با سلام به تمامی دوستان.من دلیل بیماریمو کشف کردم.حساسیت زیادم روی مسایل . حرص و جوش الکی خوردن به طوریکه مثلا تا یه کاریرو تمام نمی کردم استرس داشتم البته هنوزم همینطوری می شم بعضی اوقات.تغذیه بد چون سرکار همش غذای بیرونو می خوردم و یادم می رفت اب کافی و میوه بخورم خوابم هم نا مرتب بود.راستی من گروه خونم O مثبت که فکر می کنم اونم بی تقصیر نباشه.آخه یکی از دوستامم که اونم ام اس داره Oمثبته .
ولی من بیشتر که دقت کردم فکر میکنم نه شاید بگم مطمئنم چشم زدن بود میدونید چرا
یادمه توی ماه رمضون بود رفتم با مامانم ختم قران و همون روز مانتوی جدید بهمراه چادر بخاطر اینکه توی مسجد بود سر کرده بودم و نشسته بودم یه گوشه داشتم گوش میدادم که خانمی اومد و خم شد طرفم و گفت بفرمایید چای وقتی سرم رو بلند کردم گفتم سلام نگاهی بهم کرد و گفت علیک سلام دختر خانم فلانی هستین گفتم بله گفت ماشالله چه چشمایی
وقتی بر گشتیم چند ساعتی بعد شروع کردم به سکسکه که هر چی اب میخوردم و میترسوندنم فایده نداشت اخر شب داشتم تلویزیون میدیدم و بقیه رفتن خوابیدن یهو دیدم چشمام یوطری شد و ....... تلویزیون رو خاموش کردم و کورمال کورمال رفتم سرجام و خوابیدم تا فردا و بعد بقیه ماجرا ........................
من فکر میکنم چشم زدن خیلی تاثیر داشته و از اون به بعد خیلی چشمام ریزتر شده کلا نسبت به قبل بیماریم
بهرحال دیگه اینم یه نمونه بارز بود دیگه
البته من هر دو چشمم حرکات خیلی سریع داشت که بهش میگن نیستاگوس و چون عمودی بوده میگن نیستاگموس عمودی ولی تا اینجاییکه سرچ کردم اینطوری اصلا ننوشته جایی همش نوشته و یا میگن اپتیک نوری یا تاری توی یه چشم مخصوصا چشم چپ یا نیستاگموس یه چشم مال من عجیب بوده والله ؟
باهات موافقم پروانه جون
منم بر خلاف ظاهر و شاید رفتارم خیلی فکر همه چیو همه کس و میکنم بیشتر از خودم
همیشه همینطوری بودم
سلام
مطالبی رو که خوندم جالب بود.تقریبا متوجه شدم اکثر دوستان دارای روحیه لطیف وحساسی هستند.البته من خودمم کاملا آدم دقیق و حساسی بودم ودر برابر ناملایمات سریع بهم میریختم.برخی همدردهای بزرگوار ام اس رو بعنوان بیماری قلمداد میکنن ولی بنظر من ام اس تنها یک عارضه محسوب میشه که نه واگیر داره و نه وراثتی.با یک بزرگواری که سن بالاتری داشت صحبت می کردم گفتند قدیمها هم کسانی بودند که برای مدتی شاید توان راه رفتن رو هم از دست میدادن ولی بعد از مدتی بحالت اولیه برمیگشتند.شاید اونهم ام اس بوده ولی چون شناختی از این موضوع نداشتند زیاد روی این موضوع خرد نمیشدند.ولی ایمان قلبی دارم یک روز راه درمان این عارضه کشف خواهد شد.همونطور که بافراگیر شدن آنفولانزای نوعA درحدود 1سال بعد پزشکان موفق به تولید واکسن اون شدند،با بالارفتن تعداد مبتلایان هم راه درمان قطعی کشف خواهد شد.
به امید آنروز
شما درست میگین ولی من از فامیلای پدریم چندین نفر که فامیل تقریبا نزدیک میشه گفت ام اس داشتن و دارن خوب مطمئنا این قضیه هم بی ربط نیست.من فک میکنم موروثی بودن بیشتر تاثیر گذار بوده
چراییش رو که فقط خدا میدونه ولی ازبین تمام علتهایی که تا به حال خوندم فکر میکنم مهمترین عامل ابتلا یا شاید بروزش برای من کمبود ویتامین D باشه. به امید روزی که راه درمان قطعیش پیدا بشه.
کمبود نور خورشید و ویتامین D که تقریبا مشخص شده ، کشورهای دچار این مشکل ، آمار ام اسشون بیشتره.مردم سفیدپوست بیشتر مبتلا میشن نه سیاه پوست و زرد پوست .
استرس و فشار روحی تشدید کننده علایم بیماری های مختلف از جمله ام اسه، پس نمی تونه اختصاصا عامل ام اس باشه ، بلکه عامل تشدید یا بروز علایم خیلی از بیماری هاست.مثلا فشار روحی ، افزایش قند و تپش قلب و میگرن و گواتر و ... رو ممکنه با خودش بیاره.
منم فکر میکنم این بیماری درصد زیادی به ارث مربوط باشه چون ما تو خانواده مون بیماریهای اتوایمیون داریم!