساس دل تنگی کرد و..........................

(2012/04/12, 10:54 AM)7714 نوشته است: [ -> ]نباید ازوداج کنیم -فقط یک درصد احتمال بدیم که بچه مون به ام اس مبتلا شده همین زجری که ما کشیدیم بس نیست که اونم بخواد بکشه -من که حاضر نیستم -خرج دارو بمونه کنار-ترحمی که بهمون میکنن بس نیست-شاید احساس دل تنگی کرد و..........................

چه دید بدی
اگر شما ازدواج کردید و فرزند شما همون کسی باشه که درمان قطعی بیماری شما رو کشف کنه بازهم اینطور فکر میکنید؟
امیدوارم هرچه سریعتر درمان قطعی ام اس پیدا بشه و همه ی جوونا بخصوص دوستان خوشبخت بشن.
اکثر والدین ما با تحمل مشکلات و سختیها تشکیل زندگی دادند و گرنه خیلی از ما نبودیم.
پس باید تلاشمون رو برای رسیدن به اهدافمون بیشتر کنیم+توکل به خالقمون

(2012/04/12, 10:54 AM)7714 نوشته است: [ -> ]نباید ازوداج کنیم -فقط یک درصد احتمال بدیم که بچه مون به ام اس مبتلا شده همین زجری که ما کشیدیم بس نیست که اونم بخواد بکشه -من که حاضر نیستم -خرج دارو بمونه کنار-ترحمی که بهمون میکنن بس نیست-شاید احساس دل تنگی کرد و..........................

چه قدر زود قضاوت میکنی
دکتر هست-مشاور هست-دکترمتخصصه خودت هست برای ازدواجت که..
که این مشکل ها برات پیش نیاد....
کی بهت ترحم کرده؟
همسری که تورو به خاطره خودت بخواد معلومه ترحم نیست ولی باید خودت تشخیصش بدی که دوست داره یا ترحم...
که اونم به نظره من کاملا به اصطلاح تابلوئه

اه من چقد از این کلمه ی ترحم بدم میاد من وقتی اصرار به ازدواج با علیرضا می کنم همه میگن یا ترحمه یا هیجان بچگی
ولی بخدا این نیست اگه اینا بود که تو این 5،6 سال باید هیجانم میخوابید تازه همون موقعی که من از علیرضا خوشم اومد اصلا پای ام اس در میون نبود.

من با ازدواج موافقم به شرطی که اول خودمون با ام اس کنار بیایم و ازش کوه نسازیم.چرا نباید ازدواج کنیم وقتی محبت رو میفهمیم و بیشتر قدر زندگی رو میدونیم.وقتی عاشق باشیم ترحم معنایی نداره

با ازدواج هرانسانی کامل می شود.چه تضمینی که دیگران بیمارنشوند.درصدبیماری درفرزندان نیززیادتفاوتی ندارد.