امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امیتازات : 3
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
شما همان هستيد كه خودتان باور داريد
#1
شما همان هستيد كه خودتان باور داريد
شخصی سر کلاس ریاضی خوابش برد. زنگ تفريح را كه زدند بیدار شد و با عجله دو مسئله را که روی تخته سیاه نوشته شده بود یادداشت کرد و با این «باور» که استاد آنها را به عنوان تکلیف منزل داده است، تمام آن روز و آن شب برای حل کردن آنها فکر کرد. هیچیک را نتوانست حل کند. اما ...
طی هفته دست از کوشش برنداشت. سرانجام یکی از آنها را حل كرد و به کلاس آورد. استاد به کلی مبهوت شد زیرا آن دو را به عنوان دو نمونه از مسایل غیر قابل حل ریاضی روي تخته نوشته بود.
در یک آزمايش ديگر كه در باشگاه بدنسازی انجام شد، پس از اضافه کردن 5 کیلوگرم به رکورد قبلی ورزشکاری از وی خواستند که رکورد جدیدی برای خود ثبت کند. اما او موفق به این کار نشد. پس از او خواستند وزنه ای که 5 کیلوگرم از رکوردش کمتر است را امتحان کند. این دفعه او براحتی وزنه را بلند کرد. این مسئله برای ورزشکار جوان و دوستانش امری کاملا طبیعی به نظر می رسید اما برای طراحان این آزمایش جالب و هیجان انگیز بود. چرا که آنها اطلاعات غلط به وزنه بردار داده بودند. او در مرحله اول از عهده بلند کردن وزنه ای برنیامده بود که در واقع 5 کیلوگرم از رکوردش کمتر بود و در حرکت دوم ناخودآگاه موفق به بهبود رکوردش به میزان 5 کیلوگرم شده بود. او در حالی و با این «باور» وزنه را بلند کرده بود که خود را قادر به انجام آن می دانست.
هر فردی خود را ارزیابی میکند و این برآورد مشخص خواهد ساخت که او چه خواهد شد. شما نمی توانید بیش از آن چیزی بشوید که باور دارید«هستید». اما بیش از آنچه باور دارید «می توانید» انجام دهید

نوشته نورمن وینست پیل
منبع :پزشكي نت
چشم ها را بـایـد شست  . ، . جـــور دیـگـر بـایــد دیـــد
 تشکر شده توسط : سحــــــــر , مـه ســـا , nazaninn , tanha , mojtaba2iran , zaynab , horsk , kimiya , sadaf , elahe
#2
انسان وقتی در شرائط اضطراری قرار می گیره کارهائی می تونه بکنه که یک دهم اونها رو در موقعیت معمولی نه جراتش رو داره نه توانش رو . این به شخصه بهم ثابت شده .
چو بید بر سر ایمان خویش میلرزم ... که دل به دست کمان ابروئیست کافر کیش
 تشکر شده توسط : zaynab , horsk
#3
من به این موضوع ایمان دارم! چون به من هم ثابت شده...

گفتی گل گیلاس عمرش از همه کوتاه تر است و با بادی می ریزد.
اما من لحظه ای را به یاد دارم که گل زندگی ام پژمرد با یک حرف،
باد هم نمی وزید...
 تشکر شده توسط : zaynab , horsk
#4
Absoulutly
پرواز را به خاطر بسپار پرنده رفتنی است
#5
(2010/09/30, 03:33 PM)zaynab نوشته است: Absoulutly

زینب جان پس چرا اغلب موارد دپرسی . البته اینجور به نظر من اومده .
چو بید بر سر ایمان خویش میلرزم ... که دل به دست کمان ابروئیست کافر کیش
#6
na mojtaba aghlabe mavared nist ye moddate dochare ye bohran shode zendegim
bara in in harfo ghabool daram chon man har vaght mikham kkhob rah miram yani har vaght khodamo bavar mikonam
ey kash zendegi hashie nadasht
hashieha zaiatam mikone
ziad ham deppress nistam hala.....
yadam raf begam man az lahaze jesmi migam chon harvaght bavar mikoonam khobam vaghean aliam
پرواز را به خاطر بسپار پرنده رفتنی است
#7
منم اینو تجربه کردم
#8
تحمل این نظریه برای کسانی که از قدرت تلقین در ایجاد بیماری و سلامتی باخبرند، سخت نخواهد بود. در بیماران سرطانی آنچه بیش از سرطان در مرگ بیمار مؤثر بوده، باور مرگ بوده است. اضطراب شدید و تلقین مأیوس‌کننده مرگ، شانس درمان را در بیماران لاعلاج تضعیف می‌کند. معدود بیمارانی که توانسته‌اند، سرطان خود را درمان کنند، اذعان می‌کنند که سلامتی خود را به دست آورده‌اند؛ چون امیدشان را از دست نداده‌اند. آنها باور داشته‌اند که می‌توانند خود را درمان کنند و زنده بمانند. با اعتقاد به شفا این امید برای هر بیماری فراهم است.

شفا می‌تواند نقطه اوج تلقین باشد که به یک‌باره اضطراب و یأس را از بین می‌برد و امید اثربخشی به وجود می‌آورد. بر این اساس اگر بیماری با توسل و تضرع شدید به آنچه آن را مقدس می‌پندارد، آمادگی لازم و زمینه مناسب را برای دریافت شفا پیدا کند، سپس این زمینه و استعداد مثلاً با یک خواب روحانی تحکیم شود، یک شوک روانی مثبت به وی وارد شده است و او خود را سلامت فرض می‌کند. در اثر این باور و اطمینان قوی، آثار شفا و بهبودی هم بسیار سریع و گاهی آنی نمایان می‌شود.

اشکال اساسی این نظریه، نقش محوری تلقین در شفایافتن است. بنابر اصل استقراء وجود یک بیمار شفایافته که در شفایش ردی از اعتقاد و باور (لوازم تلقین) وجود نداشته باشد، برای رد این مطلب کافی است؛ البته مردود دانستن نقش محوری تلقین در شفا به معنی انکار کلی تأثیر آن نیست؛ به عبارتی دیگر شاید بتوان پذیرفت که در شفا گاهی از تلقین استفاده می‌شود.

فردریک بیلز در مورد نقش تلقین در شفا می‌گوید: «برای بعضی مردم مشکل است که پس از عمری تکیه بر روش‌های مادی، بی‌درنگ به اوج درک برسند ... کسی که به نظر می‌رسد، عملکرد خطاناپذیر قانون روحی را به‌خوبی درک کرده است، با بیماران، رفتاری معقول و متعادل دارد. عیسی مسیح از یک اصل واحد برای معالجه بیمارانش استفاده می‌کرد؛ ولی نحوه برخورد و روشش همواره متفاوت بود. مسیح با مردم در همان سطحی که بودند، برخورد می‌کرد. در بعضی موارد به زبان‌آوردن کلمات، برای شفا کافی بود. در برخی دیگر، او فقط بیمار را لمس می‌کرد؛ ولی دست‌کم در یک مورد، هنگامی که چشمان مرد نابینایی را به «گل رس» آغشته کرد، از وسایل مادی استفاده کرد. او می‌دانست که هیچ‌گونه خاصیت شفا‌دهنده‌ای در گل رس وجود ندارد؛ ولی از طرفی نیز می‌دانست که آن مرد نابینا برای شفا احتیاج به تکیه‌گاهی مادی دارد و به همین دلیل در به‌کاربردن آن تردید نکرد.»

دعاها و اذکار ویژه‌ای که برای شفایافتن در دین ما وارد شده است نیز خالی از اثر تلقینی نیستند؛ به‌ویژه که بیشتر آن اذکار و اسامی باید به تعداد مشخص و زیادی تکرار شوند؛ بنابراین طبیعی است که اگر بیمار در هنگام ادای آنها اعتقادی به آنها نداشته باشد و یا اصلاً معنایشان را نداند یا توجهی به معنا نداشته باشد و فقط لقلقه زبانش باشند، در نتیجه‌گیری موفق نشود.
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم , موجیم که آسودگی ما عدم ماست ....
 تشکر شده توسط : شهرزاد , ساغر , naazanin , meherafarin , ورپریده
  




کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان