(2011/07/19, 04:20 PM)reach usa نوشته است: [ -> ]من کل علائم بیماری و مشکلاتی که ممکنه برام پیش بیاد رو به همسرم گفتم ولی اسم بیماری رو نگفتم گفتم یه بیماری عصبیه اسمم نداره ولی بعضی وقتها عذاب وجدان میخواد خفم بکنه
وا
بعد نمیگه این امپولا چیه چرا مثلا اینطوری اونطوری
اونکه داره میبینت میفهمه مشکلباتت چیه خب ام اسم مال سیستم اعصابه دیگه یه اسم بگو خودت رو یه عمر راحت کن
امپولها رو که نمیبینه هفته ای یه باره
بعد از اون موقع که ام اس گرفتم چپو راست تلویزیون داره در موردش حرف میزنه دیگه ترس مردم خیلی بیشتر شده
ولی دارم تلاشمو میکنم که بگم یعنی باید بگم
نمیبینه امپولها رو یعنی چی ؟
پس هزینش رو چی چیکار میکنی ؟ کی میده ؟ عوارضش چی ؟ خستگیش چی ؟
نمیدونم صلاح خویش رو خسروان دانند ولی من میترسم اینطوری باشه البته توی موقعیتش قرار نگرفتم نمیدونم خودت بهتر میدونی خانمی موفق باشی
اره بعدشم توی این صدا و سیمای لعنتی ام اسیها رو اینقد بد جلوه میده همه میترسن به همین خاطر من خودم قید ازدواج رو زدم و خیال خودم و همه رو راحت کردم
ایشالله تو هم موفق باشی
ببخشید خانوم من آقا هستم
سینووکس هزینه نداره
عوارض رو تحمل میکنم و رو نمیکنم
نمیدونم برات آرزو بکنم تو موقعیتش بیافتی یا نه ولی بد دردیه (منظورم عاشقیه)
خب ایشالله موفق باشی
نه مرسی نمیخواد برام آرزو کنی
سلام...
ميگم چرا قيد ازدواج رو زدين؟؟؟؟
من كه واسم مهم نيس...آرزوهام نه تنها با شروع بيماريمام كم نشده بلكه بيشتر هم شدن!!!
خب چرا ازدواج نكنيم..مگه ما چي از بقيه كم داريم...تنها فرقمون آمپول زدنمونه!!!
كه اونم بعد يه مدت ايشالا دكتر ميگه سلامتيتون رو به دست آوردين و نميخواد ديگه!!!
معجزه خدا كه دور از دسترس نيس!!!
اتفاقا من ميگم وقتي خدا يه مشكل بزرگ رو سر راه بنده اش قرار ميده داره امتحانش ميكنه كه ببينه بازم خدا رو دوس داره..بعد هم يه جايزه بزرگ در انتظارشه!!!ژ
شك نكنيد!!!
10 سال ديگه كه ازدواج كرديم و كنار بچه هامون هستيم..به اين روزهاي نااميديمون مي خنديم!!!
هميشه شاد باشيم
سلام
من اوایل تشخیص بیماریم بود که به اولین خواستگارم گفتم که این بیماری رو دارم اولش خیلی منطقی برخورد کرد اما وقتی تا آزمایش خون پیش رفتیم همه چی به هم خورد و اونجا بود که فهمیدم انگار ام اسی ها حق ازدواج ندارند.