2011/12/20, 07:05 PM
من از اینکه زندگی یکنواخت بود داشتم دیوانه می شدم که خواهرم بهم گفت و کلی روش رندگیم عوض شد
قصه نيستم که بگوئی ، نغمه نيستم که بخوانی ،صدا نيستم که بشنوی ،یا چيزی چنان که ببينی ،يا چيزی چنان که بدانی ...
من درد مشترکم ،مرا فرياد کن
من درد مشترکم ،مرا فرياد کن