2011/10/29, 02:14 AM
(2011/10/28, 02:51 PM)Milo نوشته است: به طور کلی من داستانم یکم با بقیه فرق داشت من اردیبهشت 89 چشمم تار شد رفتیم بیمارستات تخصصی چم همونجا به من گفتن ام اس داری ولی باید ام آر آی بدی. البته به این بدی نگفتن بهم داشتن با هم مشورت می کردن ( پزشکان عزیز ) منم شنیدم خوب می دونستم مولتیپل اسکلروزیس چیه اونا فکر کردن من نفهیمدممرسی عزیزم از توضیحاتت .منم یک بار چشمم و1بار پام .1بارم دستم از اون به بعدم جاهاییم بیحس میشه ولی هنوز دارو مصرف نکردم میگم شاید ام اس نباشه .خودمو گول میزنم از دارو هاش میترسم .و ار اینکه مصرف نکنمو وبدتر شم هم میترسم.از این که دکترا اشتباه تشخیص داده باشن .کلا اینروزا دنیای سختی دارم .با خودم درگیرم .
خلاصه تو ماشین گریه کردم واسه که چرا بابام ماشین رو بهم نداد بشینم پشتش ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ حالا آرزو به دل می مونم
بعد رفتیم ام آر آی خلاصه خالم زنگید به اون خانمه مسئول ام آر آی ، اونم بهش گفت این فلانی سرش پر از پلاکه این اصلا مغزش پلاکه اون زیر میرا یکم مغز مونده
خلاصه همراه همسرشون پاشدن آمدن اینجا اول رفیتم پیش دوست مامانم که همکار سابقش بود پالس کورتون داد و توی خونه همش رو انجام دادیم و به محض اینکه قرص ها رسید به روزی یک دونه دوباره چشم تار شد ایندفعه شدید تر خدایی استرس هم زیاد داشتم تو اون ایام
بعدش همش می گفت خوب میشی طوریت نیست و ... که داستانی داشتیم دوستان یادشونه من همش اعصاب نداشتم هم از آمپول بدم میومد هم می ترسیدم نکنه بلایی سرم بیاد که 2 یا 3 هفته بعد از اینکه خالم به همراه همسرشون آمدن و ام آر آی منو برسی کردن و رفتیم دنبال کارای آمپول و ... من چشام دوتایی شد دنیا رو دو تا می دیدم خیلی هم درد داشت خلاصه که تو مرداد ماه پارسال پزشکم رو عوض کردیم رفتیم پیش دوست این دکتر قبلیم که گفت بهم داروی چی مصرف می کنی ؟؟؟؟؟؟؟؟ گفتم هیچی ... خلاصه که دوباره پالس داد چشم تاری و دو بینی که خوب نشد هیچ سیاه شد کلن رفتم پلاسمافرز بعدش دارو را شروع کردم یعنی تقریبا بعد از 3 تا حمله و 5 ماه بعد از تشخیص. ولی به عقیده دکترم دیر بوده ولی حالا حالم خوبه
طولانی نوشتم