2009/12/20, 02:20 PM
یه روز دوستام اومده بودن خونمون ... نشسته بودیم تو اتاق سیگار میکشیدیم ....
البته فقط یکیشون سیگاری بود که خدا رو شکر اونم ۶ ماهه ترک کرده
بازم خدا رو شکر دیگه دوست سیگاری ندارم
حالا شب رفتیم بیرون و برگشتم و خوابیدم ...
صبح زود مامان اومد تو اتاق و بیدارم کرد ... گفت سینا پاشو
گفتم چیه مامان جان ؟؟؟ بفرمایین؟؟؟ چی شده ؟؟؟
گفت یه خواب بد دیدم ...
همونجوری تو رختخواب گفتم چی دیدین مامان؟
مامان من اصولا هر حرفی که میزنه حتما یه معنی و دلیلی داره
داشتم دیشب و آنالیز میکردم که چه دسته گلی به آب دادم که خواب دیده
گفت : خیلی خواب بدی بود ... تو خواب دیدم موهات ریخته ... پیر شدی ... دندونات ریخته
یه لحظه یادم افتاد که دیشب بهزاد یادش رفت پاکت خالی سیگارش رو از رو میز ورداره ....
حرفش و قطع کردم و گفتم : مامان اگه اون پاکت سیگار رو میگی ماله بهزاده یادش رفت دیشب ورداره
نفسش و داد تو و گفت : گمشو بیرون بی جنبه ... نمیشه دو کلمه باهات حرف زد
این و گفت و خودش رفت بیرون ...
البته بعدش رفتم کلی منت کشی و معذرت خواهی کردماااااااااااااااا
...
حالا دعوام نکنین که چه ربطی به ام اس داره ... خاطره بود دیگه ... خونواده همینجوری بد رفتاری میکنن که آدم مجبور میشه بره سراغ ام اس و این جور چیزا�
البته فقط یکیشون سیگاری بود که خدا رو شکر اونم ۶ ماهه ترک کرده
بازم خدا رو شکر دیگه دوست سیگاری ندارم
حالا شب رفتیم بیرون و برگشتم و خوابیدم ...
صبح زود مامان اومد تو اتاق و بیدارم کرد ... گفت سینا پاشو
گفتم چیه مامان جان ؟؟؟ بفرمایین؟؟؟ چی شده ؟؟؟
گفت یه خواب بد دیدم ...
همونجوری تو رختخواب گفتم چی دیدین مامان؟
مامان من اصولا هر حرفی که میزنه حتما یه معنی و دلیلی داره
داشتم دیشب و آنالیز میکردم که چه دسته گلی به آب دادم که خواب دیده
گفت : خیلی خواب بدی بود ... تو خواب دیدم موهات ریخته ... پیر شدی ... دندونات ریخته
یه لحظه یادم افتاد که دیشب بهزاد یادش رفت پاکت خالی سیگارش رو از رو میز ورداره ....
حرفش و قطع کردم و گفتم : مامان اگه اون پاکت سیگار رو میگی ماله بهزاده یادش رفت دیشب ورداره
نفسش و داد تو و گفت : گمشو بیرون بی جنبه ... نمیشه دو کلمه باهات حرف زد
این و گفت و خودش رفت بیرون ...
البته بعدش رفتم کلی منت کشی و معذرت خواهی کردماااااااااااااااا
...
حالا دعوام نکنین که چه ربطی به ام اس داره ... خاطره بود دیگه ... خونواده همینجوری بد رفتاری میکنن که آدم مجبور میشه بره سراغ ام اس و این جور چیزا�



... وقتی تبر به جنگل آمد ، درختان فریاد زدند و گفتند :نگاه کنید دسته اش از جنس ماست !!. ... 1213.2