من فک میکنم کی وچه جوری مطرح کردن این مساله خیلی تاثیرگذاره به نظرمن بهترین موقع توجلسه ی دوم سومه که اگه ازنظراخلاقی شماروپسندیده باشه ویه نموره علاقه تودلش ایجادشده باشه فرصت فک کردن به خودش میده
خداروچه دیدی شایدقبول کرد
از نظر شما دو نفر که ام اس دارن نباید باهم ازدواج کنند؟حتما باید با یک فرد سالم ازدواج کنید؟
خانواده هیچ دختری حاضر هست پسری رو قبول کنه که ام اس داره که ایندش مشخص نیست...
من فکر میکنم خانواده هیچ دختری راضی نشه
ولی به نظرم این ظلمه
من خانواده دختری رو میشناسم که ام اس داره ولی پسر ام اسی قبول نمیکند چون میگن نگرانی هامون دوبرابر میشه
حقم میگن
حرف حقم جواب نداره ولی خوب علاقه ات چی؟ اونهم باید بزاری در کوزه ابشو بخوری.علاقه کشکه
به نظرتون تو کشورای خارجی هم مثل ما این مشکل رو دارند؟ فکر می کنم شرایط خاص فرهنگی ، اجتماعی ما باعث شده که اما اسیا بیشتر از جای دیگه زندگی شون خالی از عشق و همراه باشه منظورم از همراه هم مشخصه وگرنه همون شرایط اجتماعی باعث شده که اینجا از حمایت خونواده مون برخوردار باشیم
یه بنده خدایی بم گفت واجب نیست که ازدواج کنی
گفت باور کن اینجوری راحت تری هنوز دارم بش فکر میکنم
به شدت احساس میکنم هرچه سریع تر باید ازدواج کنم
قبلا زیاد به ازدواج فکر نمی کردم الان میگم اگر ازدواج کرده بودم آرامشم خیلی بیشتر بود خیالم راحت تر بود
الان باید با یکی حرف بزنم که بدونم ماله خودمه زودگذر نیست موندنیه ولی چنین کسی رو نمیشه یافت
چون اگر سالم باشه شاید بعدا که از ظاهر مشخص شد اون دیگه نخواد یا خودم کلا این طوری حال نمی کنم که احساس کنم دارم تحمیل میشم به کسی و اگر ام اس داشته باشه هم به دلایل موجهی بازم نمی خواد
خودشم بخواد خانوادش نمی خواد
بستگی به ادمش داره شاید خیلی ها بتونن با تنهایی سرکنن ولی من ادم این حرفا نیستم من می خوام زندگی تشکیل بدم
زن بچه نوه
ازدواج دو تا ام اسی واقعا دل و جرئت میخواد
اینکه هر دو طرف با اطمینان اینکارو بکنن