2010/10/16, 01:53 PM
همين و بگو چه امر واجبي بود تو پيچهاي چالوس
ولي اصلش هم به همين بودا
مهسا يه جا ديدمت انقده جدي گرفتي بودي حتي تو همين پيچه خيلي موزونيت رو حفظ كرده بودي
مريم بميرم راست ميگي كلي اون ميله ها اذيتت كرد بهار رو هم همينطور
قيافه حميد و بعد شكست دو دستگيا يادته چطور التماس ميكرد حالا اينجا وايساده رجز ميخونه
ولي اصلش هم به همين بودا
مهسا يه جا ديدمت انقده جدي گرفتي بودي حتي تو همين پيچه خيلي موزونيت رو حفظ كرده بودي
مريم بميرم راست ميگي كلي اون ميله ها اذيتت كرد بهار رو هم همينطور
قيافه حميد و بعد شكست دو دستگيا يادته چطور التماس ميكرد حالا اينجا وايساده رجز ميخونه
"چقدر ابد زمان اندکی ست برای آنکه به کفایت کنارت باشم...