2012/07/28, 05:27 AM
کودک درون، خردسال پنهان ماست که نیاز به مراقبت و محبت دارد و با برآورده شدن این نیازاو ، استرس و غم درون ما کاهش می یابد. در ادامه چگونگی مراقبت و پرورش مناسب او را شرح می دهیم.
کودک درونتان علاقهمند به شنیدن چه چیزهایی است؟
او مایل است که به او بگویید:
دوستت دارم، مواظبت هستم و تو را همانطور که هستی میپذیرم، از این که تو را دارم بسیار مغرور و مفتخرم، تو همه چیزی هستی که دارم، تو بسیار زیبا و جذاب هستی عزیزم، تو هنرمند و خلاقی، تو تواتمند و پرتلاشی، متاسفم از اینکه به تو آسیب رساندم، متاسفم از اینکه فراموشت کردم، متاسفم از اینکه تو را به عنوان یک کودک آنطور که بودی نپذیرفتم و انتظار داشتم به سرعت رشد کنی و بزرگ شوی، میتوانی به من اعتماد کنی و هر طور دلت میخواهد باشی (خودت باشی)، ما برای رسیدن به سلامتی ، رشد، شادی و لذت با هم همکاری خواهیم کرد.
پیامدهای منفی سرکوب کردن کودک درون
وقتی در مقام یک بزرگسال، تمایلات، خواستهها و نیازهای کودک درون را سرکوب میکنید، در معرض خطرات زیر قرار میگیرید:
- هرگز یاد نمیگیرید چگونه احساس طبیعی داشته باشید، بازی کنید و لذت ببرید.
- هرگز یاد نمیگیرید چگونه آرام باشید و استرسهای خود را کنترل کنید.
- از اینکه به اندازه کافی «خوب نیستید» احساس گناه میکنید و از بودن در کنار خانواده و کودکتان لذت نمیبرید.
- نسبت به افرادی که از زندگی لذت میبرند، بدبین میشوید.
- از صمیمی شدن با دیگران میترسید، منزوی میشویدو میترسید که در ارتباط با مردم بیکفایت ارزیابی شوید.
مراحل شفای کودک درون
مرحله 1: به منظور آشنایی با کودک درونتان ابتدا چشمهایتان را ببندید و آرام باشید، سعی کنید حداقل به مدت نیم ساعت خودتان را در نقش کودکی خردسال مجسم کنید و خودتان را ببینید که با اعضای خانواده در تعاملید و به واکنشهای کودکانه خود دقت کنید.
- خودتان را با هم بازیهایتان مجسم کنید. توجه کنید که در کنار آنان چه احساسی دارید و چقدر لذت میبرید.
- خودتان را در کلاس درس مجسم نمایید و دقت کنید که با معلم چگونه ارتباط برقرار میکنید.
اگر احساس کردید در آن حالت، کودکی ناراحت و ناراضی هستید، سعی کنید به یادآورید، آخرین بار در کودکی چه زمانی شاد و خوشحال بودید. این آخرین خاطره شما از کودک شاد همان «کودک درون» است که در حال حاضر به منظور مقابله با استرس درونتان مخفی شده است.
مرحله 2: اکنون که با کودک درونتان آشنا شدید، سعی کنید به پرسشهای زیر پاسخ دهید:
الف) کودک درونتان را چگونه وصف میکنید؟
ب) چه زمانی کودک درونتان تصمیم گرفت در درون شما مخفی شود؟
ج) چگونه میتوانید پیامهای مثبت را به او انتقال دهید؟
د) عقاید غیرمنطقی درباره کودک درونتان، در زندگی چیست؟ و چگونه با آن مقابله می کنید؟
مرحله 3: در حال حاضر، برای برنامهریزی عملی در جهت مراقبت از کودک درونتان آمادهاید. سه فعالیت زیر میتواند در برنامهریزی شما و مراقبت از کودک درونتان موثر باشد.
فعالیت اول: یادبگیرید چگونه از چیزهای کوچک در زندگی لذت ببرید.
چشمهایتان را به روی زیباییهای طبیعت بگشایید و از آنها لذت ببرید، دایره لغات «حسی» خود را گسترش دهید. سعی کنید زندگی را با تمام وجود و با تمام حسهایتان تجربه کنید. با طبیعت ارتباط برقرار کنید.
برای مثال در ساحل رودخانه قدم بزنید، نور مهتاب را تماشا کنید و در زیر آسمان پرستاره پیاده روی کنید. خود را با کودکان و حیوانات مشغول کنید، در یک کلاس سرگرم کننده و شادیآور شرکت کنید و حسی از شوخ طبعی را در خودتان ایجاد کنید و از آن لذت ببرید.
فعالیت دوم: یاد بگیرید چگونه احساس کنید و چگونه احساسات خود را با دیگران تقسیم کنید. به این منظور نیز باید گامهایی بردارید:
احساسات خود را همه روزه دردفترچه یادداشت بنویسید.
یک داستان فانتزی در دفترچه یادداشت خود بنویسید، داستانی که تجربه شما را حداقل در 10 احساس مثبت متفاوت، وصف میکند.
آرام باشید و خودتان را مجسم کنید که احساسات مثبتی را تجربه میکنید. تجربه حاصل را در دفترچه یادداشت خود ثبت کنید.
فعالیت سوم: یاد بگیرید چگونه کودکانه بازی کنید.
سعی کنید «خشک بودن» و جدیت را کنار بگذارید و خود انگیخته باشید و بگذارید «کودک درونتان» خود را رها سازد.
سعی نکنید حالتها و رفتارهای کودک گونه را در حین بازی در خود خفه کنید، راحت باشید.
بازی، مستلزم استفاده از تخیل است پس در بازی کردن از تخلیه و خیال کمک بگیرید.
برای خودتان چشن تولد بگیرید.
در مجموع، همه فعالیتهای ارائه شده، به منظور آزاد سازی بخش نبستاً مهمی از روان شماست. با آزاد شدن این بخش از روان، از انرژی و قدرت لازم برای رشد و کمال شخصی برخوردار خواهید شد. بهعلاوه زخمهای احساسی شما زودتر بهبود مییابند، انرژی بیشتری برای کار و فعالیت دارید و دردها و ناراحتیهای جسمانی، شما را ترک خواهند کرد.
کودک درونتان علاقهمند به شنیدن چه چیزهایی است؟
او مایل است که به او بگویید:
دوستت دارم، مواظبت هستم و تو را همانطور که هستی میپذیرم، از این که تو را دارم بسیار مغرور و مفتخرم، تو همه چیزی هستی که دارم، تو بسیار زیبا و جذاب هستی عزیزم، تو هنرمند و خلاقی، تو تواتمند و پرتلاشی، متاسفم از اینکه به تو آسیب رساندم، متاسفم از اینکه فراموشت کردم، متاسفم از اینکه تو را به عنوان یک کودک آنطور که بودی نپذیرفتم و انتظار داشتم به سرعت رشد کنی و بزرگ شوی، میتوانی به من اعتماد کنی و هر طور دلت میخواهد باشی (خودت باشی)، ما برای رسیدن به سلامتی ، رشد، شادی و لذت با هم همکاری خواهیم کرد.
پیامدهای منفی سرکوب کردن کودک درون
وقتی در مقام یک بزرگسال، تمایلات، خواستهها و نیازهای کودک درون را سرکوب میکنید، در معرض خطرات زیر قرار میگیرید:
- هرگز یاد نمیگیرید چگونه احساس طبیعی داشته باشید، بازی کنید و لذت ببرید.
- هرگز یاد نمیگیرید چگونه آرام باشید و استرسهای خود را کنترل کنید.
- از اینکه به اندازه کافی «خوب نیستید» احساس گناه میکنید و از بودن در کنار خانواده و کودکتان لذت نمیبرید.
- نسبت به افرادی که از زندگی لذت میبرند، بدبین میشوید.
- از صمیمی شدن با دیگران میترسید، منزوی میشویدو میترسید که در ارتباط با مردم بیکفایت ارزیابی شوید.
مراحل شفای کودک درون
مرحله 1: به منظور آشنایی با کودک درونتان ابتدا چشمهایتان را ببندید و آرام باشید، سعی کنید حداقل به مدت نیم ساعت خودتان را در نقش کودکی خردسال مجسم کنید و خودتان را ببینید که با اعضای خانواده در تعاملید و به واکنشهای کودکانه خود دقت کنید.
- خودتان را با هم بازیهایتان مجسم کنید. توجه کنید که در کنار آنان چه احساسی دارید و چقدر لذت میبرید.
- خودتان را در کلاس درس مجسم نمایید و دقت کنید که با معلم چگونه ارتباط برقرار میکنید.
اگر احساس کردید در آن حالت، کودکی ناراحت و ناراضی هستید، سعی کنید به یادآورید، آخرین بار در کودکی چه زمانی شاد و خوشحال بودید. این آخرین خاطره شما از کودک شاد همان «کودک درون» است که در حال حاضر به منظور مقابله با استرس درونتان مخفی شده است.
مرحله 2: اکنون که با کودک درونتان آشنا شدید، سعی کنید به پرسشهای زیر پاسخ دهید:
الف) کودک درونتان را چگونه وصف میکنید؟
ب) چه زمانی کودک درونتان تصمیم گرفت در درون شما مخفی شود؟
ج) چگونه میتوانید پیامهای مثبت را به او انتقال دهید؟
د) عقاید غیرمنطقی درباره کودک درونتان، در زندگی چیست؟ و چگونه با آن مقابله می کنید؟
مرحله 3: در حال حاضر، برای برنامهریزی عملی در جهت مراقبت از کودک درونتان آمادهاید. سه فعالیت زیر میتواند در برنامهریزی شما و مراقبت از کودک درونتان موثر باشد.
فعالیت اول: یادبگیرید چگونه از چیزهای کوچک در زندگی لذت ببرید.
چشمهایتان را به روی زیباییهای طبیعت بگشایید و از آنها لذت ببرید، دایره لغات «حسی» خود را گسترش دهید. سعی کنید زندگی را با تمام وجود و با تمام حسهایتان تجربه کنید. با طبیعت ارتباط برقرار کنید.
برای مثال در ساحل رودخانه قدم بزنید، نور مهتاب را تماشا کنید و در زیر آسمان پرستاره پیاده روی کنید. خود را با کودکان و حیوانات مشغول کنید، در یک کلاس سرگرم کننده و شادیآور شرکت کنید و حسی از شوخ طبعی را در خودتان ایجاد کنید و از آن لذت ببرید.
فعالیت دوم: یاد بگیرید چگونه احساس کنید و چگونه احساسات خود را با دیگران تقسیم کنید. به این منظور نیز باید گامهایی بردارید:
احساسات خود را همه روزه دردفترچه یادداشت بنویسید.
یک داستان فانتزی در دفترچه یادداشت خود بنویسید، داستانی که تجربه شما را حداقل در 10 احساس مثبت متفاوت، وصف میکند.
آرام باشید و خودتان را مجسم کنید که احساسات مثبتی را تجربه میکنید. تجربه حاصل را در دفترچه یادداشت خود ثبت کنید.
فعالیت سوم: یاد بگیرید چگونه کودکانه بازی کنید.
سعی کنید «خشک بودن» و جدیت را کنار بگذارید و خود انگیخته باشید و بگذارید «کودک درونتان» خود را رها سازد.
سعی نکنید حالتها و رفتارهای کودک گونه را در حین بازی در خود خفه کنید، راحت باشید.
بازی، مستلزم استفاده از تخیل است پس در بازی کردن از تخلیه و خیال کمک بگیرید.
برای خودتان چشن تولد بگیرید.
در مجموع، همه فعالیتهای ارائه شده، به منظور آزاد سازی بخش نبستاً مهمی از روان شماست. با آزاد شدن این بخش از روان، از انرژی و قدرت لازم برای رشد و کمال شخصی برخوردار خواهید شد. بهعلاوه زخمهای احساسی شما زودتر بهبود مییابند، انرژی بیشتری برای کار و فعالیت دارید و دردها و ناراحتیهای جسمانی، شما را ترک خواهند کرد.