سلام احسان جان همسر من هم خیلی آقاست خیلی کمکم میکنه توی بچه داری هم همینطوربااینکه صبح زود میره سرکار ولی شبها بچه رانگه میداره به نظرمن این به خودآدم برمیگرده انشاالله که هیچ مشکلی پیش نمیاد
به نظر من خیلی بدبرخوردکرده
سلام احسان جان
چرا انقدر وسواس نشون میدی؟ به نظر من کسی که بخواد با یک ام اسی ازدواج کنه باید خیلییییی بیخیال باشه و رویه هییییییچ مساله ای حساس نشه
اصلا ام اس چیزی نیست که بخوای روش حساس بشی
برو بهش پیشنهاد بده و راحت زندگیتونو آغاز کنید طوری که یادتون بره ام اسی هم هست واقعا بهت قول میدم کم کم ام اس رو فراموش میکنید یا اصلا به چسم یه غریبه بهش نگاه نمیکنید
اما اگه از الآن بخوای دلهره و وسواس داشته باشی که وای چیکار کنم همسرم خوشش بیاد و چیکار کنم که بدش نیاد همه چیز بدتر میشه
من خودم باور کنید اصلا روزی که فهمیدم حمید ام اس داره اصلا تحیقی نکردم فقط از خودش پرسیدم چطوریه و اون واسم گفت و تویه این سایت هم هیچوقت نرفتم سراغ بحثهایی که بفهمم ام اس چیه چه عوارضی داره و ......
اصلا روش حساس نشدم و الآن گاهی وقتا یادم میره حمید ام اس داره
واست ارزویه موفقیت و خوشبختی میکنم
ممنون سحر جان
حساس نیستم . برام مهم نیست که ایشون ام اس داره و به هر حال پیشنهاد خودم رو خواهم داد.
فقط می خوام اگه اوکی شد زندگی بهتری با دونستن یه سری نکات درباره ام اس داشته باشیم. اینم به خاطر علاقه ای که به اون دارم .فقط همین.
بازم ممنون از راهنماییت
(2011/04/22, 12:01 PM)احسان نوشته است: [ -> ]ممنون سحر جان
حساس نیستم . برام مهم نیست که ایشون ام اس داره و به هر حال پیشنهاد خودم رو خواهم داد.
فقط می خوام اگه اوکی شد زندگی بهتری با دونستن یه سری نکات درباره ام اس داشته باشیم. اینم به خاطر علاقه ای که به اون دارم .فقط همین.
بازم ممنون از راهنماییت
فقط یه چیزی بهت بگم که واسه خانوما خیلی مهمه
احسان جان همیشه در طول زندگیت با همسرت یه رفتار رو داشته باش
اگه الآن خیلی باهاش مهربونی و خیلی بهش کمک میکنی و خیلی بهش توجه میکنی سعی کن تا آخر همه این کارها رو بکنی و برعکس
وقتی تو همیشه این کارا رو بکنی دیگه همسرت میفهمه که این کارها ترحم نیست
منم تا حالا سعی کردم همین طوری که شما می گید باشه و در آینده هم خواهد بود. چون اصل زندگی هم همینه اینکه یکرنگ و صاف باشی. حداقل با شریک زندگیت
دوستم جدیدا باردار شده و شوهرش صد برابر بهش میرسه اونم ذوق میکنه که واییییی چقدر شوهرم بهم میرسه
اما من خیلی بدم میاد از این کار خیلی میتونه مسخره باشه واسه همین الآن این حرفو بهتون ردم چون از این قضیه من شخصا متنفرم
از کدوم قضیه ؟
ترحم بیجا و کاذب؟
(2011/04/22, 12:43 PM)احسان نوشته است: [ -> ]از کدوم قضیه ؟
ترحم بیجا و کاذب؟
اینکه وقتی پایه بچه بیاد وسط مرد به همسرش برسه
و وقتی هم که بچه به دنیا اومد به کل همسرشو فراموش کنه
خدارو شکر من حوصله بچه رو ندارم و ایشونم خوشش نمیاد.
حرفتم کاملا درسته متاسفانه اکثر مردای جامعه ما همین رفتارو با همسراشون دارن.
وتاسف بیشترم از اینه که تو جامعه ما به همسر بیشتر به عنوان یک جور کالا نگاه می کنن و بهش بها می دن
تا یک انسان و شریک زندگی.
خیلی ببخشید به خاطر صریح حرف زدنم
من همش خودم وهمسرم رامثال میزنم شاید راحت تر باشه
وقتی که فهمیدمن ام اس دارم خیلی ناراحت شد ولی خیلی معمولی رفتارمیکنه
مثلا قهرمیکنیم دادوهوارمیکنیم درکل خیلی معمولی رفتارمیکنیم دوتامون