(این متن ربطی به ازدواج نداره )
آقای فرشید من دیدم لینک گذاشتین گفتم حتما وبلاگ دارین شما هم بازش کردم دیدم آ آ آ آ آ آ آ آ آ
یک آن قلبم افتاد کف پام ترسیدم راستش
اون عکس خودتونه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آخه یکی هست تو پارک میاد واسه خودش میدوئه من واسه خودم ولی خیلی شبیه شماست
اگر اینجا بودین که کلن مشکوک می شدم خداروشکر نیستین اینجا والا یقه اون بنده خدا رو میرفتم میگرفتم
من خدا رو شكر ميكنم كه ازدواج نكردم چون اگه اين اتفاق مي افتاد موقعي كه بيماريم عود كرد احتمال اينكه شوهرم منو كادو پيچم كنه و بفرسته خونه بابم زياد بود چون نه تحمل مريضي دارن نه تحمل مخارج سنگينو البته استثناء وجود داره و چون هيچ كس دلسوز تر از پدر و مادر نيست اونا توي هر شرايطي كه هستيم ما رو دوستمون دارن و حمايتمون ميكنن
دوستان به نظر من این بحث رو که آیا باید به طرف مقابل در مورد بیماریمون بگیم رو تموم کنیم..خب معلومه که باید بدونه..حق داره بدونه..زندگی مشترک باید با صداقت شروع بشه نه دروغ و کلک و ترس ولرز واسترس! به جاش باید یاد بگیریم چه جوری بهش بگیم؟در مقابل رفتاراش چه غکس العملی باید نشون بدیم؟ فکرکنم اکثرا با این مسئله مشکل دارن من جمله خودم
آره مهم چطوری گفتنه اصلا ً مسأله ی اصلی همینه من خودم ام اس ندارم ولی خب مسأله ی دیگه ای دارم هنوزم که هنوزه نمی تونم بگم خودش یه چیزایی می فهمه
نگاه کنین من خودم به خاطر این مریضی خیلی کوتاه اومدم پاش وایسادم یه نفرم اومد گفت همینطوریم قبولت دارم ولی اون ادم از مریضیم سوء استفاده کرد الانم معلوم نیست کجاست هیچوقت گول نخورین
سلام بچه ها یه نکته جالب من هر سری میرم پیش دکترم ازم میپرسه ازدواج کردی یا نه
منم میگم نه
بعد میگه اگه ازدواج کنی دارو تو قطع میکنم جدی میگه هااااا
حالا دیگه نمیدونم چه رابطه پیچیده ای است بین ازدواج و ام اس
شما میدونیددددد!!!!!!!!
دقیقا فریبا جون منم همینطورم
منم کلا یه خط بزرگ قرمز رو ازدواج کشیدم. ولی خیلی دلم میسوزه که نمیتونم مادر بشم و بچه دار بشم.[color=#0000CD]