سارا جون منم یه جورایی شبیه به فکرای تو داشتم البته شدیدتر
از بچگی هر وقت فامیل دور هم جمع میشد همه میگفتن سینا عموت چجوری میرقصه ؟؟ بابا بزرگ چجوری نماز میخونه ؟؟
حتی بابای عموم سکته کرده بود و صورتش یه طرفه بود که هروقت من و میدید بهم میگفت ادای من و دربیار ...
تو مدرسه و دانشگاهم اینجوری بود ... هر استادی هر مسئولی هر دوستی بالاخره یه نوع راه رفتن و یه نوع خندیدن و بالاخره حرکات مربوط به خودش و داشت که همش و عین خودشون تقلید میکردم وای وای چه کاره بدی
بالاخره روزی شد که یه طرف صورتم بی حس شد
دیگه شده بودم سوژه یه دانشگاه ... هنوزم بچه ها فکر میکردن دارم ادای کسی رو درمیارم
.....
دکتر نرفتم و بعد از یه مدت خود به خود درست شد
بعد از ۱ سال به خاطر بعضی مسائل بازم عود کرد و بازم صورتم یه طرفه شد ... اونم از نوع زوج و فرد
بازم دکتر نرفتیم و اینم بعد از یه مدت درست شد
بعد از یه مدت یکی از چشمام تار شد .... ولی اینم خود به خود درست شد .... راستش ایکی ثانیه به اون حالت عادت میکردم و یادم میرفت
بعد از یه مدت دیگه یکی از چشمام بیناییش رو از دست داد و یکیشم تار شد همراه دو بینی و سرگیجه و نون اضافی
دیگه آخرش رفتیم دکتر واسم ام آر آی نوشت ... رفتم دیدم واسه یک ماه بعد نوبت میدن ...
یک ماه بعد هم یادم رفت برم و کل علائم خود به خود درست شد
بعد یه روز نزدیک بیمارستان بودم که رفتم واسه ام آر آی و انداختن بیرون و گفتن خجالت بکش ۴ ماه از نوبتت گذشته
رفتم پارتی پیدا کردم و همون روز دوباره نوبت گرفتم و رفتم و اینجوری کردم :35::35::35:
دیگه بعدش و بی خیال ... معلومه دیگه رفتم پیش دکتر و گفت ام اس داری و ......... کلی قضایای دیگه
............
بعدش کلی برام پالس نوشتن که هیچکدومشون رو نرفتم ......... البته الان کوچکتریم مشکلی هم ندارم ...
از بچگی هر وقت فامیل دور هم جمع میشد همه میگفتن سینا عموت چجوری میرقصه ؟؟ بابا بزرگ چجوری نماز میخونه ؟؟
حتی بابای عموم سکته کرده بود و صورتش یه طرفه بود که هروقت من و میدید بهم میگفت ادای من و دربیار ...
تو مدرسه و دانشگاهم اینجوری بود ... هر استادی هر مسئولی هر دوستی بالاخره یه نوع راه رفتن و یه نوع خندیدن و بالاخره حرکات مربوط به خودش و داشت که همش و عین خودشون تقلید میکردم وای وای چه کاره بدی
بالاخره روزی شد که یه طرف صورتم بی حس شد
دیگه شده بودم سوژه یه دانشگاه ... هنوزم بچه ها فکر میکردن دارم ادای کسی رو درمیارم
.....
دکتر نرفتم و بعد از یه مدت خود به خود درست شد
بعد از ۱ سال به خاطر بعضی مسائل بازم عود کرد و بازم صورتم یه طرفه شد ... اونم از نوع زوج و فرد
بازم دکتر نرفتیم و اینم بعد از یه مدت درست شد
بعد از یه مدت یکی از چشمام تار شد .... ولی اینم خود به خود درست شد .... راستش ایکی ثانیه به اون حالت عادت میکردم و یادم میرفت
بعد از یه مدت دیگه یکی از چشمام بیناییش رو از دست داد و یکیشم تار شد همراه دو بینی و سرگیجه و نون اضافی
دیگه آخرش رفتیم دکتر واسم ام آر آی نوشت ... رفتم دیدم واسه یک ماه بعد نوبت میدن ...
یک ماه بعد هم یادم رفت برم و کل علائم خود به خود درست شد
بعد یه روز نزدیک بیمارستان بودم که رفتم واسه ام آر آی و انداختن بیرون و گفتن خجالت بکش ۴ ماه از نوبتت گذشته
رفتم پارتی پیدا کردم و همون روز دوباره نوبت گرفتم و رفتم و اینجوری کردم :35::35::35:
دیگه بعدش و بی خیال ... معلومه دیگه رفتم پیش دکتر و گفت ام اس داری و ......... کلی قضایای دیگه
............
بعدش کلی برام پالس نوشتن که هیچکدومشون رو نرفتم ......... البته الان کوچکتریم مشکلی هم ندارم ...
... وقتی تبر به جنگل آمد ، درختان فریاد زدند و گفتند :نگاه کنید دسته اش از جنس ماست !!. ... 1213.2