وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس

نسخه کامل: ازدواج و ام اس
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 103 104 105 106 107 108 109 110 111 112 113 114 115 116 117 118 119 120 121 122 123 124 125 126 127 128 129 130 131 132 133 134 135 136 137 138 139 140 141 142 143 144 145 146 147 148 149 150 151 152 153 154 155 156 157 158 159 160 161 162 163 164 165 166 167 168 169 170 171 172 173 174 175 176 177 178 179 180 181 182 183 184 185 186 187 188 189 190 191 192 193 194 195 196 197 198 199 200 201 202 203 204 205 206 207 208 209 210 211 212 213 214 215 216 217 218 219 220 221 222 223 224 225 226 227 228 229 230 231 232 233 234 235 236 237 238 239 240 241 242 243 244 245 246 247 248 249 250 251 252 253 254 255 256 257 258 259 260 261 262 263 264 265 266 267 268 269 270 271 272 273 274 275 276 277 278 279 280 281 282 283 284 285 286 287 288 289 290 291 292 293 294 295 296 297 298 299 300 301 302 303 304 305 306 307 308 309 310 311 312 313 314 315 316 317 318 319 320 321 322 323 324 325 326 327 328 329 330 331 332 333 334 335 336 337 338 339 340 341 342 343 344 345 346 347 348 349 350 351 352 353 354 355 356 357 358 359 360 361 362 363 364 365 366 367 368 369 370 371 372 373 374 375 376 377 378 379 380 381 382 383 384 385 386 387 388 389 390 391 392 393 394 395 396 397 398 399 400 401 402 403 404 405 406 407 408 409 410 411 412 413 414 415 416 417 418 419 420 421 422 423 424 425 426 427 428 429
ساناز جان اگر خود آقای داماد پشتت باشه، هیچکس نمیتونه هیچی بگه !
همش بستگی به خود آقا پسره محترم داره.
من این و تجربه کردم که میگم.
کلا ازدواج خیلی خوبه چرا لقمه رو دور دهنتون میچرخونید همه میدونن اگه یه ادم عاقل و بالغ و فهمیده و با شخصیت و با کمالات و عاشق و محترم پیدا کردن و خودشون هم واسه طرف مقابل یه همچین ادمی بودن در کشور ما ایران بهترین راه حل همین ازدواجه بی برو برگرد شکی هم نکنید اگه با همچین موردی برخورد کردید (ناگفته نماند حتی با این شرایط هم یه چیزایی به هم نمیان که زندگی طرفین رو دچار اختلافاتی میکنه ولی لااقل شدت لرزش زندگی بسیار اندک خواهد بود)
در غیر این صورت ممکنه ازدواجی سر بگیره که بعتدترها فقط تبدیل بشه به تحمل زندگی و رابطه فی مابین

چه با ام اس چه بی ام اس یا هر بیماری دیگه ای فردی که فهم و درک داشته باشه و علاقه درش بوجود امده باشه مصلمن قدرت درک چنین مسائلی رو هم داره

هرکسی هم میدونه که طرف مقابلش چقدر به این نقطه ایده ال نزدیک یا ازش دوره و به همون نسبت هم باید از زندگی خودش با طرف مقابل انتظار داشته باشه(البته تلاش برای بهتر شدن همیشه لازمه ولی انتظار کن فیکون شدن فرد رو هرگز نداشته باشین)

به نظر شخص بنده این روزها اکثریت زندگیها یه جور تکرار مکرراته بی هیچ اوجی گه گاه یه چیزایی از ته دل قلیان میکنه و عشقی به میون میاد ولی به خودی خود دوباره به اونته دله بر میگرده خواسته های طرفین از هم خیلی نامعقول و عجیب غریب شده
به امید اینکه روابط واقعا عاقلانه و عاشقانه و متعهدانه باشه
در کل ازدواج چیز خوبیه ازش هرگز فرار نکنید و نترسید فقط آگاهانه و عاقلانه دل ببندید و بسطش بدید

نازنین جان قبلت laughing3
(2011/04/03, 10:40 AM)Matilat نوشته است: [ -> ]چرا در مورد عروس بگن تعجبي نداره ؟
دامادا خونشون رنگين تره يا خوشگلن
يا تار خوبي ميزنن ؟؟؟
بله پسر خونشون رنگی تر هیچی اگه از نوع شجاع هم باشن که شدیدا خوشگل ترم هستن البته تعریف از خود نکردم خواستم حقایق روشن بشه
سلام

بچه ها یک سوال برعکس ?
اگه شما سالم بودین و بعد می فهمیدن که طرف مقابل تون برای ازدواج بعد از چند سالی که باهاش بودین (سالم بوده) بعد ام اس بگیره چیکار می کنین ؟
خواهشن احساسی جواب ندین angry2
(2011/04/07, 11:00 AM)A live نوشته است: [ -> ]سلام

بچه ها یک سوال برعکس ?
اگه شما سالم بودین و بعد می فهمیدن که طرف مقابل تون برای ازدواج بعد از چند سالی که باهاش بودین (سالم بوده) بعد ام اس بگیره چیکار می کنین ؟
خواهشن احساسی جواب ندین angry2

سلام من وقتی با حمید آشنا شدم سالم بود و اصلا من نمیدونستم ام اس چیه
اما بعد از 1 سال که با هم بودیم فهمیدیم ام اس داره
ولی یه لحظه هم تو تصمیمم حتی شک نکردم حتی یه لحظه به جدا شدن فکر نکردم اصلا به ذهنم نیومد
(2011/04/07, 11:03 AM)sahar نوشته است: [ -> ]سلام من وقتی با حمید آشنا شدم سالم بود و اصلا من نمیدونستم ام اس چیه
اما بعد از 1 سال که با هم بودیم فهمیدیم ام اس داره
ولی یه لحظه هم تو تصمیمم حتی شک نکردم حتی یه لحظه به جدا شدن فکر نکردم اصلا به ذهنم نیومد

به عوارض در زندگی آیندت فکر کردی ؟
به ناتوانی جنسی ،جسمی فکر کردی ؟
به مشکلات زندگی مشترک ؟
وضعیت شما بدتر چون اون مرد خنواده است که ام اس داره باید بار مالی خونه رو به دوش بکشه ، اگه فردا روز نتونه کار کنه خرج خونه ، بیماری که می خواد متقبل بشه ؟
الان با او اس کامل آشنا شدی میدونی چه مریضی هست ؟
(2011/04/07, 11:15 AM)A live نوشته است: [ -> ]به عوارض در زندگی آیندت فکر کردی ؟
به ناتوانی جنسی ،جسمی فکر کردی ؟
به مشکلات زندگی مشترک ؟
وضعیت شما بدتر چون اون مرد خنواده است که ام اس داره باید بار مالی خونه رو به دوش بکشه ، اگه فردا روز نتونه کار کنه خرج خونه ، بیماری که می خواد متقبل بشه ؟
الان با او اس کامل آشنا شدی میدونی چه مریضی هست ؟
ببینید من به این مسائلم فکر کردم به همشون
اما بیشتر به این فکر کردم که درمانه این بیماری خیلی زود پیدا میشه
بله کمابیش با این بیماری آشنا شدم و ازش اصلا ترسی ندارم
(2011/04/07, 11:00 AM)A live نوشته است: [ -> ]سلام

بچه ها یک سوال برعکس ?
اگه شما سالم بودین و بعد می فهمیدن که طرف مقابل تون برای ازدواج بعد از چند سالی که باهاش بودین (سالم بوده) بعد ام اس بگیره چیکار می کنین ؟
خواهشن احساسی جواب ندین angry2

بستگی داره!

اگر باهاش آشنا می شدم و اونقدر با معیار های من جور بود که بخوام باهاش زندگی کنم باهاش می موندم.

اگر مث حمید و سحر و من و بهار بعد از رابطه مون بیماری می اومد .... می موندم

برای من نه این بلکه همه مسائل باید از فیلتر عقل و منطق در بشه. من حق نمی دم به امثال سحر و بهار و به نظرم باید فکراشون رو بکنند.
داروی خوراکی نمی دونم درمان آینده و همه ی اینا درسته اما من شخصا انتظار دارم در آینده هر اتفاقی بیافته طرف مقابلم به تصمیمش شک نکنه!
به روی من نیاره و بی منت پام باشه!
(2011/04/07, 02:53 PM)prime نوشته است: [ -> ]بستگی داره!

اگر باهاش آشنا می شدم و اونقدر با معیار های من جور بود که بخوام باهاش زندگی کنم باهاش می موندم.

اگر مث حمید و سحر و من و بهار بعد از رابطه مون بیماری می اومد .... می موندم

برای من نه این بلکه همه مسائل باید از مسدود علق و منطق در بشه. من حق نمی دم به امثال سحر و بهار و به نظرم باید فکراشون رو بکنند.
داروی خوراکی نمی دونم درمان آینده و همه ی اینا درسته اما من شخصا انتظار دارم در آینده هر اتفاقی بیافته طرف مقابلم به تصمیمش شک نکنه!
به روی من نیاره و بی منت پام باشه!

ببینید من چه منطقی چه احساسی پایه تصمیم میمونم البته تصمیم رو وقتی گرفتم که حمید رو قبول کردم
وقتی من به حمید قول همراهی دادم اون ام اس نداشت اما من میدونستم این قولی که میدم شامل همه چیز میشه
حالا واسه من شد ام اس و من همونطور که گفتم وقتی حمید بهم گفت ام اس دادم من نگرانه خودمو زندگیم نشدم نمیتونم اینجا درست و بی رودروایسی حرفمو بزنم
وقتی حمید بهم گفت ام اس من ناراحت بودم که حمید ناراحت نباشه که حمید نگران نباشه یا غصه بخوره
وقتیم که ماجرا رو به مامانم گفتم مامانم نگفت وایییی اگه بعدا اتفاقی افتاد واسش چیکار میکنی
مامانم بهم گفت این توانایی رو تو خودت میبینی که اگه هر اتفاقی واسش بیافته با عشق ازش استقبال کنی؟ اگه بعدا یه اتفاقی افتاد و بخوای جا بزنی میدونی چه اثری میزاره رو حمید؟
من این توانایی رو تو خودم دیدم اما نه وقتی حمید ام اس گرفت وقتی که اونو قبول کردم واسه زندگی
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 103 104 105 106 107 108 109 110 111 112 113 114 115 116 117 118 119 120 121 122 123 124 125 126 127 128 129 130 131 132 133 134 135 136 137 138 139 140 141 142 143 144 145 146 147 148 149 150 151 152 153 154 155 156 157 158 159 160 161 162 163 164 165 166 167 168 169 170 171 172 173 174 175 176 177 178 179 180 181 182 183 184 185 186 187 188 189 190 191 192 193 194 195 196 197 198 199 200 201 202 203 204 205 206 207 208 209 210 211 212 213 214 215 216 217 218 219 220 221 222 223 224 225 226 227 228 229 230 231 232 233 234 235 236 237 238 239 240 241 242 243 244 245 246 247 248 249 250 251 252 253 254 255 256 257 258 259 260 261 262 263 264 265 266 267 268 269 270 271 272 273 274 275 276 277 278 279 280 281 282 283 284 285 286 287 288 289 290 291 292 293 294 295 296 297 298 299 300 301 302 303 304 305 306 307 308 309 310 311 312 313 314 315 316 317 318 319 320 321 322 323 324 325 326 327 328 329 330 331 332 333 334 335 336 337 338 339 340 341 342 343 344 345 346 347 348 349 350 351 352 353 354 355 356 357 358 359 360 361 362 363 364 365 366 367 368 369 370 371 372 373 374 375 376 377 378 379 380 381 382 383 384 385 386 387 388 389 390 391 392 393 394 395 396 397 398 399 400 401 402 403 404 405 406 407 408 409 410 411 412 413 414 415 416 417 418 419 420 421 422 423 424 425 426 427 428 429