(2012/07/02, 09:14 PM)27bahar نوشته است: [ -> ]مرسی از توجه تون...من نمیتونم قانعش کنم...خیلی یه دنده اس
میگه نمیخواد من ضعف وخواریشو ببینم ...دکترش هم بهش گفته ازدواج نکنه..دکتر نبوی!
سلام
خب دکترشو عوض کنه! مگه بیماریش در چه مرحله ائیه که همچین نظری رو داده؟
ببینین من به ایشون حق میدم که نگران باشه و به خیال خودش نخواد شمارو قربانی زندگی خودش کنه اما اگه ببرینش پیش مشاور و نظر دکترای دیگه رو هم بپرسین ایشالا نظرش عوض میشه همینکه حس کنه این قضیه برای شما اینقدر مهمه که دنبال کارش رو گرفتین که نظرشو تغییر بدین خودش میتونه خیلی کمک کنه.
دعا می کنم که مشکلتون حل شه
(2012/07/02, 09:14 PM)27bahar نوشته است: [ -> ]مرسی از توجه تون...من نمیتونم قانعش کنم...خیلی یه دنده اس
میگه نمیخواد من ضعف وخواریشو ببینم ...دکترش هم بهش گفته ازدواج نکنه..دکتر نبوی!
شما اول تصمیم بگیر که می تونی پای همه چی وایسی. آینده هر چی پیش بیاد. شاید هم نیاد. در هر صورت اول تصمیم خودت رو بگیر و وقتی دیدی واقعا دوستش داری به نظر من تو خواستنت پافشاری کن. بذار بفهمه چقدر دوستش داری. اونوقت اون هم می پذیره و بیشتر از همیشه عاشقت خواهد بود. فقط مهم ترین مسئله اینه که تصمیمت از روی احساس نباشه. اگه دوستش داری باید پای همه چی بمونی.باز هم می گم شاید هیچ مشکلی هم پیش نیاد. همه چی دست خداست. و عشقی که بین تون هست هر مشکلی رو حل شدنی خواهد کرد.
پافشاری همیشه هم خوب نیستا ، گاهی اوقات هم شاید یه آدم برا خودش دلایلی داره ؛ حتی اگه طرف مقابل مورد علاقه اش هم باشه . رابطه ای که با پافشاری محض شکل بگیره همیشه هم نتیجه درست نمی ده . گاهی باید به نطر طرف مقابل احترام گذاشت . عشق خیلی خیلی واقعی با خودش گذشت هم می یاره . یعنی وقتی کسی عشق رو فقط برای خودش نخواد ؛ انقدر آدم رو به روش رو دوست داره که به خاطرش از خود گذشتگی می کنه ؛ به خاطر عشق از عشق گذشتن ، چیز غریبیه . این البته در جواب بهار جون نبود که ممکنه توو موقعیت خیلی متفاوتی باشه . این یه نظر کلیه درمورد قضیه پافشاری که همه امون توو موقعیتایی باهاش رو به رو بودیم .
اگر که دلیل ناتوانی باشه ،اون ناتوانی، بیماری هیچ معنی نداره. این به نظر من عشق واقعی هست. وقتی کسی بهت می گه چون ناتوان خواهم شد از من بگذر، عشق واقعی این هست که نگذری.می شه دستش رو گرفت و از اون شرایط نجاتش داد. این تجربه ی عشق واقعی هست که این شانس رو کسی که داره خوشبخته.
فیلم listen to your heart عشقی که پسر به دختر داره، دختر ناشنوا رو نجاتش می ده و شرایط بهتری براش می سازه. و عشقی که دختر به پسر داره باعث می شه اون پسر تو اوج بیماری سرطان بگه، من عشق واقعی رو تجربه کردم و این شانس رو کمتر کسی داره.
(2012/07/03, 10:08 AM)شيدا رها نوشته است: [ -> ]شما اول تصمیم بگیر که می تونی پای همه چی وایسی. آینده هر چی پیش بیاد. شاید هم نیاد. در هر صورت اول تصمیم خودت رو بگیر و وقتی دیدی واقعا دوستش داری به نظر من تو خواستنت پافشاری کن. بذار بفهمه چقدر دوستش داری. اونوقت اون هم می پذیره و بیشتر از همیشه عاشقت خواهد بود. فقط مهم ترین مسئله اینه که تصمیمت از روی احساس نباشه. اگه دوستش داری باید پای همه چی بمونی.باز هم می گم شاید هیچ مشکلی هم پیش نیاد. همه چی دست خداست. و عشقی که بین تون هست هر مشکلی رو حل شدنی خواهد کرد.
مرسی از توجه همه دوستان...من این بیماریو میشناسم...میدونم چه تصمیمی گرفتم اما مشکل فقط طرف مقابلمهووواون هیچ مشاوریو قبول نداره..آدم منحصر به فردیه...باورتون نمیشه که چقدر باهوش و با علوماته...پر از استعداد..مهارت..تجربه..وخلاصه آدم کاملیه...به نظرش میدونه داره چیکار میکنه وکسی نمیتونه تصمیمشو عوض کنه..اما از دکترش(نبوی)حرف شنوی داره...به نظرخودم برم با دکترش حرف بزنم باهاش صحبت کنه..اما میدونم اگه برم پی اون عصبانیش میکنم...موندم والله
(2012/07/03, 12:57 PM)27bahar نوشته است: [ -> ]مرسی از توجه همه دوستان...من این بیماریو میشناسم...میدونم چه تصمیمی گرفتم اما مشکل فقط طرف مقابلمهووواون هیچ مشاوریو قبول نداره..آدم منحصر به فردیه...باورتون نمیشه که چقدر باهوش و با علوماته...پر از استعداد..مهارت..تجربه..وخلاصه آدم کاملیه...به نظرش میدونه داره چیکار میکنه وکسی نمیتونه تصمیمشو عوض کنه..اما از دکترش(نبوی)حرف شنوی داره...به نظرخودم برم با دکترش حرف بزنم باهاش صحبت کنه..اما میدونم اگه برم پی اون عصبانیش میکنم...موندم والله
بهار جون میتونی به صورت غیر مستقیم به دکترش بگی که باهاش صحبت کنه ..
واینکه به اصطلاح خوردخورد باهاش حرف بزنه در مورده موضوعی که میخوای به نتیجه برسه و جوری بگه که معلوم نشه این حرفاتون شباهتی به حرفای شما داره که یه وقت خدای نکرده ازتون ناراحت شه