منم اولش همین فکرو میکردم که با یه ام اسی اگه روزی قصد ازدواج پیدا کردم ازدواج کنم ولی وقتی بیشتر فکر کردم دیدم نه به شرطی باید اینکارو بکنی که بچه دار نشی و البته مشکلات هر دو طرف رو در نظرم بگیریم یعنی ما و طرف مقابل و خرج زندگی و دارو .........
کلا بیخیال شدم بهتره
بیخیال ازدواج و دردسرهاش ایشالله بقیه خوشبخت بشن و تبریک میگم به نیلوفر جون
منم نظر شما رو دارم خانم ياس................
اول ازدواج با يه ام اسي ولي حالا ازدواج را بيخيال .............از زندگي لذت ببر......
نمیشه که تا آخر عمرت بیخیالش شی
بعدا يه كاريش ميكنيم...........
در هر صورت ازدواج جزيي از زندگیه
حالا یه سری قبول دارن یه سری نه
قشنگیه این انتخاب اینه که یکیو داری که دوسش داری و می دونی که دوست داره و این عشق و دوست داشتنه که همه چیزو زیبا میکنه وباعث می شه که احساس آرامش و امنیت کنی
فکرمیکنم هرچی که باعث دوری ازاسترس و ایجاد آرامش باشه برای ما مرهمه . . .
حالا اگه این انتخاب درست نباشه بعد یه مدت کوتاه باعث تشویش میشه یعنی دقیقا همون چیزی که برامون سمه . . .
پس همه چیز به خودمون بستگی داره که چه جوری انتخاب کنیم . . .
مرهم یا سم ؟
صداقت خیلی میتونه تواین مورد کمکمون کنه . . .
من اگه آدمیو پیدا کنم که ایده آل برای ازدواجم باشه سعی میکنم اول خوب MS رو معرفی کنم , همه ی شرایطشو هم میگم .
میگم که منم مثل همه ی آدما زندگی عادیمو دارم با این تفاوت که
من تلنگری بهم خورده که بهتر زندگی کنم . . .
رامين من فكر كنم كه پستهاي تو ، توي اين تاپيك
ازدواج هستش و تو فكركردي كه حذفش كردن .
منم معتقدم باید حتما موضوع به این مهمی رو گفت .به هر حال کسی که واقعا کسی رو بخواد با این موضوع به راحتی کنار میاد. البته من حتی به ازدواج دیگه فکرم نمی کنم جون جرات گفتنشو به کسی ندارم.
اصلا نگران نباشید اگه قسمت باشه حتما جور میشه
منم 8ساله ام اس دارم 13 رجب امسال عقد محضریم بود مهرم هم 110 تا سکه
خودم هنوز باورم نمیشه
فکر میکردم هیچوقت نمیتونم ازدواج کنم