2011/11/06, 04:06 PM
راستش زمانی که تاپیک سفر مشهد رو دیدم کلی ذوق کردم اما وقتی متوجه شدم که 1 روز از تاریخ ثبت نام گذشته کلی غصه م گرفت .بعد به مدیر تدارکات پیام دادم و ایشون لطف کردن و گفتن میتونی ثبت نام کنی که جا داره همین جا ازشون تشکر ویژه داشته باشم
چند روز قبل از سفر استرس گرفته بودم چون هیچ کدوم از بچه ها رو نمیشناختم.اما حسم بهم میگفت که همه خوبن و بعدا توی سفر متوجه شدم احساسم اشتباه کرده، ام اس سنتریا خوب نیستن خیلی خیلی عالی هستن
تو این سفر دوستای زیادی پیدا کردم:
هم اتاقیم انیس جونم که هم اسم من بود و مثل خودم یکی یدونه که احساس کردم سالهاس میشناسمش.به همرا مامان مهربونش
مه ســــا جونم که یه تیکه ماه بود البته اگه لنزاشم در بیاره خوشکله
هستی خانم گل با دختر باحالش مهرانه که واقعا خوب مهربون بودن و من عاشقشونم
میس بهار ناز و عزیزم که خیلی خیلی دوسش دارم و واسش آرزوی بهترینها رو دارم
شیـــــــــــــــــــــــــمای ناز و خوشکلم با مامان شهرزادش که ماه بودن.شیما جونم امیدوارم به همه آرزوهات برسی
بهار که از دخترای خیلی خوب و مهربون گروهمون بود
نرگس و نفس و مامانشون که خیلی مهربون بودن
الی ناز و خوشکل که همیشه به یادشم به همراه الهه جونم
پروانه شیطون که با هدیه عزیزم تا ساعت 3 توی را آهن کنارمون موندن
شوکولات عزیزم که آخرین سحر همراهمون بود واسه نماز صبح و دختر خیلی گلیه
آقا حامد و خانمش و آتنا و ژوانای ناز مامانی که از آشنایی باهاشون خیلی خوشحال شدم
آقا مهدی و خانمش و ملینا کوچولوی هنرمند دوست داشتنی که خیلی خوب و صمیمی بودن
منصوره جون عزیزم با مامان مهربونش
بیتـــــــــــــــــــــــــــــــــا که دقیقا همون شکلی بود که فکر میکردم ناز و خوشکل
فربود عزیز که خیلی محجوب و آروم بود
علیرضاکه واقعا باحاله
سیناکه آخرشه آرایش هم خیلی بهش میاد
حسین کاکاوند عزیز که خیلی زحمت کشیدنو عکاسیشونم عالیه
احسان که از اول تا آخر سفر دنبال وسایلاش میگشت
ناصر با اون شیرینی های خوشمزه ای که آورده بود
همه بچه های خوب و عزیز انجمن مشهد که کلی زحمت کشیدن
اگه به دلیل آلزایمر اسم کسی رو فراموش کردم معذرت
برای همه تون آرزوی سلامتی دارمواقعا دلتنگتون میشم.
با تشکر .
ساغرِ لاغرِمنتظر باقر
چند روز قبل از سفر استرس گرفته بودم چون هیچ کدوم از بچه ها رو نمیشناختم.اما حسم بهم میگفت که همه خوبن و بعدا توی سفر متوجه شدم احساسم اشتباه کرده، ام اس سنتریا خوب نیستن خیلی خیلی عالی هستن
تو این سفر دوستای زیادی پیدا کردم:
هم اتاقیم انیس جونم که هم اسم من بود و مثل خودم یکی یدونه که احساس کردم سالهاس میشناسمش.به همرا مامان مهربونش
مه ســــا جونم که یه تیکه ماه بود البته اگه لنزاشم در بیاره خوشکله
هستی خانم گل با دختر باحالش مهرانه که واقعا خوب مهربون بودن و من عاشقشونم
میس بهار ناز و عزیزم که خیلی خیلی دوسش دارم و واسش آرزوی بهترینها رو دارم
شیـــــــــــــــــــــــــمای ناز و خوشکلم با مامان شهرزادش که ماه بودن.شیما جونم امیدوارم به همه آرزوهات برسی
بهار که از دخترای خیلی خوب و مهربون گروهمون بود
نرگس و نفس و مامانشون که خیلی مهربون بودن
الی ناز و خوشکل که همیشه به یادشم به همراه الهه جونم
پروانه شیطون که با هدیه عزیزم تا ساعت 3 توی را آهن کنارمون موندن
شوکولات عزیزم که آخرین سحر همراهمون بود واسه نماز صبح و دختر خیلی گلیه
آقا حامد و خانمش و آتنا و ژوانای ناز مامانی که از آشنایی باهاشون خیلی خوشحال شدم
آقا مهدی و خانمش و ملینا کوچولوی هنرمند دوست داشتنی که خیلی خوب و صمیمی بودن
منصوره جون عزیزم با مامان مهربونش
بیتـــــــــــــــــــــــــــــــــا که دقیقا همون شکلی بود که فکر میکردم ناز و خوشکل
فربود عزیز که خیلی محجوب و آروم بود
علیرضاکه واقعا باحاله
سیناکه آخرشه آرایش هم خیلی بهش میاد
حسین کاکاوند عزیز که خیلی زحمت کشیدنو عکاسیشونم عالیه
احسان که از اول تا آخر سفر دنبال وسایلاش میگشت
ناصر با اون شیرینی های خوشمزه ای که آورده بود
همه بچه های خوب و عزیز انجمن مشهد که کلی زحمت کشیدن
اگه به دلیل آلزایمر اسم کسی رو فراموش کردم معذرت
برای همه تون آرزوی سلامتی دارمواقعا دلتنگتون میشم.
با تشکر .
ساغرِ لاغرِمنتظر باقر
براى تو
براى چشمهايت..
براى من
براى دردهايم..
براى ما
اى كاش خدا كارى بكند...
براى چشمهايت..
براى من
براى دردهايم..
براى ما
اى كاش خدا كارى بكند...