حالا که فکر میکنم تازه میفهمم حکمت خدا چی بوده.
آخه دقیقا یکسال قبل از اینکه ام اس بگیرم یه پسری بود که خیلی منو دوست داشت و چندین بار خانوادش اومدن خواستگاری بچه خوبی بود و مشکلی نداشت تنها مشکلش این بود که من باید بود میرفتم یه شهر دیگه زندگی میکردم، من قبول نکردم و بهش جواب منفی دادم اما بعد از یه مدتی پشیمون شدم و همش نگران این بودم که یه وقتی خودم تقدیرم رو عوض نکرده باشم.
الان که اینا رو دیدم خدارو شکر میکنم.
خدایا شکرت
(2011/10/15, 04:26 PM)مولتی ام اس نوشته است: [ -> ]حالا که فکر میکنم تازه میفهمم حکمت خدا چی بوده.
آخه دقیقا یکسال قبل از اینکه ام اس بگیرم یه پسری بود که خیلی منو دوست داشت و چندین بار خانوادش اومدن خواستگاری بچه خوبی بود و مشکلی نداشت تنها مشکلش این بود که من باید بود میرفتم یه شهر دیگه زندگی میکردم، من قبول نکردم و بهش جواب منفی دادم اما بعد از یه مدتی پشیمون شدم و همش نگران این بودم که یه وقتی خودم تقدیرم رو عوض نکرده باشم.
الان که اینا رو دیدم خدارو شکر میکنم.
خدایا شکرت
تو از کجا میدونستی اگه بهش میگفتی ام اس دارم برخوردش بد بود؟
منم با نظر پویا کاملا موافقم ، درضمن دوستان عزیز اگر کسی به اون حد شعور و مرام و معرفت نرسیده که بتونه ام اسمون رو هضم کنه بهتره که نباشه
سلام دوستای گلم
من تازه عضو شدم و خدا رو شکر سالم هستم به این علت عضو شدم که کسی که دوسش دارم این بیماری رو داره و من چون اطلاعات کافی رو تو این ضمینه ندارم و خیلی نگرانم می خوام با شما ها بیشتر آشنا شم.
تو یه بحثی خوندم که از طرف بپرس که اگه تصادف کنی و ... ببین گلم موضو اینجاست که اگه منطقی فکر کنیم این مشکل هنوز پیش نیمده اما مشکل ام اس هست نمی شه تصور کرد یا با این ترس زندگی کرد که اگر این موضو پیش بیاد چی میشه؟؟؟
همه حق ازدواجو دارن و باید تو این مهم صادق باشیم بقول خیلی از دوستا اگه بعضیا از اولش نیان بهتره. میشینی با طرفت صادقانه حرف میزنی که من این مشکلو دارم این دارو هامه این رژیم غذاییمه چی واسم خوبه چی بده بعدا ممکنه چی بشه یا نه اصلا اتفاق خاصی نمیوفته اینم دکترمه باهاش حرف بزن..
این خیلی سادس تا بخوای دروغ بگی و پنهان کنی
باید به طرف مقابلم حق بدی واسه فکر کردن و تصمیم گرفتن
به شرطی که صادق باشی و همه خطرای احتمالی رو بگی.مردم هنوز از این بیماری اطلاع کافی رو ندارن من خودم که ظاهرا تحصیلکردم همیشه فکر میکردم که اونایی که ام اس دارن فلج هستن ببخشید من روحیه ی شما رو هم نمی دونم که باید چطور حرف بزنم
خیلی دوست دارم راجبه بیماری بیشتر بدونم و چون دوست دارم با طرفم ازدواج کنم خوشحال میشم که همه چیزو بهم بگید
متاسفانه من یکم عجولم و طرفم زیاد مایل نیست راجبه این موضو حرف بزنه خوشحال میشم که کمکم کنید
امیدوارم همیشه خندان باشید
یادتون باشه که دل خوش ربططی به سالم بودن جسمی نداره فقط یکم اراده لازمه
چي مي گين شما ا؟
من به خطر همسرم حاضرم بميرم به خدا راست مي گم
درستهدكترا گفتن مشكوك به ام اسه اما من همه جوره مبارزه مي كنم تا هميشه خوب باشه
نمي دونين تو زمانايي كه دكترا اين حرفا رو مي گفتن چه حالي داشتم فقط دعا مي كردم من مريض شم نه اون اون موقع ها نامزد بوديم اما من به خانوادم نگفتم و تو بهترين هتل شهر با بهترين امكانات 1 جشن بزرگ گرفتم براش درسته همسر عزيزم سرش گيج مي رفت اما به هر حال اني بود كه آرزوشو داشت
الانم دقيقا 15 ماه از اون روز مي گذره
يه فرمت خاصي تهيه كردم كه هر روز وضعيت همسرم رو توش ثبت مي كنم بدون اينكه بفهمه
وزنش رو دور پا و بازو اگر تغيير كرده باشه وزنش رو مواظب رژيم غذاييش هستم نمي ذارم يه ذره هم غصه بخوره و اون خوبه شكر خدا ما داريم زندگي مي كنيم بهترين زندگي رو پس شما هم مي تونيين
من هميشه مي گم دعمون كنيد تا آخر عمر هينم جوري باشم حاضرم همه ثروتم رو بدم اما اون هميشه بخنده
نگارم هميشه شاد باشه
دوستون دارم دعامون كنين
(2011/10/16, 03:21 PM)mehdernet2 نوشته است: [ -> ]چي مي گين شما ا؟
من به خطر همسرم حاضرم بميرم به خدا راست مي گم
درستهدكترا گفتن مشكوك به ام اسه اما من همه جوره مبارزه مي كنم تا هميشه خوب باشه
نمي دونين تو زمانايي كه دكترا اين حرفا رو مي گفتن چه حالي داشتم فقط دعا مي كردم من مريض شم نه اون اون موقع ها نامزد بوديم اما من به خانوادم نگفتم و تو بهترين هتل شهر با بهترين امكانات 1 جشن بزرگ گرفتم براش درسته همسر عزيزم سرش گيج مي رفت اما به هر حال اني بود كه آرزوشو داشت
الانم دقيقا 15 ماه از اون روز مي گذره
يه فرمت خاصي تهيه كردم كه هر روز وضعيت همسرم رو توش ثبت مي كنم بدون اينكه بفهمه
وزنش رو دور پا و بازو اگر تغيير كرده باشه وزنش رو مواظب رژيم غذاييش هستم نمي ذارم يه ذره هم غصه بخوره و اون خوبه شكر خدا ما داريم زندگي مي كنيم بهترين زندگي رو پس شما هم مي تونيين
من هميشه مي گم دعمون كنيد تا آخر عمر هينم جوري باشم حاضرم همه ثروتم رو بدم اما اون هميشه بخنده
نگارم هميشه شاد باشه
دوستون دارم دعامون كنين
ما هم دعا می کنیم مشکل خانومتون به زودی رفع بشه و چیز خاصی نباشه اما شما نباید اینقدر از ام اس بترسین .ام اس یه هیولای ترسناک نیس
همونطور که میبینین با وجود این بیماری نباختیم و داریم به زندگی عادیمون ادامه میدیم چه بسا از بعضی جهات بهتر از قبل
امیدوارم تا همیشه خوشبخت زندگی کنین
من میگم انسان اگر بتونه به کسی تکیه کنه ناخواگاه دردهاش نصف میشه.من هم تونامزدی سال 80 مشکوک به ام اس شدم.وسال84 قطعی معلوم شد.من همسرم همیشه همپام بوده جاداره ازش تشکرکنم.سال84تصمیم گرفتم ترکش کنم ولی نزاشت.گفت تو بودی منو تنها میزاشتی؟؟
الان 1پسرم دارم.ما از هر لحاظ مشکلی با ازدواج نداریم.بیماریم. مثل صدهابیماردیگه که مشغول به ادامه زندگی هستند.
سلام
من 2 سال پیش که فهمیدم ام اس دارم هیچوقت نگران آینده نبودم ،کلی هم این باعث شد از وقتم استفاده کردم و درس و زندگی عشقی.... اما 1 ماه حالم خوب بیست و علائم حر کتی دادم ، منمی فهمم چرا ایقدر زود... و حالا به نظرم فکر به ازدواج و پذیرفتن مسئولیت های اون اصلا کار درستی نیست ، شاید به مرافبت احتیاج پیدا کنیم ولی با ازدواج مشکلات و استرس ها زیاد تر می شه..
سلام
من 15 ماهه عقد كردم و 2 ماهه مبتلا شدم ولي همسرم...