2011/11/15, 05:55 PM
درسته فاطمه جون حق با شماست ولی من از وقتی که پدرم فوت شدن همه جوره حامی مادرم بودم هم از لحاظ عاطفی - اجتماعی - زندگی و.... خلاصه همه چی و متاسفانه توی ایران اکثر مردم وقتی اسم این بیماری رو می فهمند اولا فکر میکنند که حتما طرف خدای نکرده کارش به جای باریک رسیده و یا خواهد رسید ( از لحاظ جسمی ) دوما نمی دونم چر و به چه علت اصولا اینطور فکر میکنند که حتما مشکل خانوادگی و درگیرهای زیادی داشته که حالا این بنده خدا اینطور مریض شده و همه انگشتهای نشونه به سمت همسر بیمار کشیده میشه و من نمی خوام اینطور باشه یکی از اقوام دور ما مبتلا به همین بیمارش شد باورتون نمی شه همه میگفتن از بس همسرش اذیتش کرده ببینی چه بلایی سرش آورده که اینطوری شده و خلاصه از این خاله زنک بازیها
از طرفی من که گفتم خواهر اطلاعاتش بالاست بخاطر اینکه خوب سریع خواهد بفهمید ولی اینکه بتونه به مادرم به آرامی و یواش یواش انتقال بده نه هرگز فکر نمی کنم اینطور باشه باورت نمیشه اگر بفهمه اول یکی باید اون رو آروم کنه فکر کنم خودم باید این وسط همه رو دلداری بدم
از طرفی من که گفتم خواهر اطلاعاتش بالاست بخاطر اینکه خوب سریع خواهد بفهمید ولی اینکه بتونه به مادرم به آرامی و یواش یواش انتقال بده نه هرگز فکر نمی کنم اینطور باشه باورت نمیشه اگر بفهمه اول یکی باید اون رو آروم کنه فکر کنم خودم باید این وسط همه رو دلداری بدم
الهی
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد ، نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم ، چو گدا بر سر راهی
کس به غیر از تو نخواهم ، چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در ، که جز این خانه مرا نیست پناهی