جای همگی خالی بود
سلام
منم کلی کیف کردم
ولی اگه بخوایم تشکر کنیم ... اول باید از حامد تشکر کنیم که واقعا سنگ تموم گذاشته بود ... خیلی خسته نباشی
خیلی کارت بیسته ... خیلی عالی هستی ...
واقعا سخته هماهنگی همچین دیداری که تا روز دیدار هیچکدوم از اعضا همدیگر و نمیبینن ... چه میکنه این دنیای مجازی
تنها انتقادی که میتونم از حامد بکنم این بود که نمیذاشت گاز بدم ...
پریا جونم که واقعا مثل یه مامان مهربون بود ... هر وقت گشنه یا تشنه میشدی باید میرفتی سراغ پریا جون ... چقدر با دقت چند تا سیب و پوست کند و به تعداد اعضا تقسیم کرد ... البته من فقط یه دونه خوردماااا
حمید جون دست تو هم درد نکنه ... سنگ تموم گذاشتی ... خیلی زحمت کشیدی برای هماهنگی ... خسته نباشی برادر مت
یه کم ما رو به این خانومت سفارش کن ... فکر کنم بیرون من و تنها ببینه در جا کلم و میکنه
کشتن ما رو این زوج های جوان ... به خصوص سحر که واقعا دلش میخواست کله من و بکنه ... ولی سحر جون مثل یه آبجی خوب دوست دارم ....
آهـــــــای دختر رشتی ... با اون اخلاق مشتی و ابروهای هشتی ...بهار جون چقــــــــــــــــــدر غذاهات خوشمزه بود .... کاله کباب و میرزا قاسمی و زیتون پرورده و ... هنوز مزش تو دهنمه ... من اندازه یه فیل خوردم ... البته واسه من کم مونداااا ... اصلا بقیه اجازه نمیدادن که ... بابت کادوی خوشگلتم ممنون ... هر وقت میبینم که هیچ هر وقت یادش میافتم عات میکنم ... اون آقا خرس کوچولو هم خیلی خوشتیپه .... آدم میخواد خام خام بخورتش .... ولی هوس کردم دوباره خام خواری و شروع کنم ...
اون اولا که سوار شدیم نون و پنیر نازنین جون هم خیلی چسبید ... مرسی نازنین جون ...
اصلا اون یک ساعت اول چه تغذیه ای بهمون رسید ... بهترین آجیلا و خوردنیها که من از آجیلای سعیده جون و خانوم مهندس شهرزاد زیاد خوردم
پدر بی پولی بمیره ایشالا ... منم با خودم دو بسته چیز آورده بودم که فقط به درد خودم میخورد ...
مریم خانوم دست شما هم درد نکنه که آخرش افتخار دادین تشریف آرودین و ما رو مزین فرمودین ... چون تو ماشین گفتی ترین ها رو انتخاب کنیم من تو رو به عنوان بهترین و نترس ترین تاب سوار معرفی میکنم ....
آقا مجتبی و زهرا خانوم هم که خیلی ساکت بودن ... ولی سوهان و چیپس و تخمه های خوشمزه ای داشتن ... فکر نکنین من پرخرم که اینقدر از خردن میگمااااا ... آخه خوراکی ها کلا خوشمزه بود ....
مهسا هم که مثل همیشه ... خوشگل و ساده و ........... لیدیز اند جنتلمن ... ایتز مای پلژر ... تو اینتریودس یو .... مهسا جون
دیگه کلا همتون باحالین ... هم باهالین ... هم قشنگین ... دم همگی گرم ... دم همتون جیز ...
مرتضی و حمید۲ و داش علی و میر علی و آقا مهدی و هانیه خانوم (یا به قول مهدی ... هانی جون ) و افسانه خانـــوم ساکت ... از همتون بابات اومندتون تشکر میکنم ... مطمئنا اگه یک نفر این اعضا کم بود ... این همه که خوش گذشت ... خوش نمیگذشت ... تک تک دوستای خوبم تو بهتر بودن این دیدار تاثیر داشتن ...
اما یه تشکر مخصوص برای آقای بهرامی که پی در پی و اساسی بهمون فاز میداد و برنامش دقیق و منظم و به جا بود
......................................
خلاصه جونم براتون بگه که دوستان محترم ... این یکی از با نظم ترین و با نذاکت ترین و رومانتیک ترین و خوشمزه ترین و یا صفاترین و با ادبترین و ترین ترین مسافرت هام بود ....
سلام
منم کلی کیف کردم
ولی اگه بخوایم تشکر کنیم ... اول باید از حامد تشکر کنیم که واقعا سنگ تموم گذاشته بود ... خیلی خسته نباشی
خیلی کارت بیسته ... خیلی عالی هستی ...
واقعا سخته هماهنگی همچین دیداری که تا روز دیدار هیچکدوم از اعضا همدیگر و نمیبینن ... چه میکنه این دنیای مجازی
تنها انتقادی که میتونم از حامد بکنم این بود که نمیذاشت گاز بدم ...
پریا جونم که واقعا مثل یه مامان مهربون بود ... هر وقت گشنه یا تشنه میشدی باید میرفتی سراغ پریا جون ... چقدر با دقت چند تا سیب و پوست کند و به تعداد اعضا تقسیم کرد ... البته من فقط یه دونه خوردماااا
حمید جون دست تو هم درد نکنه ... سنگ تموم گذاشتی ... خیلی زحمت کشیدی برای هماهنگی ... خسته نباشی برادر مت
یه کم ما رو به این خانومت سفارش کن ... فکر کنم بیرون من و تنها ببینه در جا کلم و میکنه
کشتن ما رو این زوج های جوان ... به خصوص سحر که واقعا دلش میخواست کله من و بکنه ... ولی سحر جون مثل یه آبجی خوب دوست دارم ....
آهـــــــای دختر رشتی ... با اون اخلاق مشتی و ابروهای هشتی ...بهار جون چقــــــــــــــــــدر غذاهات خوشمزه بود .... کاله کباب و میرزا قاسمی و زیتون پرورده و ... هنوز مزش تو دهنمه ... من اندازه یه فیل خوردم ... البته واسه من کم مونداااا ... اصلا بقیه اجازه نمیدادن که ... بابت کادوی خوشگلتم ممنون ... هر وقت میبینم که هیچ هر وقت یادش میافتم عات میکنم ... اون آقا خرس کوچولو هم خیلی خوشتیپه .... آدم میخواد خام خام بخورتش .... ولی هوس کردم دوباره خام خواری و شروع کنم ...
اون اولا که سوار شدیم نون و پنیر نازنین جون هم خیلی چسبید ... مرسی نازنین جون ...
اصلا اون یک ساعت اول چه تغذیه ای بهمون رسید ... بهترین آجیلا و خوردنیها که من از آجیلای سعیده جون و خانوم مهندس شهرزاد زیاد خوردم
پدر بی پولی بمیره ایشالا ... منم با خودم دو بسته چیز آورده بودم که فقط به درد خودم میخورد ...
مریم خانوم دست شما هم درد نکنه که آخرش افتخار دادین تشریف آرودین و ما رو مزین فرمودین ... چون تو ماشین گفتی ترین ها رو انتخاب کنیم من تو رو به عنوان بهترین و نترس ترین تاب سوار معرفی میکنم ....
آقا مجتبی و زهرا خانوم هم که خیلی ساکت بودن ... ولی سوهان و چیپس و تخمه های خوشمزه ای داشتن ... فکر نکنین من پرخرم که اینقدر از خردن میگمااااا ... آخه خوراکی ها کلا خوشمزه بود ....
مهسا هم که مثل همیشه ... خوشگل و ساده و ........... لیدیز اند جنتلمن ... ایتز مای پلژر ... تو اینتریودس یو .... مهسا جون
دیگه کلا همتون باحالین ... هم باهالین ... هم قشنگین ... دم همگی گرم ... دم همتون جیز ...
مرتضی و حمید۲ و داش علی و میر علی و آقا مهدی و هانیه خانوم (یا به قول مهدی ... هانی جون ) و افسانه خانـــوم ساکت ... از همتون بابات اومندتون تشکر میکنم ... مطمئنا اگه یک نفر این اعضا کم بود ... این همه که خوش گذشت ... خوش نمیگذشت ... تک تک دوستای خوبم تو بهتر بودن این دیدار تاثیر داشتن ...
اما یه تشکر مخصوص برای آقای بهرامی که پی در پی و اساسی بهمون فاز میداد و برنامش دقیق و منظم و به جا بود
......................................
خلاصه جونم براتون بگه که دوستان محترم ... این یکی از با نظم ترین و با نذاکت ترین و رومانتیک ترین و خوشمزه ترین و یا صفاترین و با ادبترین و ترین ترین مسافرت هام بود ....
... وقتی تبر به جنگل آمد ، درختان فریاد زدند و گفتند :نگاه کنید دسته اش از جنس ماست !!. ... 1213.2