یک چیزهایی هست، که نمیشود به دیگری فهماند، نمیشود گفت، آدم را مسخره میکنند. (صادق هدایت)
اولین روزی که دچار دوبینی شدم و به دنبال اون بیماریم تشخیص داده شد، سالن فوتسال داشتم، اون موقع هفته ای یه بار می رفتم فوتسال. اون روز حالت تهوع داشتم، گیج بودم و دوبینی داشتم. چشمهامو که می بستم و باز میکردم، چند ثانیه ای طول می کشید تا دوتا تصویر منطبق بشن و دیدم درست شه. به هر صورتی بود رفتم سالن.نمی تونستم ازش بگذرم.
توی سالن به بچه ها گفتم من حالم خوب نیست و نمی تونم توی زمین بدوم. اونام گفتن خب توی دروازه وایستا. چشتون روز بد نبینه، نمیدونین چی بهم گذشت اون روز.
بازیکن حریف که حمله میکرد سمت دروازه، من دوتا توپ میدیدم ، با دوتا بازیکن که دارن میان سمت من.
نمیدونستم کدوم یکی بازیکن، واقعیه ؟!کدوم یکی توپ رو باید بگیرم. خنده بازاری بود...
ولی باورتون نمیشه اگه بگم چه قدر خوب دفاع کردم.
اون روز آخرین روزی بود که رفتم سالن فوتسال و اون بازی آخرین بازیم بود. هیچ وقت اون روز رو فراموش نمیکنم...
کاملا" باهات موافقم هم در مورد اون دکتره،... هم در مورد عکس العملت به خاطر اون دختره:35::35::35::35:
اولین روزی که دچار دوبینی شدم و به دنبال اون بیماریم تشخیص داده شد، سالن فوتسال داشتم، اون موقع هفته ای یه بار می رفتم فوتسال. اون روز حالت تهوع داشتم، گیج بودم و دوبینی داشتم. چشمهامو که می بستم و باز میکردم، چند ثانیه ای طول می کشید تا دوتا تصویر منطبق بشن و دیدم درست شه. به هر صورتی بود رفتم سالن.نمی تونستم ازش بگذرم.
توی سالن به بچه ها گفتم من حالم خوب نیست و نمی تونم توی زمین بدوم. اونام گفتن خب توی دروازه وایستا. چشتون روز بد نبینه، نمیدونین چی بهم گذشت اون روز.
بازیکن حریف که حمله میکرد سمت دروازه، من دوتا توپ میدیدم ، با دوتا بازیکن که دارن میان سمت من.
نمیدونستم کدوم یکی بازیکن، واقعیه ؟!کدوم یکی توپ رو باید بگیرم. خنده بازاری بود...
ولی باورتون نمیشه اگه بگم چه قدر خوب دفاع کردم.
اون روز آخرین روزی بود که رفتم سالن فوتسال و اون بازی آخرین بازیم بود. هیچ وقت اون روز رو فراموش نمیکنم...
(2010/01/10, 09:11 AM)سینا نوشته است: اولا از تیپ دختره خوشم اومد
بعدشم میخواستم یه کاری بکنم که از اتاق برن بیرون
نه فقط اونا
کلا دکتر هر حرفی با هر مریضی داره باید فقط خود اون مریض بدونه
حالم به هم میخوره از این ادا ها که دو تا مریض یه جا پیش دکتره
کاملا" باهات موافقم هم در مورد اون دکتره،... هم در مورد عکس العملت به خاطر اون دختره:35::35::35::35: