درسته که باید گفت اما به نظر من باید همه مسایل جانبی آن رو به طرفتون بگین و من خودم به فرد مورد علاقم همه چیزو گفتم اما اون خودش اسرار داشت که پدرش ندونه فقط مادرش بدونه اما من هنوز دودلم که چه کاری درسته در حالی که اسرار داشتم پدرشم بدونه و این باعث شد که این ازدواج اتفاق نیوفته و من به کار و ادامه تحصیل بپردازم و منصرف شوم
آقا محمد نميدونم اين موضوع ماله چند وقت پيشه ولي چرا مخالفت كرديد اون كه موافق بود.مهم خودش بود كه راضي بوده.توكل ميكردي و اين همه سخت نمي گرفتي.
قضيه شما درست مخالف منه.من بعد از عقدم ام اس گرفتم وقتي موضوع رو به نامزدم گفتم تركم كرد.الان هم اصلا نااميد نيستم و به خدا توكل كردم . هر چي قسمت باشه همون ميشه
دختران مثل...........................
دخترها مثل سیب های روی درخت هستند. بهترین هایشان در بالاترین نقطه درخت قرار دارند. پسرها نمی خواهند به بهترین ها برسند چون می ترسند سقوط کنند و زخمی بشوند، بنابراین به سیب های پوسیده روی زمین که خوب نیستند اما به دست آوردنشان آسان است، اکتفا می کنند. سیب های بالای درخت فکر می کنند مشکل ازآنهاست درحالی که
آنها فوق العاده اند. آنها فقط باید منتظر آمدن پسری بمانند که آن قدر
شجاع باشد که بتواند از درخت بالا بیاید
ايشاالله خداوند همه دختر پسرا رو خوشبخت كنه و بهترين زندگي رو نصيب
اگر روزی دشمن پیدا کردی، بدان که در رسیدن به هدفت موفق بودی.
اگر روزی تهدیتت کردند، بدان در برابرت ناتوانند.
اگر روزی خیانت دیدی، بدان قیمتت بالاست.
اگر روزی ترکت کردند، بدان با تو بودن لیاقت میخواهد.
(2011/10/30, 09:36 PM)yas نوشته است: [ -> ]منظور شما چی هست این کانون برای چی ایجاد بشه که ما رو ببینن ؟ یا اینکه ام اسیها با هم ازدواج کنن ؟ نخیر ام اسیها میتونن با ادمهای سالم هم ازدواج کنن قرار نیست خودشون رو محدود بکنن
بعدشم عزیزم منم مث تو توی این مدت خواستگارانی داشتم ولی اصلا اجازه نمدادم تشریف فرما بشن معلومه اگه بگم خب فرار میکنن چون نه اونا منو میشناسن نه دوسم دارن نه درک پس بقول دکترم باید فرد خاصی باشه اگه سالمه باید بتونه پا به پای من باشه تا اخرش باشه زیاد نگران نباش هر چی صلاحه پیش میاد شاید ازدواج بکنی بیماریت بدتر بشه شایدم بهتر بقول دکتر صحراییان توی سایتی گفته بود ازدواج برای بمیاران ام اسی شبیه یه تیغ دو لبست
یاس عزیز منظورم اینه که بیماران ام اس با هم آشنا بشن.هیچ محدودیتی ایجاد نمیکنه
هر کسی میتونه با هر کس که میخواد ازدواج کنه. ولی برای اونهایی که نمیتونن و نمیخوان بیماریشون رو پنهون کنن یه راه حله.هیچ کس به اندازه یه بیمار ام اس نمیتونه این بیمارا رو درک کنه.
شاید خیلیا این روش رو بپسندن منم اوایلش همینطور ولی به مرور زمان گفتم مگه من چه چیزیم از بقیه کمتره چرا نباید با یه ادم البته تاکید میکنم با یه آدم ازدواج کنم که هم سالم باشه هم طرز فکر خوبی داشته باشه ولی متاسفانه بله خیلی کم هست یا بگم نیست
ولی وقتی یکی دیابت داره یا صرع یا سرطان و ازدواج میکنه با کسی که دوسش داره در نتیجه ما نباید خودمون رو محدود کنیم بله اینم میشه که با یکی مثل خودت ازدواج کنی ولی اینو در نظر بگیرید استرس زندگی اونوقت بیشتر میشه چرا چون همش باید منتظر باشیم کی حالش بدتر میشه کی پیشرفت میکنه و استرسهای خاص خود زندگی ..................
نمیخوام وارد جزییات بشم چون خودمم اوایلش توی این فکر بودم ولی بعدها دیدم که مگه ما چیمون کمتر بقیه هست اصلا ازدواج نکنیم بهتره که بخوایم به این چیزها فکر کنیم و به خودمون استرس وارد کنیم و زندگی لذتی نبریم بیخیال بابا
(2011/11/03, 11:44 AM)yas نوشته است: [ -> ]شاید خیلیا این روش رو بپسندن منم اوایلش همینطور ولی به مرور زمان گفتم مگه من چه چیزیم از بقیه کمتره چرا نباید با یه ادم البته تاکید میکنم با یه آدم ازدواج کنم که هم سالم باشه هم طرز فکر خوبی داشته باشه ولی متاسفانه بله خیلی کم هست یا بگم نیست
ولی وقتی یکی دیابت داره یا صرع یا سرطان و ازدواج میکنه با کسی که دوسش داره در نتیجه ما نباید خودمون رو محدود کنیم بله اینم میشه که با یکی مثل خودت ازدواج کنی ولی اینو در نظر بگیرید استرس زندگی اونوقت بیشتر میشه چرا چون همش باید منتظر باشیم کی حالش بدتر میشه کی پیشرفت میکنه و استرسهای خاص خود زندگی ..................
نمیخوام وارد جزییات بشم چون خودمم اوایلش توی این فکر بودم ولی بعدها دیدم که مگه ما چیمون کمتر بقیه هست اصلا ازدواج نکنیم بهتره که بخوایم به این چیزها فکر کنیم و به خودمون استرس وارد کنیم و زندگی لذتی نبریم بیخیال بابا
هانی اصلا جرا باید به این فکر کنیم که : همش باید منتظر باشیم کی حالش بدتر میشه کی پیشرفت میکنه
باید قدر زندگی را بهتر بدونیم
بدونیم شاید این آخرین لحظه زندگی مون باشد وهمو دوس داشته باشیم
عشق بورزیم ایثار کنیم مث دختری که 5روز فبل مرگش ازدواج کرد
اون قدر زندگی را دونست تو5 روز زندگی کرد به مرگ یا بد شدنه حالش فکر نکرد لذت برد منکه فکر نمیکنم فردا چی میشه هرچی خدا بخاد میشه
من اعتقاد دارم برای درمان ام اس باید سرمونو عوض کنیم
زمان متوسط آشنایی به هر رابطه بستگی دارد. میتواند از چند ماه باشد تا چند سال اما برای همه یکسان نیست زیرا هر رابطه با دیگری فرق دارد.
نمی توانید یک چارچوب زمانی یک ماهه برای خود در نظر بگیرید. درواقع، حتی یک سال هم برای گرفتن چنین تصمیم مهمی که بر بقیه عمرتان و همه جوانب زندگیتان اثر دارد، کم است.
این به آن بستگی دارد که شما و طرفمقابلتان هر دو به توافق برسید و مسئولیتهایی که هر دو باید با آن روبهرو شوید را مشخص کرده باشید.
ازدواج مترادف با همیشگی است. قرار است تا پایان عمر با یک نفر باشید.
متاسفانه، فرهنگهای مدرن معنا و مفهوم آن را تغییر دادهاند زیرا هدف آن کمارزش شده است. کسانی را میبینیم که ظرف چند ماه ازدواج میکنند و بعد از چند سال از هم جدا میشوند، درحالیکه قرار است ازدواج تا پایان عمر باشد.
وقتی از دیدگاه واقعبینانه به ازدواج نگاه کنیم، باید مهمترین رابطه یک فرد در طول زندگیاش باشد. زن و شوهر باید بهترین دوستان یکدیگر باشند. یعنی تا پایان عمر عمیقترین و صمیمیترین لحظات را با کسی که دوستش دارید بگذرانید.
ازدواج یعنی زندگیتان را به فردی دیگر بدهید. یعنی دو نفر یکی شوید.
تصمیم به این عظمت باید قبل از وارد عمل شدن خیلی خوب بررسی شود. زیرا وقتی ازدواج کردید، تنها راه خروج از آن مرگ یا طلاق است و هر دوی آنها تصمیمات بسیار سختی هستند که زخمهای بدی بر جای میگذارند و این زخمها به طرز وحشتناکی زندگی افراد را تغییر میدهند.
ازدواج یعنی بدون نگاه کردن به عقب، رابطه را به بالاترین حد ممکن برسانید. به همین دلیل است که مدت زمان مناسب برای آشنایی قبل از ازدواج باید به خوبی در نظر گرفته شود.
اما این زمان تنها فاکتوری نیست که باید مدنظر قرار گیرد.
عوامل دیگر عبارتند از:
اعتماد میان دو طرف چه میزان است؟
سلامت رابطه
بالغ بودن دو طرف
امکانات اقتصادی
تایید اعضای خانواده دو طرف
همانطور که میبینید، فقط مدت زمان آشنایی قبل از ازدواج مهم نیست. باید ببینید چه زمان موقعیت و شرایط لازم برای رساندن رابطه به بالاترین حد ممکن فراهم میشود.
(2011/11/03, 11:44 AM)yas نوشته است: [ -> ]شاید خیلیا این روش رو بپسندن منم اوایلش همینطور ولی به مرور زمان گفتم مگه من چه چیزیم از بقیه کمتره چرا نباید با یه ادم البته تاکید میکنم با یه آدم ازدواج کنم که هم سالم باشه هم طرز فکر خوبی داشته باشه ولی متاسفانه بله خیلی کم هست یا بگم نیست
ولی وقتی یکی دیابت داره یا صرع یا سرطان و ازدواج میکنه با کسی که دوسش داره در نتیجه ما نباید خودمون رو محدود کنیم بله اینم میشه که با یکی مثل خودت ازدواج کنی ولی اینو در نظر بگیرید استرس زندگی اونوقت بیشتر میشه چرا چون همش باید منتظر باشیم کی حالش بدتر میشه کی پیشرفت میکنه و استرسهای خاص خود زندگی ..................
نمیخوام وارد جزییات بشم چون خودمم اوایلش توی این فکر بودم ولی بعدها دیدم که مگه ما چیمون کمتر بقیه هست اصلا ازدواج نکنیم بهتره که بخوایم به این چیزها فکر کنیم و به خودمون استرس وارد کنیم و زندگی لذتی نبریم بیخیال بابا
دوستای گلم
چرا بعضیاتون مثل یاسی فکر میکنین بقیه مردم(غیر از ماها) سالمن؟!!!!!!!!!!!!!!
بیماری که فقط ام اس نیست
بعضی ها 4 ستون بدنشون سالمه ولی از نظر فکری بیمارن!!!!!!!!!!