2016/03/18, 10:26 PM
ترم یک دانشگاه بودم تازه سه ماه بود که ام اسو نشخیص داده بود دکتر.هفته اول که خواستم برم خوابگاه واسه اولین بار هم زیفرون برام تجویز کرد.معمولا روزای اول همینجوری خوابگاه رفتن و جدا بودن از خانواده سخته من که دیگه با این موضوع هم همراه شد!
خوابگامون سوییت بود .یه سووییت 16 نفره !همه بچه های ترم یکی پر سر و صدا و شولوغ .تخت منم تو هال بود یعنی بد ترین جا
من هنوز خودم آمپول رو قبول نکرده بودم چه برسه به اینکه بخوام جلو اونام آمپول بزنم.واسه همین به یکی از دوستام گفتم فقط.با اون یه شب در میون میرفتیم تو اتاق نگهبان امپولمو میزدم میومدم.
همیشم بقیه ازمون میپرسیدن شما دوتا کجا میرین؟؟؟؟
البته گاهی هم یهو یکی تو اتاق نگهبان پیداش میشد مارو میدید چشماش گرد میشد.خوب که امپولو میزدیم میومدیم تازه من میخواستم استراحت کنم بقیه تا 3 بیدار بودن
خوابگامون سوییت بود .یه سووییت 16 نفره !همه بچه های ترم یکی پر سر و صدا و شولوغ .تخت منم تو هال بود یعنی بد ترین جا

من هنوز خودم آمپول رو قبول نکرده بودم چه برسه به اینکه بخوام جلو اونام آمپول بزنم.واسه همین به یکی از دوستام گفتم فقط.با اون یه شب در میون میرفتیم تو اتاق نگهبان امپولمو میزدم میومدم.
همیشم بقیه ازمون میپرسیدن شما دوتا کجا میرین؟؟؟؟
البته گاهی هم یهو یکی تو اتاق نگهبان پیداش میشد مارو میدید چشماش گرد میشد.خوب که امپولو میزدیم میومدیم تازه من میخواستم استراحت کنم بقیه تا 3 بیدار بودن
