وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس

نسخه کامل: قراری دوباره در تهران
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13
مهسا جونم
ايشون مردم نيستند كه ندونم:35::35:

نوبت شما كه خيره به سلامتي همگي حضور داريم
چرا پا روي احساسات خودت ميزاري
يكم هم بيا از اين پنجره نگه كن ببين چه هواي خوب و دلچسبيهlove28
حالا اينكه چرا نازنين فاميلي ايشون رو ميدونن جاي تامل داره ولي مهسا تو از كجا فاميلي ايشون رو ميدوني اگه همه چيز رو تكذيب ميكني ؟ smiling


دوستان جاي همگي خالي .
اولش كه من با مجيد رسيديم . بعد شهرزاد اومد پيشمون و يه سوتي داد smiling كلي هم اذيتش كردم و خالي بستم smiling بعد سينا اومد . بعدشم مهسا . مهناز . كيارش . مرتضي . مريم . سيمين ( دوست مريم ) . حميد . حامد . پريا . ناهيد .
بعد مريم و سيمين رفتن .
بعدشم مجيد رفت .
مهسا و شهرزاد و كيارش هم رفتن .
سعيده اومد .
مهناز رفت .
ماتيلات اومد smiling كلي اذيتش كرديم با سينا laughing3
ماتيلات و سينا رفتن .
مام ميخواستيم بريم شام كه پريا يه چشم غره رفت به حامد و گفت بريم خونه ، حامد گرسنه هم بالجبار گفت چشم همسرم smiling .سعيده هم باهاشون رفت .
منو حميد و مرتضي هم رفتيم شام .
و خدا رو شكر كرديم كه جمعمون پسرونه بود و مجبور نبوديم ابرو داري كنيم و با كلاس غذا بخوريم smiling مثل ادمايي كه 2 مااه تو يه جزيره گير افتادن و غذا نخورده بودن شده بوديم laughing3
مرتضي هم ميخواست شرمندمون كنه كه قربونش برم راضي شد شرمندمون نكنه . مرتضي جون مر30
بعدشم مرتضي و حميد رفتن . منم كه رفتم ديگه smiling

از همه بچه ها تشكر ميكنم . واقعا روز و شب خوبي بود .
واقعا تلاش بچه ها واسه رسيدن به ديدار ها رو ميبينم به خودم ميبالم كه همچين دوستاي خوبي دارم كه حاضرن واسه ديدن همديگه سختي هاي فراوان رو تحمل كنن .
ماتيلات كه كلي تو ترافيك موند و حرص و جوش خورد .
مرتضي كه 1 روز كامل تو راه بود .
مجيد كه با مرخصي ساعتي اومد بچه ها رو ببينه .
حميدم كه خواب مونده بود به سرعت خودش رو رسوند .
حامد و پريا كه مسافرتشون رو 1 روز كنسل كردن و خودشون رو قرار رسوندن .
كيارش و مهناز و ناهيد و سعيده و شهرزاد و سينا و مريم و سيمين و مهسا كه زحمت كشيدن و اومدن .


از همه متشكرم . خوش گذشت
حمید جان احیانا وسط این همه کار و فعالیت و خوش گذشتن جایه من خالی نبود؟icon_cry
قراراتون كلي برگزار ميشه يا بستگي به سابقه عضويت در سايت داره ؟ فقط مختص تهرانه ؟
(2010/07/31, 02:22 PM)farzad tavakkoli نوشته است: [ -> ]قراراتون كلي برگزار ميشه يا بستگي به سابقه عضويت در سايت داره ؟ فقط مختص تهرانه ؟


فرزاد جان بدليل اينكه اكثريت اعضا در تهران هستند فعلا قرار ها در تهران برگزار مي شه . هيچ محدوديتي براي شركت در قرارها وجود نداره و هر يك از اعضا مي تونن در صورت تمايل در اون شركت كنند .
(2010/07/31, 02:12 PM)sahar نوشته است: [ -> ]حمید جان احیانا وسط این همه کار و فعالیت و خوش گذشتن جایه من خالی نبود؟icon_cry
سحر جونم اتقافا نبودت كاملا حس مي شدlove51
امروز شنبه ست
شايد ازين شنبه ها تو زندگي هر كسي باشه اما امروز براي من يه رنگ ديگه ست .
كمتر روزي من اين همه انرژي دارم ، با اينكه بي خوابم
دليلش ديروزه
خيلي دير رسيدم اما شماها بهم نشون دادين دوستاي واقعي چه جورين!‌ آدمايي كه همديگه رو نديدن و يه چيزي غير از ام اس اونا رو بهم وصل ميكنه
ديروز تو راه كرج وقتي تو ترافيك مونده بودم ،‌ حس ميكردم زماني كه به پارك برسم ديگه هيشكي نيست .... واقعا بغضم گرفته بود و دلم مي خواست گريه كنم ... كلي با خدا دعوا كردم كه چرا همش جلو پام سنگ مي ندازي !!! اما خدا مي خواست يه چيزي رو بهم ثابت كنه ،‌و اون چيزي نبود جز معرفت و محبت دوستاي ام اس سنتريمHeart
حميد شايد ندوني اما ديروز وقتي كه خيلي گير بودم تمام نگراني هامو ازم گرفتي .. مرسي icon_question سحر جون تو واقعا خوشبختي love51
سينا كه از همه بيشتر اذيتش كردم .... هزار بار ببخشيد كه ديشب با اون خستگي گرفتارت كردم . يه چيزايي هست كه به زبون نمياد... اما تو واقعا خوبيlove51

پرياي مهربونم واااااااااااااي خيلي دوست دارم عزيزم،‌قول ميدم خوبيهاتو جبران كنم
ناهيد اصلا انتظار نداشتم اونجا ببينمت ،‌ خيلي ماهي
سعيده ، نشد ديشب بهت بگم چهرت به آدم اميد ميده تو واقعا انرژي رو منتقل مي كني love28 مرسي مرسي مرسي love51love51love51 مي خوام دوباره ببينمتlove51
آقا حامد ،‌ حميد 2 يا 1 :35: ،‌مرتضي ممنونم ازتون
و اگه خستتون كردم و باعث ناراحتي تون شدم منو ببخشيد
مريم ،‌مهناز ، مهسا،‌مجيد ،‌كيا و ... خيلي دلم مي خواست ببينمتون
كم سعادتي از من بود
ايشالله به زودي زودlove28
سلام

نوبتیم باشه نوبته منهagreement2

مریم گزارش می دهد:Blush

من به همراه دوستم سیمین جون ( قربونش برم الهیlove51 ) ساعت 5 و خورده ای رسیدیم پیش دوستانicon_biggrin

از سمت چپ میگم که چه کسانی رسیده بودن:

مهناز جون که خیلی خوشحال شدم دیدمش ماههlove51

شهرزاد عزیزم که خیلی خوش حالم که ایشون رو هم دیدم love51ولی نشد که گوشش رو به خاطر یه کاری بکشم wink2

مهسای عزیز که خیلی عوض شده بود و کلی خوشگلlove51

مجید که دستش درد نکنه اومده بود و به عنوان یه سرباز حسابی مواظبه ما بود icon_questionکلی هم مو داشتlaughing3

حمید که از فراق سحر یک لحظه اشک از چشماش کنار نمی رفتsad2 و ما اصلا خندش رو ندیدیم icon_cryبنده خدا کلی هم تو آلاچیق جا خالی کرده بود برای سحرlaughing3icon_question

سینا که اصلا عوض نشده بود ولی هی می خواست جدی باشه که تابلو بود بلد نیستlaughing3icon_question

آقا کیا که خیلی از آشنایی با ایشون خوشبختم و خوشحالم که تونستم ببینمشون
انشالله تو دیدارهای بعدی هم بتونیم ببینیمشونicon_question

بعد هم مرتضی با یه جعبه آیس کریمlaughing3 ( به قول سینا البته ) اومد که آخرش هم من نفهمیدم توش چی بود icon_cry( ولی انگاری ناراحت بودش نمی دونم چرا icon_cry)icon_question

ولی بازم دستش درد نکنه از طرف من هم از مادرتlove51 تشکر کن فوق العاده خوش مزستicon_question

بعد حمید آقا تشریف آوردن که ایشون هم کم صحبت هستنicon_question

بعد که رفتیم تو آلاچیق پریای عزیزمlove51 به همراه همسر عزیزشون آقا حامدicon_question اومدن که من کلی ذوق مرگ شدم

بنده خدا ها تازه از سفر رسیده بودن دستشون درد نکنهicon_questionlove51

آقا حامد هم بنده خدا چقدر از بابت مشکله مادرم ناراحتشون کردم شرمندهicon_question

بعد هم ناهید جون اومد که من واقعا از دیدنش خوش حالم ولی حیف که سعادت نداشتم بیشتر ببینمش love51

چون باید برمیگشتیم ماsad2

بعد هم شهرزاد عزیزم لطف کرد و من و سیمین جون رو تا دم در پارک همراهی کرد که دستش درد نکنهlove51

دوستم از از جمع ما صمیمیه ما بسیار خوشش اومد و از چند نفر خیلی خیلی تعریف کرد که نمی گم:35::35::35::35::35:laughing3

خلاصه جای خیلی از بچه ها خالی بودsad2

بهار عزیزم که کلی ناراحت شدم نتونستم ببینمش الهی بمیرم که انقدر تو راه موند و خسته شدsad2rolleyesrolleyesrolleyeslove51love51love51love51love51

قربونت برم بهار جون love51love51love51بذار رو حساب کم سعادتیه من که قسمتم نشد ببینمتsad2


بچه ها از همتون ممنون icon_questionlove51

خوب و خوش و سلامت باشیدicon_questionlove51
(2010/07/31, 02:12 PM)sahar نوشته است: [ -> ]حمید جان احیانا وسط این همه کار و فعالیت و خوش گذشتن جایه من خالی نبود؟icon_cry

به نظر خودت چي ؟
مگه ميشه جات خالي نباشه ؟

(2010/07/31, 02:22 PM)farzad tavakkoli نوشته است: [ -> ]قراراتون كلي برگزار ميشه يا بستگي به سابقه عضويت در سايت داره ؟ فقط مختص تهرانه ؟

فرزاد جان همون طور كه حامد اشاره كرد هيچ محدوديتي براي قرار ها وجود نداره و اين قرارها فقط مختص به تهراني ها نيست و هميشه شاهد حضور دوستانم كه ساكن شهرهاي ديگر هستن در ديدار ها هستيم .
علت برگزاري هميشگي قرار ها در تهران هم زياد بودن تعداد كاربران ساكن تهران هست .



دوستان در شهرهاي ديگر هم ميتونند برگزاري ديدار از طريق سايت رو داشته باشند . گويا دوستان عزيز شمال كشور قصد همچين كاري دارند كه من پيشنهاد ميكنم اين ديدار از طريق سايت به اطلاع ساير دوستان نيز برسد .

عزيزان ساكن مشهد هم تعدادشون كم نيست و ميتونند اقدام كنن براي برگزاري ديدار .

فكر كنم كم كم داريم به هدفمون كه برگزاري ديدار در شهرهاي مختلف بوده نزديك ميشيم . دوستان ميتونن براي هماهنگي و برنامه چيني از طريق پيغام خصوصي با من در ارتباط باشند .
من تازه امروز فهمیدم آقا کیارش همون کیا بوده !!
سلام به همگي
خيلي دوست داشتم كه بتونم اسم تمام كساني رو كه تو قرار حظور داشتند رو ببرم و با تمام وجودم ازشون تشكر كنم ولي ميترسم نتونم اونجوري كه بايد و شايد حق دوستان رو ادا كنمwink2
ولي اميدوارم روز به روز هم سايت و هم قرارهامون پر بارتر بشه و افراد بيشتري رو تو جمعمون ببينيم agreement2
باز هم از همه كساني كه از راه دور و نزديك و با مشكل و بدون مشكل و با خستگي و ....تو قرار حاظر شدند ممنونمicon_question
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13