وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس

نسخه کامل: شهربازی و بازی های هیجانی برای ام اس بده؟
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه ها: 1 2 3
به نظر من شهربازى براى ام اس خوب نيست من كه اذيت ميشم
happy0065.gifشهربازی؟؟وای نگو حالم بدمیشه !سرگیجه شدید وپاهام سست میشن؟؟confusedترجیح میدم فقط نگاه کنمwoman
عااااشق هیجان تو شهر بازیم Smile به به smiling
دوران مجردی که شهربازی رو میترکوندیم
بعد از ازدواج هم هی بدک نبود کم و بیش سوار میشدم
ولی امسال که ام اس گرفتم، هنوز مراقب خودم هستم و خیلی احتیاط میکنم حتی توی راه رفتن توی سرو صدا و جاهای شلوغ سعی میکنم نرم
ولی بخاطر دخترم تابستون امسال با خواهرها و خواهرزاده هام رفتیم شهربازی سرزمین عجایب سرو صدا که خیلی بود ولی اصلا اذیت نشدم
بازی هم هیچکدومش و انجام ندادم فقط نظارت میکردم و از کیف کردن بچه ها لذت میبردم
کمی هم خسته شدم بخاطر اینکه همش سرپا بودیم و از صف این وسیله به اون وسیله میرفتیم (البته این همه گیر بود فقط در مورد من صدق نمیکرد هه هه)
ولی باید ترس و بزارم کنار دوباره مثل قدیما بترکونم icon_biggrin
سلام دوستااااا wink2

یه سوال icon_cry

آیا هیجان هایی مثل سفینه و ترن هوایی و بقیه وسایل شهر بازی برای ام اس بده؟ Rolleyes
من تجربه ی ترن هوایی را دارم چون استرسو هیجان زیادی داشت
دوبینی من تشدید شد اونم خییییییییییییلی زیاد وقتی هم به دکترم گفتم
کلی دعوام کرد که چرا رفتم
دقیق و علمی تر میشه توضیحش داد؟ confused2
یکی از عواملی که باعث تشدید بیماری ام اس میشه استرس است.این استرس میتونه روحی یا جسمی باشه.
". در مورد نحوه اثر این عامل برروی حملات ام اس باید بگوئیم که به نظر می رسد استرس ها سبب آزاد شدن موادی ( از جمله هورمون ها ) در بدن می شوند که این مواد از طریق تاثیر روی سیستم ایمنی می توانند بیماری را متاثر سازند ."(وبسایت انجمن ام اس ایران)
این دفعه بعضی از بیمارای ام اس نسبت به این استرس واکنش های هیجانی شدیدتری رو نشون میدن.به همین دلیل اثری هم که روی بدن خودشون مشاهده میکنن شدید تر میشه...در نتیجه با تغییراتی که در بدنشون رخ میده باعث حمله ام اس میشه.
من کلا عاشق هیجانم و واقعا ترسی ندارم
ولی یه بار به معنااااای واقعی حماقت کردم یه سال بعد ام اسم ترن سوار شدم
استرس و هیجانش ک بماند
به محض پیاده شدن دستم بی حس شد!
یه دقیقه هم نگذشت
اینقد ترسیدم که حد نداره.گفتم پالس لازم شدمDash2
تا صبح هم کابوس دیدم
خدا رحم کرد خوب شدم صبح فرداش
ازون موقع واقعا سمت این چیزا نمیرم
دلم تنگ شد واسه شور و هیجان اون موقع هامsad2
چه جااااالب
منم دقیقا همین حرکت منا رو با همین فاصله زمانی زدم
رو هوا که بودم چشمم دو سه تا می دید
اومدم پایین هم همینجور عرق می ریختم شدم رنگ گچ و حالت تهوع که با کمک دوستان بهتر شدم چشمم خوب شد خودش فک کنم از مسخره بازی و خنده های اونا به قیافم خوب شدم...
آره منم دیگه کلا نمی رم سراغ این جور هیجانا
صفحه ها: 1 2 3