2013/04/04, 06:50 PM
سلام ندا جون من هم مثل شما با فهمیدن بیماریم خیلی غصه میخوردم ولی با افزایش آگاهی در مورد بیماریم به آرامش رسیدم و خدا رو شکر الان علائم بیماری را ندارم .به امید خوب شدن تمام بیماران ام اسی
مشاوره
|
||||||||||||||||||||||||||||||
2013/04/04, 06:50 PM
سلام ندا جون من هم مثل شما با فهمیدن بیماریم خیلی غصه میخوردم ولی با افزایش آگاهی در مورد بیماریم به آرامش رسیدم و خدا رو شکر الان علائم بیماری را ندارم .به امید خوب شدن تمام بیماران ام اسی
2013/04/04, 07:03 PM
منم دوباره حمله داشتم.اینبار دیگه وحشتناک بود.از زمانیکه پالسم تموم شده بدجور روحیم خرابه.حس بسیاربدی به زندگی دارم.اززندگی خسته ام.حتی دلم میخواست خودموراحت کنم.خیلی واسه راحت کردن خودم مصمم هستم.حالم اینقدبده که....
2013/04/04, 10:02 PM
(2013/04/04, 07:03 PM)moon light نوشته است: منم دوباره حمله داشتم.اینبار دیگه وحشتناک بود.از زمانیکه پالسم تموم شده بدجور روحیم خرابه.حس بسیاربدی به زندگی دارم.اززندگی خسته ام.حتی دلم میخواست خودموراحت کنم.خیلی واسه راحت کردن خودم مصمم هستم.حالم اینقدبده که.... منم حس میکنم به آخر خط رسیدم اما با توکل به خدا همه چیز درست میشه
خدایا تمام خنده های تلخ امروزم را می دهم
یکی از آن گریه های شیرین کودکیم را پس بده
2013/04/05, 07:43 PM
(2013/04/04, 07:03 PM)moon light نوشته است: منم دوباره حمله داشتم.اینبار دیگه وحشتناک بود.از زمانیکه پالسم تموم شده بدجور روحیم خرابه.حس بسیاربدی به زندگی دارم.اززندگی خسته ام.حتی دلم میخواست خودموراحت کنم.خیلی واسه راحت کردن خودم مصمم هستم.حالم اینقدبده که.... حالا حالتون بهتره؟ فکر کنم بیشتر از خود بیماری این داروها روی روحیه تاثیر میزاره
2013/04/05, 07:52 PM
منم همین فکرو میکنم.
مهتاب جون امیدوارم حالت بهتر شده باشه و این فکرا رو از سرت دورکنی.
چشم ها را بـایـد شست . ، . جـــور دیـگـر بـایــد دیـــد
سلام
حدود 4-5 ماه پيش با ضعف و تقريبا فلج شدن پاي چپ بالاخره بيماريم تشخيص داده شد. از حدود 4 سال پيش كرخي در سمت چپ بدنم را داشتم و همه دكترا حتي آزمايش خون هم برام نمي نوشتن و مي گفتن از استرسه! سردرد زياد داشتم اما بغير از كرخي در بدن و سر درد هايي كه بيشتر فكر مي كردم از چشمم منشا مي گيره، مشكل ديگه اي نداشتم. كرخي بدنم هم برطرف شده بود و فقط در انگشتان دست چپم باقي مونده بود. بعد اينكه پام گرفت، بعد آزمايش خون و MRI گفتن در نخاع و مغز پلاك دارم و تزريق سينووكس رو بصورت هفته اي يك بار شروع كردم. الان 14-15 امين سينووكس رو تزريق كردم. فكر مي كردم ديگه نبايد مشكلي داشته باشم اما خستگي، بي حوصلگي، سرگيجه، لرزش دستها، سستي دست و پا، درد بدن، كم تحملي، عصبي شدن زود هنگام و حتي نارسايي قلبي رو تجربه مي كنم كه قبل از شروع حمله (از طريق سستي پا) هيچ كدوم وجود نداشتن! به خاطر همين مشكلات دكترم اينبار داروي آمورل رو هم برام تجويز كرد اما با مطالعه مختصر اين دارو ترسيدم و نخوردمش! چون نمي خواستم به دارو عادت كنم. نوشته بودن وابستگي مياره و يك داروي تجويزي براي بيماري پاركينسون هم هست. چند تا سوال فكرم رو مشغول مي كنه كسي مي تونه جوابم رو بده لطفا؟ اول اينكه مي خوام بدونم آيا همه دردهايي كه دارم و مشكلات جسميم مربوط به بيماريمه؟ مي خوام تشخيص و تفكيكي بين مشكلات معمولي و مشكلات ناشي از اين بيماري رو داشته باشم. اينطوري روحيه ام بهتر خواهد شد چون الان همه چيز رو از اون مي دونم. آيا داروي آمورل رو مصرف كنم؟ در حالي كه لرزش دستم كمتر شده؟ اگه همون 4 سال پيش بيماريم تشخيص داده مي شد چه فرقي در حال من مي تونست داشته باشه؟ مي بخشيد سر دردتون كردم با تشكر
2013/04/06, 10:08 AM
سلام
دوست عزیز از چی میترسی؟ اینایی که جزء عوارض مینویسن بیشترشون عوارض برای همه نیست که. من چندین سال آمانتادین ( آمورل ) خوردم و عوارضی حس نکردم. ضمنا همه ی داروها عوارض دارن اما ما بخاطر تاثیرات مثبتشون ازشون استفاده میکنیم من تا حالا لرزش دست نداشتم اما میدونم برای لرزش دست هم دارو هست.الان اسمش خاطرم نیست.به دکترت بگو حتما بهت دارو میده.وقت استرس و عصبانیت لرزش دست بیشتر میشه، پس بهتره که آروم باشی نمیدونم اولین حملت چطوری بوده و تو این 4 سال چطوری بودی و اگ 4 سال پیش تشخیص میدادن چطوری میشد. من که خودم میگم اگ در اولین حملم تشخیص میدادن وارد حمله ی دوم نمیشدم که همچنان الائمش رو داشته باشم.در مورد شما شاید نمیدونم خب خستگی رو بیماران ام اس دارن و آمانتادین برای رفع خستگیه.ورزش خیلی خوبه برای ما و خستگی ما رو کمتر میکنه.شنا که عالیه دکترت احسان محمدیانی نژاده؟چند سال دکترم بوده دکتر باسوادیه.اگ آره بهم پیام خصوصی بده تا راهنماییت کنم من فقط یک بار سرگیجه گرفتم که با سیناریزن رفع شد.به دکترت اینا رو بگو خب ام اس یه سری مشکلات ایجاد میکنه اما نباید همه چیز رو از اون دونست کم کم عادت میکنی.برای خودت سرگرمی ایجاد کن ورزش و تفریحات سالم تا از بی حوصلگی در بیای داروها عوارض دارن اما گاهی بخاطر فوایدشون باید اون عوارض رو به جون خرید.موفق باشین
ام اس شاید مسیر را برایمان ناهموار کند، اما مانع حرکتمان نخواهد شد
2013/04/06, 10:41 AM
دوست گرامی ، این موارد میتونه عوارض دارو باشه و همش مربوط به بیماری نیست. چون منم قبل از تشخیص و آغاز مصرف دارو مثلا خستگی و کم حوصلگی و حتی مور مور شدن پا رو نداشتم و بعد از مصرف دارو پیش اومد. خوب دارو لازم بوده و تجویز دکتره و این عوارض رو هم داره.ولی میشه این عوارض رو هم با ورزش یا داروهای دیگه کمتر کرد.
راستش منم چندین سال ( خیلی بیشتر از 4 سال شما ) بعد از ابتلا فهمیدم . نگران نباش برای همه یکجور نیست. نمیشه قطعا گفت اگه زودتر تشخیص داده میشد الان وضع بهتری داشتم چون سیر بیماری در همه یکسان و تابع دستور خاصی نیست. فقط بهبود روحیه و ورزش و امید و دوری از استرس میتونه کمک کنه و بقیش دیگه شاید دست ما نباشه.
چشم ها را بـایـد شست . ، . جـــور دیـگـر بـایــد دیـــد
2013/04/06, 12:50 PM
هم نظر ناهید هستم فقط یک نکته را اضافی میکنم که با تغذیه درست میتونی حال و روز خیلی بهتری داشته باشی.
این داروها برای بیماری خاص تجویز شده اند بنابراین داروهایی قوی هستند و باید بدنی قوی داشت تا عوارض داروها تاثیر کمتری بذارند. اگر تمایل به مصرف آمورل نداری، دوتا معجون موجود در رژیم آقای خدادادی را تهیه و استفاده کن و برای مشکل اعصاب هم شیربادوم را هر روز بخور. مطمئن باش نتیجه چشمگیری خواهی دید.
من هم ام اس داشتم.
2013/04/06, 01:26 PM
منم مشکلاتم بیشتر از قبله.
همشم بخاطر مصرف آزارمه. توی عوارضش هم نوشته آماده کردن بدن برای سرطان! گمانم آخرش از توی چاله ام اس بیام بیرون و برم توی چاه سرطان!
فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: |
20 مهمان |