2010/10/16, 05:55 PM
سلام به همه دوستان و همسفرای عزیز
روز خیلی خوبی بود، به من هم مثل همه شماها خیلی خوش گذشت.
اول از همه تولد هانیه عزیزم رو دوباره تبریک میگم، هانیه جون ایشالله 120 ساله بشی، از اینکه در کنارمون بودی خیلی خوشحال شدم، امیدوارم بهت خوش گذشته باشه
آقا مهدی مرسی از سورپرایزتون، جاش تو برناممون خیلی خالی بود، اون مسقطی شیراز هم حرف نداشت من که اولین بارم بود میخوردم، خیلی خوشمزه بود
حمید و سحر عزیز که مثل همیشه پر انرژی و صمیمی حضور داشتن، سحر جان مرسی بابت باسلق و گزی که آوردی عالی بودن، عزیزم اون ساندویچ هم قابل نداشت، نوش جونت. ببخشید که زیاد حرف زدم نزاشتم بخوابی، راستی سحر یعنی زلزله نبود؟! من چرا فکر کردم داره زلزله میاد
عروس دریایی نه ببخشید نازنین جونم که پرانرژی و مهربون بود، تازه اندفعه نماینده ته اتوبوسی ها هم که شده بودی عزیزم، خوب هم تونستی حقمون رو بگیریااااز اکبر آقا سبزی فروش چه خبر؟ حواست بهش باشه تا غافلگیرت نکنه
علی آقا بازم مرسی که اومدین، شما که ساعت پروازتون رو عقب انداختید آخه چرا پس به ما افتخار ندادین تا در خدمتتون باشیم!
مهسا جونم زانوت چه طوره؟! کمر من که حسابی درد میکنه، راستی به نظرت یعنی رژلب، مکه ایش بهتره؟!!!
سینا واقعاً زحمت کشیدی اومدی، ایشالله یه قرار تبریز بزاریم تا جبران این همه زحمتت بشه، یعنی سیب خودنت هم مثل زانو زدنت باور نکنم؟!!
آقا مجتبی و زهرا جون خیلی زحمت کشیدید تشریف آوردید، آقا مجتبی فقط سوغات کربلا رو انگار یادتون رفته بودا
و اما بهار جونم، بانوی اردیبهشتی از سر تا پات میباره عزیزم، بهار جونم یعنی منتظر میمونی تو فریزر تا عروس خودم بشی؟ اون کش تا خونه پاره شد یا نه؟ ولی ایده خوبیه ها. بهار جون میزاقاسمی و زیتون پرورده ات حرف نداشتن، رو پیشنهادم فکر کن تو رو خدا
افسانه جون هم که برعکس همیشه که شلوغ بوده، با ما که خیلی ساکت بود، افسانه جون مرسی که اومدی ایشالله دفعه بعدی انقدر ساکت نباشی
مریم که سرشار از محبت و انرژیه، مریم جونم چه خوب شد که اومدی آخه مگه بدون تو هم میشه رفت سفر، سیب هایی هم که آورده بودی خیلی شیرین و خوشمزه بودن، تاب سواریت هم از همه بهتر بودا
شهرزاد جونم فکر نکنی من نفهمیدم دلت برام اندازه سوراخ جوراب مورچه شده بودا! تابلو معلوم بود
سعیده تو هم میتونی نوشتن داستان قصه های من و شالم رو شروع کنی کاغذ کادوت هم تو ماشین جا موندا! سعیده جون یعنی از تاب ترسیدی؟!
حمید آقا شما هم مثل همیشه گرم و صمیمی حضور داشتین، جداً بزرگترین لذت دنیا خوردنه؟!
آقا میرعلی ممنون از خوندن اون شعر زیبا، خیلی قشنگ خوندین البته نازنین جون و مهسا جونم هم با شما همراه بودنا اون نقش قشنگی هم که رو ساحل انداختین حرف نداشت مرسی از سلیقتون
آقا مرتضی خوبید ؟ نامزدی خوش گذشت؟ جاتون تو بقیه مسیر حسابی خالی بود، مخصوصاً وقتی که به قول مهدی کبریت تو انبار باروت افتاده بود
و در آخر از حامد عزیزم هم به خاطر تمام زحمتایی که کشید تا بتونه بهترین برنامه رو هماهنگ کنه ممنونم.
روز خیلی خوبی بود، به من هم مثل همه شماها خیلی خوش گذشت.
اول از همه تولد هانیه عزیزم رو دوباره تبریک میگم، هانیه جون ایشالله 120 ساله بشی، از اینکه در کنارمون بودی خیلی خوشحال شدم، امیدوارم بهت خوش گذشته باشه
آقا مهدی مرسی از سورپرایزتون، جاش تو برناممون خیلی خالی بود، اون مسقطی شیراز هم حرف نداشت من که اولین بارم بود میخوردم، خیلی خوشمزه بود
حمید و سحر عزیز که مثل همیشه پر انرژی و صمیمی حضور داشتن، سحر جان مرسی بابت باسلق و گزی که آوردی عالی بودن، عزیزم اون ساندویچ هم قابل نداشت، نوش جونت. ببخشید که زیاد حرف زدم نزاشتم بخوابی، راستی سحر یعنی زلزله نبود؟! من چرا فکر کردم داره زلزله میاد
عروس دریایی نه ببخشید نازنین جونم که پرانرژی و مهربون بود، تازه اندفعه نماینده ته اتوبوسی ها هم که شده بودی عزیزم، خوب هم تونستی حقمون رو بگیریااااز اکبر آقا سبزی فروش چه خبر؟ حواست بهش باشه تا غافلگیرت نکنه
علی آقا بازم مرسی که اومدین، شما که ساعت پروازتون رو عقب انداختید آخه چرا پس به ما افتخار ندادین تا در خدمتتون باشیم!
مهسا جونم زانوت چه طوره؟! کمر من که حسابی درد میکنه، راستی به نظرت یعنی رژلب، مکه ایش بهتره؟!!!
سینا واقعاً زحمت کشیدی اومدی، ایشالله یه قرار تبریز بزاریم تا جبران این همه زحمتت بشه، یعنی سیب خودنت هم مثل زانو زدنت باور نکنم؟!!
آقا مجتبی و زهرا جون خیلی زحمت کشیدید تشریف آوردید، آقا مجتبی فقط سوغات کربلا رو انگار یادتون رفته بودا
و اما بهار جونم، بانوی اردیبهشتی از سر تا پات میباره عزیزم، بهار جونم یعنی منتظر میمونی تو فریزر تا عروس خودم بشی؟ اون کش تا خونه پاره شد یا نه؟ ولی ایده خوبیه ها. بهار جون میزاقاسمی و زیتون پرورده ات حرف نداشتن، رو پیشنهادم فکر کن تو رو خدا
افسانه جون هم که برعکس همیشه که شلوغ بوده، با ما که خیلی ساکت بود، افسانه جون مرسی که اومدی ایشالله دفعه بعدی انقدر ساکت نباشی
مریم که سرشار از محبت و انرژیه، مریم جونم چه خوب شد که اومدی آخه مگه بدون تو هم میشه رفت سفر، سیب هایی هم که آورده بودی خیلی شیرین و خوشمزه بودن، تاب سواریت هم از همه بهتر بودا
شهرزاد جونم فکر نکنی من نفهمیدم دلت برام اندازه سوراخ جوراب مورچه شده بودا! تابلو معلوم بود
سعیده تو هم میتونی نوشتن داستان قصه های من و شالم رو شروع کنی کاغذ کادوت هم تو ماشین جا موندا! سعیده جون یعنی از تاب ترسیدی؟!
حمید آقا شما هم مثل همیشه گرم و صمیمی حضور داشتین، جداً بزرگترین لذت دنیا خوردنه؟!
آقا میرعلی ممنون از خوندن اون شعر زیبا، خیلی قشنگ خوندین البته نازنین جون و مهسا جونم هم با شما همراه بودنا اون نقش قشنگی هم که رو ساحل انداختین حرف نداشت مرسی از سلیقتون
آقا مرتضی خوبید ؟ نامزدی خوش گذشت؟ جاتون تو بقیه مسیر حسابی خالی بود، مخصوصاً وقتی که به قول مهدی کبریت تو انبار باروت افتاده بود
و در آخر از حامد عزیزم هم به خاطر تمام زحمتایی که کشید تا بتونه بهترین برنامه رو هماهنگ کنه ممنونم.
شخصيت منو با برخوردم اشتباه نگير!
شخصيت من چيزيه كه "من" هستم اما برخوردِ من بستگي به اين داره كه "تو" كي هستي...!
شخصيت من چيزيه كه "من" هستم اما برخوردِ من بستگي به اين داره كه "تو" كي هستي...!