2010/05/02, 05:23 PM
(2010/05/02, 05:12 PM)hamed نوشته است: آخه حمید جون می دونی چیه ، روز قرار ما تو ناهار علی و نازنین یه چیزایی ریخته بودیم . :55::55:
حامد جون احيانا خمير دندون نبوده؟؟؟؟؟؟؟؟ ولي خدايي ما كه نفهميديم انقده كه اين غذا خوشمزه بود
من درد در رگانم، حسرت در استخوانم،چیزی نظیر آتش در جانم پیچید
سرتاسر وجود مرا گویی چیزی به هم فشرد تا قطره ای به تفتگی خورشید جوشید از دو چشمم،از تلخی تمامی دریاها بر اشک ناتوانی خود ساغری زدم
سرتاسر وجود مرا گویی چیزی به هم فشرد تا قطره ای به تفتگی خورشید جوشید از دو چشمم،از تلخی تمامی دریاها بر اشک ناتوانی خود ساغری زدم