2011/11/16, 05:55 PM
(2011/11/16, 05:40 PM)رنگین کمان نوشته است: این که خانواده شما چیزی نمی دونند و شما یه دفعه بخوایید داروهاتون بذارید توی یخچال و بعد تزریق داشته باشید بیشتر از این که برای شما سخت باشه برای خانواده شما مخصوصا مادرتون سخت می شه اگه یه جوری آروم آروم اونها در جریان بگذارید بهتره البته من چون مادر خودم رو دیدم که یک دفعه خیلی ضربه خورد میگم لااقل اولش مادرتون داروها و تزریق های شما رو نبینن بهتره
دقیقا با نظرتون موافقم . راستش من میخواستم یواش یواش از هفته پیش شروع کنم به گفتن که متاسفانه داییم فوت شدند و مجبور شدم بازم صبر کنم اما بالاخره باید از یه جایی شروع کنم
الهی
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد ، نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم ، چو گدا بر سر راهی
کس به غیر از تو نخواهم ، چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در ، که جز این خانه مرا نیست پناهی