2013/10/09, 08:04 PM
جمعه شب: تاری دید
شنبه چشم پرشک: گفت چشمت سالمه یه چیزی مانع انتقال پیام عصبی میشه. ام آر آی نوشت. خودم به تومور فکر میکردم. اصلاً به ام اس فکر نکردم.
یک شنبه: یه متخصص چشم دیگه- بازم همون حرف
وقت ام ار ای یکی ساعت 5 که نشد برم- تا اینجا کسی نمی دونست
وقت ام آر ای بعدی 12 شب. دیگه به مامان بابام گفتم
داداشیم برام نرگس گرفته بود بو کنم تا آرم بشم![love51 love51](https://mscenter.ir/images/smilies/love51.gif)
دوشنبه: جواب آم آر ای را به دکتر نشون دادم
سه شنبه: بستری شدم با احتمال ام اس
گریه نکردم
بیشتر برای مامان و بابام ناراحت شدم![sad2 sad2](https://mscenter.ir/images/smilies/sad21.gif)
تا اردی بهشت امسال دنبال معجزه بودم. حس خوبی داشتم-خیلی امیدوار بودم- هر کاری کردم که خوب بشم ولی از وقتی دوباره ام آر ای دادم دیگه دنبالش نبودم
الان می خوام بازم برم دنبال معجزه![Heart Heart](https://mscenter.ir/images/smilies/heart.gif)
این بار موفق می شم.![wink2 wink2](https://mscenter.ir/images/smilies/wink2.gif)
![agreement2 agreement2](https://mscenter.ir/images/smilies/agreement2.gif)
برام دعا کنید
شنبه چشم پرشک: گفت چشمت سالمه یه چیزی مانع انتقال پیام عصبی میشه. ام آر آی نوشت. خودم به تومور فکر میکردم. اصلاً به ام اس فکر نکردم.
یک شنبه: یه متخصص چشم دیگه- بازم همون حرف
وقت ام ار ای یکی ساعت 5 که نشد برم- تا اینجا کسی نمی دونست
وقت ام آر ای بعدی 12 شب. دیگه به مامان بابام گفتم
داداشیم برام نرگس گرفته بود بو کنم تا آرم بشم
![love51 love51](https://mscenter.ir/images/smilies/love51.gif)
دوشنبه: جواب آم آر ای را به دکتر نشون دادم
سه شنبه: بستری شدم با احتمال ام اس
گریه نکردم
بیشتر برای مامان و بابام ناراحت شدم
![sad2 sad2](https://mscenter.ir/images/smilies/sad21.gif)
تا اردی بهشت امسال دنبال معجزه بودم. حس خوبی داشتم-خیلی امیدوار بودم- هر کاری کردم که خوب بشم ولی از وقتی دوباره ام آر ای دادم دیگه دنبالش نبودم
الان می خوام بازم برم دنبال معجزه
![Heart Heart](https://mscenter.ir/images/smilies/heart.gif)
این بار موفق می شم.
![wink2 wink2](https://mscenter.ir/images/smilies/wink2.gif)
![agreement2 agreement2](https://mscenter.ir/images/smilies/agreement2.gif)
برام دعا کنید