من 3 سال پيش كه حمله داشتم بيمارستان بستري شدم ..هم تختيم يه پيرزنه 65 ساله بود
بنده خدا ميخواست بره بيرون نميتونست بره ...اصلانميتونست از تختش بياد پايين ..منم اون موقع
نميتونستم زياد تعادل خودمو حفظ كنم ..
ولي بخاطر اينكه كمكيم به اون بنده خدا كنم..بلند شدم تا كمكش كنم رو صندلياي سالن بشينه ...كمك كردن ما همانا خوردن زمين من و اون بنده خدا وسط سالن همانا ..





ديگه از اون سري وقتي حالم خوب نبود كمك نكردم ولي يه سوژه شد تا مدت ها تو فاميل منو دست بندازن
بنده خدا ميخواست بره بيرون نميتونست بره ...اصلانميتونست از تختش بياد پايين ..منم اون موقع
نميتونستم زياد تعادل خودمو حفظ كنم ..

ولي بخاطر اينكه كمكيم به اون بنده خدا كنم..بلند شدم تا كمكش كنم رو صندلياي سالن بشينه ...كمك كردن ما همانا خوردن زمين من و اون بنده خدا وسط سالن همانا ..






ديگه از اون سري وقتي حالم خوب نبود كمك نكردم ولي يه سوژه شد تا مدت ها تو فاميل منو دست بندازن

