2010/02/10, 03:13 PM
(2010/02/10, 03:08 PM)sahar نوشته است: آره مهسا جون خوبم ولی اون شب دیگه داشتم مطمئن میشدم که میمیرم. منم خیلی خوشحال شدم از دیدنتون باور کنین به خاطر حمید نیومدم واقعا از ته دلم دوست داشتم بچه ها رو ببینم.میخواستی اسفند دود کنی چشم خوردی
امیدوارم حالت خوب شده باشه و بهبهبودی کامل برسی
واقعا چه شب خوبی بود
زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست امتحان ریشه هاست