امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امیتازات : 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
بازی در یک سوم دفاعی!!!
#1
خیلی از شما نام " فرافکنی" یا �" دلیل تراشی" را این جا و آن جا فراوان شنیده اید. مخصوصا فرافکنی که شده یکی از کلمات همیشگی ادبیات سیاسی دنیای امروز. اما احتمالا نمی دانید که این کلمات مستقیما از روانکاوی فروید گرفته شده اند و چند جین کلمه دیگر را که بگذاریم کنارشان اسمشان می شود " مکانیسم های دفاعی ". قضیه این مکانیسم ها این طور است: بین دو قسمت از وجود ما – مثلا غریزه با واقعیت یا �غریزه با وجدان- �تعارض پیش می آید. این تعارض مضطربمان می کند و ما برای این که اضطرابمان را کم کنیم دست به کارهایی می زنیم که اسمشان مکانیسم های دفاعی است. مثلا وقتی که نمره شما پایین می آید بین آرزوها و توانایی هایتان تعارض پیش می آید. شما ناراحتی تان را چه طور از بین می برید؟ می گویید اصلا این معلم است که بد نمره می دهد. �یعنی دلیل تراشی می کنید و قضیه را نه به خودتان که به یک عامل بیرونی ربط می دهید. یادتان باشد که مکانیسم های دفاعی در حد معمول اصلا به معنای بیمار بودن نیستند. وقتی که یک مکانیسم دفاعی بیش از حد به کار برده شود می تواند شما را به یک بیماری یا مشکل شخصیتی بکشاند. ضمن اینکه مکانیسم های دفاعی هم نوع خوب و نوع بد دارند که ما آن ها را از هم جدا کرده ایم. این شما و این راه هایی که با استفاده از آن ها خودتان را گول می زنید:

مکانیسم های دفاعی �با کلاس
این نوع از دفاع ها بهترین و متمونانه ترین نوع از مکانیسم های دفاعی هستید و پیشنهاد ما این است که اگر می خواهید سر خودتان را گول بمالید با این شیوه ها بمالید:

� 1. شوخ طبعی: وقتی که روی یک نفر فشار روانی وحشتناکی وجود دتارد در وجودش چه اتفاقی می افتد؟ بین آرزوها و واقعیت موجود تعارض وجود دارد. یکی از راه های حل این تعارض این است که با این واقعیت موجود شوخی کنیم و سر به سرش بگذاریم. این طوری هم روحیه مان حفظ می شود و هم بهتر می توانیم به راه حل های موجود فکر کنیم.

مثلا..؟ تصور کنید با ماشین بابایتان کوبیده اید به یک درخت. موقعیت بیشتر از این که تراژیک باشد کمیک است نه؟ بهتر است به قیافه درخت و ماشین بابا نگاه کنید و بزنید زیر خنده. مسلما این بهتر از این است که عزا بگیرید و فکرتان قفل شود.



� 2. والایش: این یکی کمی پیچیده تر است. روانکاوها می گویند پایه تمام شغل ها و هنرها همین والایش است. والایش یعنی اینکه وقتی بین غریزه های ما و واقعیت موجود تعارض وجود دارد ما بیاییم شکل برطرف شدن غریزه مان را اجتماع پسند کنیم.

مثلا....؟ مثلا تصور کنید که در یک نفر غریزه پرخاشگری دارد همین جور له له می زند. اگر این آدم بیاید همه را لت و پار کند که می شود هیتلر و تا تاریخ وجود دارد باید جواب پس بدهد. این آدم می آید غریزه تکه پاره کردنش را می ریزد توی یک شغل باکلاس مثل جراحی یا یک شغل به هر حال قابل قبول مثل قصابی. این طوری نه تنها اجتماع طردش نمی کند بلکه برایش احترام هم قائل است.



� 3. فرونشانی: یعنی اینکه وقتی یک هیجان منفی یا یک تعارض به ذهنمان می آید موقتا بی خیالش می شویم تا بعدا به حسابش برسیم. یادتان باشد که این با سرکوبی یعنی قلع و قمع فکرهای ناخوشایند فرق دارد.

مثلا...؟ مثلا تصور کنید که وسط جلسه امتحان یکدفعه یادتان می آید که با کسی که قبلا کنارتان نشسته است خرده حساب دارید و دلتان می خواهد همین الان بزنید داغانش کنید. اما فرونشانی کمک می کند که این کار را به " بیرون از مدرسه دم در" (!) موکول کنید.



� 4. ریاضت کشی. این یکی توی نوجوان ها خیلی رایج است. یعنی این که از لذت نبردن لذت می بریم! یعنی این که هر تجربه ای که در دنیا وجود دارد از خوردن گرفته تا �گپ زدن با دوستان را بگذاریم زیر ذره بین و بخش لذت بخشش را بی خیال شویم و از همین چشم پوشیمان لذت معنوی ببریم.

مثلا...؟ مثالش فراوان است. مثلا کسی که به یک وعده کوچک در روز غذا خوردن اکتفا می کند.


مکانیسم های دفاعی درجه 2
این مکانیسم ها خیلی رایج تر هستند و معمولا شخصیت های بیمار فقط اطز یکی از آن ها استفاده می کند. کافیست به خاطراتتان رجوع کنید تا یک عالمه از این استفاده از مکانیسم ها یادتان بیاید.

� 1. جابه جایی: دقیقا یعنی " اعصاب خوردی از یک جای دیگر �و سر یک نفر دیگر خالی کردن". این جا هم تعارض بین خواسته و واقعیت موجود است. یعنی این که موقعیت اعصاب خورد کن معمولا موقعیتی است که نمی توانیم خودمان را در آن خالی کنیم و موقعیت دوم بی خطر تر است.

مثلا... ؟ مثلا شما نمی توانید توی اداره جلو رییستان داد بکشید حتی اگر از شما انتقاد کرده باشد. اما می شود همین عصبانیت را برد خانه و روی زن و بچه بیچاره خالی کرد.



� 2. روشنفکر بازی: روان شناس ها به آن می گویند توجیه عقلانی. یعنی این که در موقعیتی که کاملا عاطفی است، موقعیتی که باید احساسات شما غلیان کند، شما بنشینید تجزیه و تحلیل کنسید و در مورد همه اجزای موقعیت نظریه پردازی بفرمایید.

مثلا...؟ �مثلا شما رفته اید خواستگاری و یک " نه" جانانه شنیده اید. شما شروع می کنید به نظریه پردازی در مورد ازدواج در جوامع جهان سوم �و تبارشناسی رابطه قدرت ، دانش و خواستگاری!



� 3. دلیل تراشی: این هم روی دیگر سکه روشنفکربازی است. این دفعه اما شما بعد از هر شکستی به هر دلیلی متوسل می شوید تا خودتان را از اتهام خلاص کنید.

مثلا...؟ شایع ترین مثال در این مورد همان قضیه نمره امتحان است و ربط دادنش به بد طرح شدن سوال ها، بد بودن معلم، بد بودن موقعیت امتحان و بد بودن نوع کاغذ ورقه امتحانی!



� 4. واکنش وارونه: توی این ککانیسم هاست که پیچیدگی بشر معلوم می شود. این جا تضاد معمولا بین وجدان و واقعیت است. شما یک احساس منفی �به یک موقعیت یا یک آدم دارید اما چون وجدانتان این حس را قبول ندارد دقیا بر عکسش عمل می کنید یعنی یک احساس کاملا مثبت نشان می دهید و روی مثبت بودن حستان اصرار می کنید.

مثلا...؟ مثلا شما مجبور می شوید که از مادربزرگ پیرتان مراقبت کنید از طرف دیگر نه از اخلاق او خوشتان می آید و نه دلتان می خواهد عمرتان صرف این کار شود. از طرف دیگر وجدانتان می گوید که نباید از مادربزرگتان بدتان بیاید. شما دست به واتکنش وارونه می زینید و چنان عاشق مادربزرگتان می شوید که بیا و بببین. اصلا خودتان هم باورتان می شود که برای این به دنیا آمده اید که از مادربزرگتان مراقبت کنید. هر وقت جایی دیدید که یک نفر به حس مثبتش اصرار دارد و آن را همه جا نشان می دهد و به آن وانمود می کند احتمال بدهید که واکنش وارونه در کار است.



� 5. سرکوبی: یعنی این که تا یک �تعارض و احساس منفی آمد �توی کلمه مبارکمان چرخ بخورد فوری زیرش کنیم و له و لوره بندازیمش در کوره " احساس سوزی".

مثلا...؟ مثلا �شما جدیدا یک درگیری ذهنی پیدا کرده اید در مورد اینکه به یکی از دوستانتان بگویید که آن یکی دوستتان زیرابش را زده است یا نه؟ حالا هر وقت این فکر می خواهد به ذهناتان بیاید فوری سرکوبش می کنید تا خیالتان راحت باشد.


دفاع های نا بالغ ( درجه 3)
این دفاع ها خیلی بچه گانه و غیر متمدنانه �هستند و کسانی که از آن ها زیاد استفاده می کنند باید حتما فکری به حال خودشان بکنند چون دیر یا زود مشکلشان رو می شود.

1. پسرفت: پسرفت یعنی اینکه آدم برگردد به یک دوره قبل تر از زندگیش و رفتارهای آن دوره قبلی را پیش بگیرد. می گویند پسرفت موقع خلاقیت هنری و خواب لازم است اما در زندگی روزمره یک مکانیسم دفاعی ناجور است.

مثلا...؟ مثلا حتما دیده اید بچه های 5 ساله ای که وقتی یک نوزاد جدید به خانواده اضافه می شود دوباره دلشان هوس شیر مادر می کنند یا لباس خودشان را خیس می کنند. در واقع این بچه ها بر می گردند به سن همان نوزاد و دلشان می خواهد به اندازه او جلب توجه کنند. یعنی دوباره تعارض بین واقعیت موجود و خواسته های بچه است. می گویند قهر کردن ، لج کردن و نق زدن بزرگسال ها هم نوعی پسرفت به دوره بچگی است!

� 2. پرخاشگری منفعل. این یکی هم پیچیدگی های آدم را خوب نشان می دهد. در این نوع از پرخاشگری آدم برای این که حرص طرف مقابلش را در بیاورد هیچ کاری نمی کند یا کارها را عقب می اندازد. در واقع او پرخاشگریش را خالی کرده است بدون این که از زور بازویش استفاده ای کرده باشد.

مثلا...؟ مثلا رفته اید توی یک اداره و کارمند محترم در حضور شما دارد به تلفن های خانوادگی اش ادامه می دهد. او کلا از ارباب رجوع خوشش نمی آید و فکر می کند این ومجودات حقش را خورده اند و او بیش از حد دارد کار می کند. بنابراین با همین تلفن شخصی و به تاخیر انداختن شروع مکالمه باشما دارد خشم درونی اش را بیرون می ریزد.



� 3. جسمانی کردن. شنیده اید می گویند " الهی درد و بلات بریزه به جونم". حالا کسانی که از جسمانی کردن استفاده می کنند درد و بلای روانی خودشان را می ریزند توی جسم جان خودشان. یعنی چه؟ یعنی این که مثلا فرد ناخوداگاه به جای اینکه غمگین شود کمردرد می گید. باور کنید! یا این که مثلا نمی خواهد که یک راه را برود پا درد می گیرد.

مثلا...؟ مثلا یک نفر دوست ندارد که یک واقعه وحشتناک مثل تشییع جنازه مادرش را ببیند و ناخوداگاه بینایی اش برای مدتی کم می شود و یا چشم درد می گیرد.



� 4. خود بیمار انگاری. این یکی هم از آن ترفند هاست. فرد مرتب فکر می کند که بیمار است در صورتی که هیچ نشانه ای از بیماری موجود نیست و هیچ آزمایش پزشکی بیماری را تایید نمی کند. فرد خودش را به مریضی می زند تا موقتا از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند بدون اینکه احساس گناهی کند. بیمار است دیگر!

مثلا...؟ مثلا کاری که همه ما وقتی که دلمان نمی خواست به مدرسه برویم انجام می دادیم خودمان را می زدیم به دل درد و آن قدر آه و ناله می کردیم که مادرمان دلش نیاید بفرستدمان مدرسه. البته یادتان باشد که جدیدا گواهی پزشکی هم برای توجیه غیبت لازم است!



� 5. بیرون ریزی: این یکی خیلی خطرناک است. یعنی اینکه تا یک هیجان آمد توی ذهنمان، آن را به یک شیوه �انفجاری عملی کنیم. ما در واقع این کار را انجام می دهیم چون نمی خواهیم خودمان را زیادی درگیر آن هیجان کنیم. کسانی که از این مکانیسم دفاعی زیاد استفاده می کنند لان یا بر اثر خودکشی مرده اند و یا گوشه زندان هستند.

مثلا...؟ مثلا تا فهمیدیم که یک نفر به ما توهین کرده است بدون پرس و جو و گفت و گو برویم طرف را درب و داغان کنیم.


دفاع های کاملا مریض
� 1. انکار: اسمش رویش است دیگر یعنی این که موقع مصیبت ما جوری عمل می کنیم انگار نه انگار که اتفاقی رخ داده است. در واقع ما فشار روانی را انکار می کنیم. البته انکار حالت های بهنجار هم دارد. مثلا موقعی که خبر مرگ یک عزیز را می شنویم معمولا اولش مرگ او را در ذهنمان انکار می کنیم.

مثلا...؟ مثلا خبر می رسد که توی کنکور رد شده ایم. ما جوری عمل می کنیم که انگار نه انگار اتفاق خاصی افتاده است و حالا باید برای سال بعدمان برنامه زندگیمان را معلوم کنیم.

� 2. فرافکنی: فکر نمی کردید فرافکنی جزو دفاع های درجه 8 باشد نه؟ فرافکنی یعنی این که چیزهای بدی که در خود ما وجود دارد را به آدم های دیگر نسبت دهیم. یعنی به جای اینکه از خودمان به خاطر ویژگی بدمان متنفر شویم از دیگران متنفر شویم. حالا فهمیدید چرا وقتی که رییس جمهور آمریکا می گوید ایران محور شرارت است رییس جمهور ایران می گوید آمریکا دارد فرافکنی می کند؟

مثلا...؟ مثلا این که من خودم آدم تنبلی باشم و مرتب هم اتاق ام را متهم کنم که تو آدم تنبلی هستی و از جایت تکان نمی خوری.


  




کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

علت بوجود آمدن بیماری ام اس چیست