سلام
حدود 4-5 ماه پيش با ضعف و تقريبا فلج شدن پاي چپ بالاخره بيماريم تشخيص داده شد.
از حدود 4 سال پيش كرخي در سمت چپ بدنم را داشتم و همه دكترا حتي آزمايش خون هم برام نمي نوشتن و مي گفتن از استرسه! سردرد زياد داشتم اما بغير از كرخي در بدن و سر درد هايي كه بيشتر فكر مي كردم از چشمم منشا مي گيره، مشكل ديگه اي نداشتم. كرخي بدنم هم برطرف شده بود و فقط در انگشتان دست چپم باقي مونده بود.
بعد اينكه پام گرفت، بعد آزمايش خون و MRI گفتن در نخاع و مغز پلاك دارم و تزريق سينووكس رو بصورت هفته اي يك بار شروع كردم.
الان 14-15 امين سينووكس رو تزريق كردم. فكر مي كردم ديگه نبايد مشكلي داشته باشم اما خستگي، بي حوصلگي، سرگيجه، لرزش دستها، سستي دست و پا، درد بدن، كم تحملي، عصبي شدن زود هنگام و حتي نارسايي قلبي رو تجربه مي كنم كه قبل از شروع حمله (از طريق سستي پا) هيچ كدوم وجود نداشتن!
به خاطر همين مشكلات دكترم اينبار داروي آمورل رو هم برام تجويز كرد اما با مطالعه مختصر اين دارو ترسيدم و نخوردمش! چون نمي خواستم به دارو عادت كنم. نوشته بودن وابستگي مياره و يك داروي تجويزي براي بيماري پاركينسون هم هست.
چند تا سوال فكرم رو مشغول مي كنه كسي مي تونه جوابم رو بده لطفا؟
اول اينكه مي خوام بدونم آيا همه دردهايي كه دارم و مشكلات جسميم مربوط به بيماريمه؟ مي خوام تشخيص و تفكيكي بين مشكلات معمولي و مشكلات ناشي از اين بيماري رو داشته باشم. اينطوري روحيه ام بهتر خواهد شد چون الان همه چيز رو از اون مي دونم.
آيا داروي آمورل رو مصرف كنم؟ در حالي كه لرزش دستم كمتر شده؟
اگه همون 4 سال پيش بيماريم تشخيص داده مي شد چه فرقي در حال من مي تونست داشته باشه؟
مي بخشيد سر دردتون كردم
با تشكر
حدود 4-5 ماه پيش با ضعف و تقريبا فلج شدن پاي چپ بالاخره بيماريم تشخيص داده شد.
از حدود 4 سال پيش كرخي در سمت چپ بدنم را داشتم و همه دكترا حتي آزمايش خون هم برام نمي نوشتن و مي گفتن از استرسه! سردرد زياد داشتم اما بغير از كرخي در بدن و سر درد هايي كه بيشتر فكر مي كردم از چشمم منشا مي گيره، مشكل ديگه اي نداشتم. كرخي بدنم هم برطرف شده بود و فقط در انگشتان دست چپم باقي مونده بود.
بعد اينكه پام گرفت، بعد آزمايش خون و MRI گفتن در نخاع و مغز پلاك دارم و تزريق سينووكس رو بصورت هفته اي يك بار شروع كردم.
الان 14-15 امين سينووكس رو تزريق كردم. فكر مي كردم ديگه نبايد مشكلي داشته باشم اما خستگي، بي حوصلگي، سرگيجه، لرزش دستها، سستي دست و پا، درد بدن، كم تحملي، عصبي شدن زود هنگام و حتي نارسايي قلبي رو تجربه مي كنم كه قبل از شروع حمله (از طريق سستي پا) هيچ كدوم وجود نداشتن!
به خاطر همين مشكلات دكترم اينبار داروي آمورل رو هم برام تجويز كرد اما با مطالعه مختصر اين دارو ترسيدم و نخوردمش! چون نمي خواستم به دارو عادت كنم. نوشته بودن وابستگي مياره و يك داروي تجويزي براي بيماري پاركينسون هم هست.
چند تا سوال فكرم رو مشغول مي كنه كسي مي تونه جوابم رو بده لطفا؟
اول اينكه مي خوام بدونم آيا همه دردهايي كه دارم و مشكلات جسميم مربوط به بيماريمه؟ مي خوام تشخيص و تفكيكي بين مشكلات معمولي و مشكلات ناشي از اين بيماري رو داشته باشم. اينطوري روحيه ام بهتر خواهد شد چون الان همه چيز رو از اون مي دونم.
آيا داروي آمورل رو مصرف كنم؟ در حالي كه لرزش دستم كمتر شده؟
اگه همون 4 سال پيش بيماريم تشخيص داده مي شد چه فرقي در حال من مي تونست داشته باشه؟
مي بخشيد سر دردتون كردم
با تشكر