وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس

نسخه کامل: چه کسانی از بیماری شما اطلاع دارند؟
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17
منم تقریبا به هر احدالناسی گفتم ام اس دارمicon_cry ولی الان توش موندم که چرا گفتم!! کاش نمیگفتم.... آخه همه احساس میکنن من یه امتیاز از دخترای دیگه کمتر دارمsad درحالیکه از خیلیا بهترم ...
منم تقریبا اکثر اطرافیانم میدونن confused واسم مهم نیست که چه فکری درموردم ممکنه بکنن ولی واسم مهمه که دیدشونو بتونم عوض کنم واسه همین اگه احساس کنم کسی اطلاعات درستی راجع به ام اس نداره حتما میگم بهش... fighting0030.gif
با توجه به خبر گذاری های متنوع که در جامعه ما وجود داره خدا رو شکر همه فهمیدن خودم هم تلاشمو برای این امر مهم انجام دادم
یه وقتهایی چنان با ذوق میگم فکر میکنن مسخره شون میکنم به دوستان جدیدم هم بعد از یه مدت کوتاهی میگم(یکی از دوستان جدیدم چنان عکس العمل خوبی نشون داد انگار من از سرما خوردگی دارم صحبت میکنم الان تبدیل شده به یکی از بهترین دوستام ای کاش ازش تو این جامعه تکثیر میشد)
الان دنبال یه بنگاه خبرگذاری رایگان میگردم تا به دلیل مشغله ای که دارم خبرپراکنی لازم رو برام انجام بده
دوستای ms center ، آدمایی که 15 شهریور تو مسیر بام دیدمشون و محکم گفتم که من ام اس دارم ،دوستای خوبم و مرغ عشقام،
پدر مادرم نمی دونن نمی خوامم بدونن یعنی هر کس که دونستنش برام وزنه سنگین میشه نباید بدونه(اگه واسه کسی سوال شده که منظورم از وزنه سنگین چیه باید بگم اشک مادرم،نگرانی و خود خوری پدرم و... خوب قرار نیست که بچه های قوی پدر مادر قوی داشته باشن عاقا ما 1پدر مادر ضعیف داریم که نمی خوایم نگرانمون باشنmen )
اوووووو بیماری منو بگو کیا اطلاع ندارن دیگه laughing3
از اول شروع ام اس در خودم، تاکید زیادی داشتم که کسی از بیماریم چیزی نفهمه و کاملا محتاط عمل می کردم و نمیخواستم کسی بدونه من به ام اس مبتلا شدم
حتی وقتی مجبور شدم از کارم به دلیل اینکه تشخیص ام اسم خیلی دشوار و وقتگیر بود استعفا بدم به همه گفتم کاری جایی برام پیش اومده و باید برم و شاید برگردم و اینا ... (خلاصه بیکار شدیم رفت)
یادمه به درمانگاه ام اس اهواز هم که ارجاعم دادن، از شانسه بدم، دقیقا همون روز دوربین صدا و سیمای استان اومده بود درمانگاه ام اس تا گزارش تهیه کنه. confused2
منو میگی تا دیدم دوربینو میخواد بیاره سمته من، با عصبانیت angry گفتم که آی آغا فیلم نگیر، میخواین رسوام کنین توی آشنا و فامیل؟ laughing3 (خودم از حالاته اون روزم خنده م میگیره)
خلاصه اوضاعی داشتم اون روز با دوربین fighting0030.gif
حالا این حدیث رو داشته باشین بریم ادامه ی داستان Smile (52)
مامانم که فوت شد rolleyes میدونید که پیششون نبودم و وقتی رسیدم و دیدم خونه شلوغه گریه کردم و همش میگفتم غصه ی مریضیه من مامانمو دق داد(اون لحظه واقعا از لحاظ روحی حالی خیلی بد داشتم).
ملت هم مات و مبهوت که این دختر چشه icon_cry . خلاصه فهمیدن دیگه angry2
بله حدیث جان دیگه همه فهمیدن که ام اس داری
و اینجور شد اکثر قوم و طایفه و آشنا و شاید همسایه ها حتی، فهمیدن این دختر ام اس داره
دیگه برام اهمیتی نداره که کسی بدونه
فقط اینکه اهل فامیل جدیدا خیلی مخصوص و سفارشی جویای احوالاتم هستن و حالمو میپرسن laughing3
(2013/09/13, 09:34 PM)طلایی نوشته است: [ -> ]منم تقریبا به هر احدالناسی گفتم ام اس دارمicon_cry ولی الان توش موندم که چرا گفتم!! کاش نمیگفتم.... آخه همه احساس میکنن من یه امتیاز از دخترای دیگه کمتر دارمsad درحالیکه از خیلیا بهترم ...

خانمی ناراحت نباش به زودی میفهمن که از خیلیا بالاتریlove51
منم فقط بابا و دادشم و خالم می دونن.ترجیح می دم کسایی که نمی دونن ام اس واقعا چیه از بیماریم خبر نداشته باشن.نگاه ترحم آمیز بعضی آدما از یه حمله هم بدتره.
خانوادم (مامان بابا 2تاداداشام زنداداشم)love28love28love28love28love28
دخترخالمو دخترشlove28
و همه ی دوستای صمیمیمlove28love28
و همه ی بچه های سایتlove28love28love28

ایشالله خواجه حافظ هم اگه بگم امارم تکمیل میشهSmile (16)Smile (16)Smile (16)Smile (16)
[size=small]

سلام دوستان
تا 2 سال پیش چند تا از دوستام . خانواده خودم و همین و بس . ولی با دیدن تصویری از من در انجمن ام اس توسط پسر یکی از اقوام دور و انتقال خبر بوسیله ی مادرش الان تقریبا اکثر افراد خانواده پدری و مادری هم به اونا اضافه شدن .چون اونا اطلاعات کافی راجع به ام اس ندارن و با حس ترحم و رفتارهای ناشیانه شون مطلع شدن اونا واقعا برام رنج آوره . ولی برا یه سریع ها که مطلع شده بودن انکار کردم البته به خودم نگفتن به مادرم گفتن .ولی بعضی های دیگه رو نمی شد کاری کرد .با این وجود رفتارهای من ( رفتار های غیر ام اسی مثل ادامه تحصیل و... ) طوریه که اکثرا به خودشون اجازه نمی دن چیزی ازم بپرسن یا دربارش حرفی بزنن .




(2013/09/13, 04:32 PM)مهسا24 نوشته است: [ -> ]بعضی از ما میترسیم به اطرافیانمون راجع به ام.اس بگیمconfused
همین قضیه بیشتر باعث شده که راجع به ام.اس شناخت کافی وجود نداشته باشه!
ممکنه اولش احساس ترحم به وجود بیاد ولی بعد از مدتی متوجه میشن که خودشون بیشتر به ترحم احتیاج دارن!wink2
حالا شما جرأت داشتید که به چند نفر بگید ام.اس داری؟Huh

راستی یادم رفت خودم جواب بدم
همه فامیل و دوستان و فامیل همسر سابق و اهل محل و خانواده نامزدم و ... میدوننlaughing3
البته شاید اگه بخاطر ام.اس زندگیم به طلاق نمیرسید منم جرأت نمیکردم بگم
ولی وقتی علت طلاقو میپرسیدن ترجیح دادم راستشو بگمconfused2
من درخانواده خودم همه میدونن...به لطف خاهری...روزجواب تومطب زنگ زد خوب منم به واسطه اینکه تازه فهمیده بودم وتنهایی هم رفته بودم دکتر حسابی داغونو ناراحت بودم بهش گفتم ...خاهری هم باگریه وشیون وفغان به همه زنگ میزنه ومیگه ...confused2confused2اما خانواده همسر هیچ کس نمیدونه...این جوری راحت ترم
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17