[sama]

مر مر کشتی مارو

بیا اصلا پیشه خودم

نمیزارم استرس بگیری

بگو سما رو میخوام

لب تر کن

[sama]

مر مر کشتی مارو

بیا اصلا پیشه خودم

نمیزارم استرس بگیری

بگو سما رو میخوام

لب تر کن

[Saina]

به نام آنکه دوست را آفريد، عشق را،
رنگ را... و به نام آنکه کلمه را آفريد.
توي اين شهر غريب، گاهي که دلم به اندازه تمام غروبها مي گيرد
وقتي بين اين همه آدم جور واجور خودمو تنها مي بينم
چشمامو فراموش ميکنم...
به قلبم مي نگرم و همه چيز را به عهده او مي گذارم
فقط اوست که از اين حقيقت پنهاه در قلبم آگاهي دارد

اي کاش قلبها.... در چهره بودند
اي کاش مي دانستيم دستهاي عشق چه معجزه گريست
و اي کاش مي شد زمان و سرنوشت را از سر نوشت
لحظه ها را ديوانه وار ورق مي زنم و هرکجا که قلبم نمي تپد،
صفحه اي پاره ميکنم و باز ورق ميزنم...
شايد در آخر اين کتاب به صفحه وصال برسم
آري، بي اختيار و رق مي زنم چون هراسانم...
از فاصله ها نفرت دارم و از سفر خسته
نازنين، فاصله همه چيز را مي شکند،
بيخود نيست که ابرها از دوري زمين هميشه مي گريند!
اما دريغ که گريه دستانم نيز مرا به تو نمي رساند
دريغ که نمي توانم نامت را فرياد بزنم و شيشه سکوتم را بشکنم

من از تراکم ابرهاي سياه مي ترسم
من از فاصله بين ابرها مي ترسم
اي بهترينم، من از فاصله مي ترسم و کسي
دلهره هاي بزرگ قلب کوچکم را نمي شناسد
و يا اشکهاي سرازيرم را در دل شب نمي بيند
جنس هر اشک خود شيشه اي از عشق است
گويند که شيشه ها عاشق نمي شوند
ولي وقتي روي شيشه بخار گرفته اي نوشتم دوستت دارم؛
گريست....
از دوريت قلبم نيز بي اختيار ميگريد...
قلبي که شيشه اي نيست، ولي در سکوت و
دوريت در در آن طرف مرزها مي شکند
چشمانم در فراغت به نقطه اي دور در سرخي غروب مي نگرند
و در انتظار برگشت خورشيد هستي بخش تا هنگام طلوع
معناي سرخي عشق و تاريکي فاصله را تجربه مي کنند

با اين همه، نازنينم، اين تمام واقعيت عشق نيست
از هر دل کوه، کوره راهي مي گذرد
و هر اقيانوسي به ساحلي مي رسد
و شبي نيست که طلوع سپيده ايي در پايانش نباشد
از چهار فصل دست کم يکي که بهار است
و من هنوز تو را دارم......

[فرناز]

من ودیدید جیغ بزنیدگریه کنید.برام حلقه گل بیارید.خبرنگار بادتون نره

[sama]

2 ساعت مونده

[sama]

2 ساعت مونده

[آرزو]

اینقدر گفتید میترسم ، میترسم ، که از دیشب تا حالا استرس منم گرفته . دلشوره که اگر دیر برسم ، واهمه از اینکه تحویل نگیرن ،
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای تو رو خدا یکی بگه من چیکار کنم ؟
مطمئنید گم نمیشیم ؟ گیر نمیدن بهمون ؟ گرسنه نمونیم ؟ سردمون نشه ؟ بهمون خوش میگذره ؟ یا نه ؟ جوابه همراه هامونو چی بدیم ؟ و هزاران سئوال بی جواب دیگر.....

حالا کی بیاد از کلانتری بیارمون بیرون

[Saina]

کمتر از 2 ساعت دیگر . . .

[sama]

فرناز خانم دره نوشابه برای خودت باز میکنی

[sama]

فرناز خانم دره نوشابه برای خودت باز میکنی