2012/10/03, 02:42 PM
اعتماد به نفس و موفقیت برای خانم ها
تحقیقات نشان میدهد زنان باید در سطوحی به طور غیرعادی بالا کار کنند تا درمقایسه با همکاران مرد خود توانا به نظر برسند.
برای خانمها، توانایی همیشه منجر به اعتمادبهنفس نمیشود. دلیلش این است:
زنان موفق میدانند که در هر کار مردانهای، گاهی خود را در شرایطی نامساعد میبینند. ممکن است دستکم گرفته شویم، مورد استفاده کمتر قرار گیریم یا حتی حقوق کمتر دریافت کنیم. تحقیقات نشان میدهد زنان باید در سطوحی به طور غیرعادی بالا کار کنند تا درمقایسه با همکاران مرد خود توانا به نظر برسند.
اما به تجربه من، زنان باهوش و بااستعداد ندرتاً میفهمند که یکی از سختترین موانعی که باید بر آن غلبه کنند تا موفق شوند، در درونشان است. ما درمورد تواناییهای خودمان نه تنها خشنتر قضاوت میکنیم، بلکه کاملاً متفاوت از مردان این کار را انجام می دهیم. درک اینکه چرا این کار را میکنیم، اولین قدم برای اصلاح اشتباهات است. و برای این منظور باید به موقع اقدام کنیم.
این احتمال وجود دارد که اگر امروز در کارتان موفق هستید، مطمئناً زن باهوش و بااستعدادی بودهاید. کارول وِک (Carol Dweck)، روانشناس، در دهه هشتاد میلادی یکسری تحقیقات انجام داده و بررسی کرد که دختران و پسران باهوش کلاس پنجمی چطور بر درسهای سخت، جدید و گیجکننده کنار میآیند.
او نتیجه گرفت که وقتی مسئلهای خارجی و پیچیده برای یاد گرفتن به دختران باهوش داده میشد، آنها خیلی زود دست کشیده و رهایش میکنند—و هرچه IQ دختر بالاتر باشد، احتمال کنار گذاشتن آن درس بیشتر میشود. درواقع، باهوشترین دختران، بدترین واکنشها را نشان دادند. از طرف دیگر، پسران باهوش به آن درس مشکل بعنوان یک چالش نگاه میکردند و آن را انرژیدهنده میدیدند. احتمال دوبرابر کردن تلاششان به جای دست کشیدن از آن مسئله، در آنها بیشتر بود.
اما چرا این اتفاق میافتد؟ چه چیز دختران باهوش را آسیبپذیرتر میکند و باعث میشود اعتمادبهنفس کمتری داشته باشند، درحالیکه باید بیشترین اعتمادبهنفس را در بین همسالانشان داشته باشند؟ در سطح کلاس پنجم ابتدایی، دخترها معمولاً در همه درسها، ازجمله ریاضی و علوم، از پسرها بهتر عمل میکنند. بنابراین هیچ تفاوتی نه بین توانایی این دخترها و پسرها وجود داشت، نه سابقه موفقیت قبلیشان. تنها تفاوت در نحوه برداشت آنها از سختی درس بود—اینکه وقتی یادگیری درسی سخت بود برای آنها چه معنا و مفهومی داشت. دختران باهوش بیشتر و سریعتر تواناییهای خود را زیر سوال میبرند، اعتمادبهنفسشان را از دست میدهند و درنتیجه کارایی کمتری دارند.
محققان دلیل این تفاوت را کشف کردهاند: اکثراوقات دختران باهوش عقیده دارند که تواناییهایشان ذاتی و غیرقابلتغییر است درحالیکه پسران باهوش باور دارند که میتوانند با تلاش و تمرین، تواناییهای خود را رشد دهند.
اما چطور دخترها و پسرها چنین دیدگاههای متفاوتی پیدا میکنند؟ به احتمال زیاد به نوع فیدبک و حمایتی که از سمت والدین و معلم ها در کودکی دریافت میکنیم بستگی دارد. دخترهایی که کنترلنفس را از سنین کمتر شروع میکنند، دستورالعملها را بهتر دنبال میکنند و بخاطر "خوبی" خود مورد تشویق و تحسین قرار میگیرند. وقتی در مدرسه درسمان خوب است، به ما میگویند که خیلی "باهوش" و "بااستعداد" هستیم و یا "دانشآموز بسیار خوبی" هستیم. این نوع تحسین و تمجید به این معنی است که خصوصیاتی مثل باهوش بودن، بااستعداد بودن و خوب بودن، ویژگیهایی است که یا دارید و یا ندارید.
از طرف دیگر اینکه از پسرها بخواهید آرام بنشینند و توجه کنند و گوش دهند برای هر پدر و مادر یا معلمی واقعاً سخت است. درنتیجه، به پسرها فیدبک بسیار بیشتری داده میشود که تاییدکننده تلاش است (مثلاً "اگر بتوانی به این درس توجه کنی، آن را یاد میگیری"، "اگر فقط کمی بیشتر تلاش کنید، درست میشود"). نتیجه: وقتی یاد گرفتن یک چیر جدید واقعاً سخت باشد، دخترها آن را بعنوان نشانه اینکه "خوب" یا "باهوش" نیستند میبینند و پسرها آن را نشانه توجه و دقت کردن و بیشتر تلاش کردن.
ما این عقاید و باورها را معمولاً بطور ناخودآگاه تا آخر عمر همراه خود میبریم. و ازآنجاکه دخترهای باهوش تواناییهای خود را ذاتی و غیرقابلتغییر میبینند، به زنانی تبدیل میشوند که خیلی به خود سخت میگیرند—زنانی که به طور نابالغانه نتیجه میگیرند که توانایی لازم برای موفق شدن در یک حیطه خاص را ندارند و خیلی زود ناامید و دلسرد میشوند و از تلاش دست میکشند.
حتی اگر هر عیب خارجی در پیشرفت یک زن به بالاترین سطح یک شرکت یا سازمان برداشته شود—هر نابرابری فرصت، هر کلیشه مردسالارانه، همه چالشهایی که در توازن بین کار و خانواده با آن روبهرو میشوند –باز هم باید با این واقعیت کنار بیاید که بخاطر باورهای غلط خود درمور تواناییهایش، میتواند بدترین دشمن خود باشد.
خودتان چند بار از مقابله با چالشها دوری کردهاید و فقط به اهدافی چسبیدهاید که میدانید دست یافتن به آنها آسان است؟ آیا چیزهایی هست که خیلی وقت پیش درمورد آن تصمیم گرفته باشید که هیچوقت نتوانستید در آن موفق باشید؟ مهارتهایی که باور داشتید هیچوقت به دست نمیآورید؟ اگر این لیست برای شما بلندبالا است، احتمالاً یکی از دخترهای باهوش بودهاید که البته اگر تواناییهایتان ذاتی و غیرقابلتغییر باشند، هیچ اشکالی ندارد. فقط اینطور نیست.
توانایی شما هر چه که باشد—چه هوش شما باشد، چه خلاقیتتان، کنترلنفستان، جذابیتتتان یا ورزشکار بودنتان—تحقیقات نشان میدهند که کاملاً قابل تغییر هستند. وقتی میخواهید در هر مهارتی استاد شوید، تجربه، تلاش و پشتکار شماست که حرف اول را میزند. پس اگر دختری باهوش بودهاید، وقتش رسیده است که باور اشتباه خود درمورد تواناییها را دور بیندازید و با این واقعیت روبهرو شوید که همیشه میتوانید پیشرفت کنید و اعتمادبهنفس لازم برای غلبه بر هر چالشی را به دست آورید.
تحقیقات نشان میدهد زنان باید در سطوحی به طور غیرعادی بالا کار کنند تا درمقایسه با همکاران مرد خود توانا به نظر برسند.
برای خانمها، توانایی همیشه منجر به اعتمادبهنفس نمیشود. دلیلش این است:
زنان موفق میدانند که در هر کار مردانهای، گاهی خود را در شرایطی نامساعد میبینند. ممکن است دستکم گرفته شویم، مورد استفاده کمتر قرار گیریم یا حتی حقوق کمتر دریافت کنیم. تحقیقات نشان میدهد زنان باید در سطوحی به طور غیرعادی بالا کار کنند تا درمقایسه با همکاران مرد خود توانا به نظر برسند.
اما به تجربه من، زنان باهوش و بااستعداد ندرتاً میفهمند که یکی از سختترین موانعی که باید بر آن غلبه کنند تا موفق شوند، در درونشان است. ما درمورد تواناییهای خودمان نه تنها خشنتر قضاوت میکنیم، بلکه کاملاً متفاوت از مردان این کار را انجام می دهیم. درک اینکه چرا این کار را میکنیم، اولین قدم برای اصلاح اشتباهات است. و برای این منظور باید به موقع اقدام کنیم.
این احتمال وجود دارد که اگر امروز در کارتان موفق هستید، مطمئناً زن باهوش و بااستعدادی بودهاید. کارول وِک (Carol Dweck)، روانشناس، در دهه هشتاد میلادی یکسری تحقیقات انجام داده و بررسی کرد که دختران و پسران باهوش کلاس پنجمی چطور بر درسهای سخت، جدید و گیجکننده کنار میآیند.
او نتیجه گرفت که وقتی مسئلهای خارجی و پیچیده برای یاد گرفتن به دختران باهوش داده میشد، آنها خیلی زود دست کشیده و رهایش میکنند—و هرچه IQ دختر بالاتر باشد، احتمال کنار گذاشتن آن درس بیشتر میشود. درواقع، باهوشترین دختران، بدترین واکنشها را نشان دادند. از طرف دیگر، پسران باهوش به آن درس مشکل بعنوان یک چالش نگاه میکردند و آن را انرژیدهنده میدیدند. احتمال دوبرابر کردن تلاششان به جای دست کشیدن از آن مسئله، در آنها بیشتر بود.
اما چرا این اتفاق میافتد؟ چه چیز دختران باهوش را آسیبپذیرتر میکند و باعث میشود اعتمادبهنفس کمتری داشته باشند، درحالیکه باید بیشترین اعتمادبهنفس را در بین همسالانشان داشته باشند؟ در سطح کلاس پنجم ابتدایی، دخترها معمولاً در همه درسها، ازجمله ریاضی و علوم، از پسرها بهتر عمل میکنند. بنابراین هیچ تفاوتی نه بین توانایی این دخترها و پسرها وجود داشت، نه سابقه موفقیت قبلیشان. تنها تفاوت در نحوه برداشت آنها از سختی درس بود—اینکه وقتی یادگیری درسی سخت بود برای آنها چه معنا و مفهومی داشت. دختران باهوش بیشتر و سریعتر تواناییهای خود را زیر سوال میبرند، اعتمادبهنفسشان را از دست میدهند و درنتیجه کارایی کمتری دارند.
محققان دلیل این تفاوت را کشف کردهاند: اکثراوقات دختران باهوش عقیده دارند که تواناییهایشان ذاتی و غیرقابلتغییر است درحالیکه پسران باهوش باور دارند که میتوانند با تلاش و تمرین، تواناییهای خود را رشد دهند.
اما چطور دخترها و پسرها چنین دیدگاههای متفاوتی پیدا میکنند؟ به احتمال زیاد به نوع فیدبک و حمایتی که از سمت والدین و معلم ها در کودکی دریافت میکنیم بستگی دارد. دخترهایی که کنترلنفس را از سنین کمتر شروع میکنند، دستورالعملها را بهتر دنبال میکنند و بخاطر "خوبی" خود مورد تشویق و تحسین قرار میگیرند. وقتی در مدرسه درسمان خوب است، به ما میگویند که خیلی "باهوش" و "بااستعداد" هستیم و یا "دانشآموز بسیار خوبی" هستیم. این نوع تحسین و تمجید به این معنی است که خصوصیاتی مثل باهوش بودن، بااستعداد بودن و خوب بودن، ویژگیهایی است که یا دارید و یا ندارید.
از طرف دیگر اینکه از پسرها بخواهید آرام بنشینند و توجه کنند و گوش دهند برای هر پدر و مادر یا معلمی واقعاً سخت است. درنتیجه، به پسرها فیدبک بسیار بیشتری داده میشود که تاییدکننده تلاش است (مثلاً "اگر بتوانی به این درس توجه کنی، آن را یاد میگیری"، "اگر فقط کمی بیشتر تلاش کنید، درست میشود"). نتیجه: وقتی یاد گرفتن یک چیر جدید واقعاً سخت باشد، دخترها آن را بعنوان نشانه اینکه "خوب" یا "باهوش" نیستند میبینند و پسرها آن را نشانه توجه و دقت کردن و بیشتر تلاش کردن.
ما این عقاید و باورها را معمولاً بطور ناخودآگاه تا آخر عمر همراه خود میبریم. و ازآنجاکه دخترهای باهوش تواناییهای خود را ذاتی و غیرقابلتغییر میبینند، به زنانی تبدیل میشوند که خیلی به خود سخت میگیرند—زنانی که به طور نابالغانه نتیجه میگیرند که توانایی لازم برای موفق شدن در یک حیطه خاص را ندارند و خیلی زود ناامید و دلسرد میشوند و از تلاش دست میکشند.
حتی اگر هر عیب خارجی در پیشرفت یک زن به بالاترین سطح یک شرکت یا سازمان برداشته شود—هر نابرابری فرصت، هر کلیشه مردسالارانه، همه چالشهایی که در توازن بین کار و خانواده با آن روبهرو میشوند –باز هم باید با این واقعیت کنار بیاید که بخاطر باورهای غلط خود درمور تواناییهایش، میتواند بدترین دشمن خود باشد.
خودتان چند بار از مقابله با چالشها دوری کردهاید و فقط به اهدافی چسبیدهاید که میدانید دست یافتن به آنها آسان است؟ آیا چیزهایی هست که خیلی وقت پیش درمورد آن تصمیم گرفته باشید که هیچوقت نتوانستید در آن موفق باشید؟ مهارتهایی که باور داشتید هیچوقت به دست نمیآورید؟ اگر این لیست برای شما بلندبالا است، احتمالاً یکی از دخترهای باهوش بودهاید که البته اگر تواناییهایتان ذاتی و غیرقابلتغییر باشند، هیچ اشکالی ندارد. فقط اینطور نیست.
توانایی شما هر چه که باشد—چه هوش شما باشد، چه خلاقیتتان، کنترلنفستان، جذابیتتتان یا ورزشکار بودنتان—تحقیقات نشان میدهند که کاملاً قابل تغییر هستند. وقتی میخواهید در هر مهارتی استاد شوید، تجربه، تلاش و پشتکار شماست که حرف اول را میزند. پس اگر دختری باهوش بودهاید، وقتش رسیده است که باور اشتباه خود درمورد تواناییها را دور بیندازید و با این واقعیت روبهرو شوید که همیشه میتوانید پیشرفت کنید و اعتمادبهنفس لازم برای غلبه بر هر چالشی را به دست آورید.