ارسالها: 303
موضوعها: 7
تاریخ عضویت: Mar 2011
تشکر های اهدا شده: 5398
تشکر های دریافت شده :3865 بار در 1682 پست
سال تشخيص بيماري : 1382
دكتر معالج : اسدپور
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : مشهد
تبریک قهرمانان
مایه افتخار هستید
خسته نباشید
سپاسگزاریم
فرقی نمی كند كه گودال كوچك آبی باشی ، یا دریای بیكران ،
زلال كه باشی ، آسمان در تو پیداست .
باورکن تا ببینی
بهار
تشکر شده توسط : | fireboud , neda.n , N00shin , shahrzad , hamid t , Prime , جامعه حمایت از بیماران M.S , kaveh_plus , مرضیه :) , sara-m , Hasty , shokolat |
|
ارسالها: 485
موضوعها: 12
تاریخ عضویت: Nov 2009
تشکر های اهدا شده: 10944
تشکر های دریافت شده :6812 بار در 3496 پست
سال تشخيص بيماري : ......
دكتر معالج : .........
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : اصفهان
خیلی خوشحالم که به سلامت رسیدیننن
حرکتتون و این همه تلاشتون واقعا عالی بود
یه خسته نباشید به همیگتون
امیدوارم همیشه به همین صورت پر از انرژی باشین و باعثه افتخار همه
عشــق
همین خنده های ساده ی توست
وقتی با تمام غصه هایت میخندی
تا از تمام غصه هایم
رها شوم...
تشکر شده توسط : | N00shin , neda.n , fireboud , Prime , nafass , مهدی نصیری , kaveh_plus , anaram , edarzi , sara-m , khatoon25 , Hasty |
|
ارسالها: 1,103
موضوعها: 40
تاریخ عضویت: Jan 2011
تشکر های اهدا شده: 7629
تشکر های دریافت شده :11823 بار در 2607 پست
سال تشخيص بيماري : 1387
دكتر معالج : تقاء
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران
چهار شنبه- 10-3-91 – روز رسیدن
دیشب هماهنگ کردیم این روز آخری رو هم طبق برنامه بیدار شیم. بیژن خراسانی همون که عکسش تو سایتمونه زنگ زد و گفت فردا میاد محل اسکانمون و با ما تا تهران میاد. شب به حرف های احساسی گذشت. ما با عمو حسن و عمو اصغر حرف زدیم و مدام از خوبی های هم گفتیم. نمی دونید چقدر نوشابه باز شد آخر شبی. عمو حسن گفت من هیچوقت شما رو فراموش نمیکنم. ما هم گفتیم قسمت بود که شما با درکنار ما باشی و ما ازت درس یاد بگیریم. عمو اصغر هم گفت من هر مسافر ام اسی که بهم بخوره و بخواد مجانی میارمش پیش شما ها و خیلی خوشحال بود که همراه ما بود در این سفر. واقعا تیم 10 نفره ی ما هیچ اشکالی نداشت و به قول حسین اگر 20 روز با خانواده ات هم باشی دعوا و جربحث توش بوجود میاد اما در بین دل های ما نه. نبود.
صبح مثل همیشه مهدی ما رو بیدار کرد. رختخواب نداشتیم به تعداد کافی با این حال کسی بیدار نشد.صدای وووووووف خاصی از بیرون می اومد. مهدی هی رفت و برگشت و صدا کرد که آخر یه جمله بود که مارو از جا بلند کرد: آقای خراسانی اومده!!! همه پریدیم و جمع کردیم. و صبحانه رو شروع کردیم. هوا هنوز تاریک بود. چایی رو خوردیم. بیژن خراسانی با 3 نفر دیگه اومدن بالا. خود آقای خراسانی مردی تنومند و کمی چاقه. صدای تو پری هم داره.
احمد (فیلم بردار) و رضا (تکنسین دوچرخه) دیشب رفته بودن تهران و صبح ساعت 4 و نیم اومدن به محل اسکان ما. رضا با دوچرخه اش اومده بود. بعد از پایین آوردن ساک ها و جمع و جور کردنشون. رفتیم پایین آقای خراسانی و دوستاش با موتور های سنگین اومده بودن. موتورهایی بزرگ که مسابقه ای اند. لباس ها شون هم مخصوص موتورسواری بود. یه یاماها و یه هوندا و یه سوزوکی. (اسم موتور هاشون)
با اسکورت تیم آقای خراسانی حرکت ما به سمت تهران شروع شد. ایشون خودشون هم پشت یکی از موتور ها نشستند و جلوی همه ی ما حرکت کردن. پدر فربود هم اومده بود. چند کیلومتری که رفتیم یه ماشین برامون بوق زد که سینا از پشت گفت:"پدر و مادر منن ها" بعد از سلام و دست تکون دادن همه با هم به حرکت ادامه دادیم. هر چه جلو تر می رفتیم احساس غربت مون کاهش پیدا میکرد. اصولا غربت مث دریازدگیه وقتی پاتو بذاری زمین همه چیز تموم میشه.
مسیر تا یه چند صد متری سرازیری بود. ولی بعد تقریبا تا خود تهران سربالایی بود. کل مسیر رو بدون توقف تا رسیدن به سه راه افسریه پا زدیم. ورودی شهر تهران با یه تابلوی خوش آمد گویی شروع شد. بعد یه سربالایی تپه مانند بود. ساختمان ها و نمای شهر از پشت جاده کم کم بالا اومدن. مثل کارتون فوتبالیست ها مسیر دایره ای بود. برج میلاد خیلی زیبا جاده رو سوراخ کرد و از پایین سرک کشید و به من و سینا که جلو تر بودیم سلام کرد. لحظه ی غرور آفرینی برامون بود. چقدر من دلم برای این شهر تنگ شده بود.
اولین جایی که تو نستیم بایستیم و خلوت بود توقف کردیم. همه با هم روبوسی کردیم و بغل کردیم همو. خوشحال بودیم. بلاخره تموم شد. شروع کردیم به عکس انداختن و یادگاری گرفتن. با پدر فربود و پدرو مادر سینا هم عکس یادگاری گرفتیم. بعد همه با هم سوار ماشین ها شدیم و به سمت خونه حسین رفتیم. برادر حسین کله پاچه گرفته بود و با یکی دو تا از دوستای حسین منتظر ما بودن. من چند دقیقه بعد از رسیدن به خونه حسین من به خونه ی خودمون رفتم. مادرم زحمت کشیده بود دنبالم اومده بود. خیلی دلم برای ماشینم تنگ شده بود خیلی!
امروز رو به دید و بازدید خانواده و دوستان و کارهای شخصی پرداختیم تا فردا به مراسم استقبال و همایش روز جهانی ام اس بریم.
ما چهار نفر تنها نبودیم و این افتخار با همه ی بچه های ام اسی سهیم هستیم.
اگه تلخم مثل گریه اگه تنهام اگه تاریک
اگه از ترانه دورم اگه با مرثیه نزدیک
اگه ناباور چشمام تو تماشای تو مونده
اگه اون نگاه اول منو پای تو نشونده:
How wonderful life is while you're in the world
تشکر شده توسط : | neda.n , nanaz , fireboud , سحــــــــر , مهدی نصیری , melody , N00shin , naz.gigili , nafass , kaveh_plus , earth , hamid t , جامعه حمایت از بیماران M.S , Aram , anaram , بی تـــا , سـاناز , بهــار , edarzi , toktam* , nead , Mahdieh , leili , بنده خدا , atefe , O#!!! , nahid , sara-m , رنگین کمان , parisa2011 , aghaghi , aalieh , TootFarangi , Hasty , khatoon25 , baran1390 , زهراجون , Ghost , shokolat , rose abi , shahrzad , ورپریده , ساحل , هانیه , Narges |
|
ارسالها: 507
موضوعها: 21
تاریخ عضویت: Jan 2012
تشکر های اهدا شده: 13384
تشکر های دریافت شده :13987 بار در 1982 پست
سال تشخيص بيماري : 1387
دكتر معالج : ..
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران
2012/05/30, 10:35 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2012/05/30, 10:38 PM، توسط neda.n.)
امروز همه امون یه نفس راحت کشیدیم ، از این که بچه ها اومدن به سلامت . امشب همه امون سر راحت زمین میذاریم هم ما که دیگه خیالمون از رسیدن بچه ها راحت شده و موفقیتشون رو دیدیم . هم خودشون با حس خوب پیروزی ، باقدمی برای یه آرمان بزرگ .
تاثیر کار بچه ها از اون چیزی که به نظر می یومد هم بیشتر بود . از این بابت خیلی خوشحالم .
حالا وقتشه که صادقانه با خودمون فکرکنیم ، چند تا از ما که با حس ناامیدی و بیماری زندگی می کردیم حالا نگاهمون عوض شده و پر از امیدیم . چند تامون که تا حالا فکر می کردیم بذار هیچکی هیچی ندونه ، حالا قدرتش رو داریم که با صدای بلند فریاد بزنیم من ام اس دارم . ببین که چقدر پر انگیزه ام برای زندگی !!
چند تا از ما تصمیم گرفتیم که ام اس رو با هر امکانی که می تونیم به بقیه بشناسونیم که رفته رفته تو کشوری زندگی کنیم که اسم ام اس در اون ترسناک نباشه . چندنفر ازما می تونیم کاری کنیم که یه کسی که تازه مبتلا میشه گیج نشه و فکر نکنه وای الان برام چه اتفاق وحشتناکی افتاده . خیلی ازماها نه ؟؟
این همون چیزیه که بچه ها باتحمل همه سختی ها خواستن که اتفاق بیفته. حتی بدنیست بیایم صادقانه از تغییر حسهامون اینجا بنویسیم . تا تاثیر کار بزرگشون رو به عینه ببینند .
فربود ، علی رضا ، سینا و حسین آقا شماها رفتین ، رکاب زدین ، اومدین اینجا ما رو خندوندین . ما رو توو بهترین لحظاتتون همراه کردین و کمترین حرف رو از سختی هاش زدین . اما .... سخت بود . ما همه امون این رو می دونیم . همه امون این رو درک می کردیم . حالا خوشحالم . به شماها افتخار می کنم و خودم رو خوش شانس می دونم که دوستایی مثل شماها دارم . سپاس به خاطرهمه زحماتتون دوستان عزیز من
Peace begins with a smile
تشکر شده توسط : | fireboud , N00shin , جامعه حمایت از بیماران M.S , kaveh_plus , hamid t , nafass , naz.gigili , ارزو , anaram , سـاناز , بهــار , edarzi , nanaz , toktam* , Prime , leili , O#!!! , nahid , sara-m , aalieh , Hasty , arezooo82 , shokolat , rose abi , shahrzad , ورپریده , سحــــــــر , Narges , khatoon25 |
|
ارسالها: 286
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2011
تشکر های اهدا شده: 7276
تشکر های دریافت شده :3654 بار در 976 پست
سال تشخيص بيماري : 1382
دكتر معالج : دكتر اشرفيان
داروي مورد استفاده : سینومر
محل سکونت : کرج
درود
درود بر قهرمانانِ دنیـــــای قشنگِ ام اس
ما داریم میایم
داریم میایم استقبال
استقبالِ عزیزانی که یک ماهه تمامِ ذهنمون رو مشغول کرده
آقا امضاء میدین؟؟
صفـایـی بـود دیـشب بـا خیـالت خـلـوت مــا را
ولـــی مــن بـاز پنـهانی تـو را هـم آرزو کـردم
تشکر شده توسط : | N00shin , anaram , edarzi , toktam* , Prime , leili , fireboud , بهــار , neda.n , nanaz , sara-m , Hasty , niloufar , shokolat |
|
ارسالها: 92
موضوعها: 12
تاریخ عضویت: Dec 2010
تشکر های اهدا شده: 1488
تشکر های دریافت شده :490 بار در 115 پست
سال تشخيص بيماري : 1389
دكتر معالج : دکتر محمدعلی صحراییان
داروي مورد استفاده : بتافرون - Bayer Ag
محل سکونت : تهران
2012/05/31, 07:25 AM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2012/06/01, 09:35 AM، توسط عمومهربان.)
ارسالها: 70
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2011
تشکر های اهدا شده: 437
تشکر های دریافت شده :381 بار در 100 پست
سال تشخيص بيماري : فروردين1390
دكتر معالج : سعيدي
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : مشهد
بزرگترین مصیبت انسان آن است که نه سواد کافی برای حرف زدن داشته باشد نه شعور کافی برای خاموش ماندن...
ارسالها: 215
موضوعها: 3
تاریخ عضویت: Dec 2010
تشکر های اهدا شده: 1962
تشکر های دریافت شده :1783 بار در 789 پست
سال تشخيص بيماري : 88
دكتر معالج : در حال حاضر دکتر صحرائیان
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : قم
سلام به شما غرور آفرینان ام اس سنتر
و بعد رسیدن بخیر و دست مریضات به این قوت و مردانگی و پایمردی شما دوستان
شما نه تنها مردم رو حتی خود مارو هم شگف زده کردین
بازم میگم خدا قوت قهرمانا
صبورانه در انتظار زمان بمان، هر چیز در زمان خود رخ می دهد. حتی اگر باغبان، باغش را غرق آب کند، درختان خارج از فصل خود، میوه نمی دهند.
ارسالها: 20
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2012
تشکر های اهدا شده: 20
تشکر های دریافت شده :95 بار در 25 پست
سال تشخيص بيماري : 1390
دكتر معالج : دکتر آقاجانی
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران
2012/05/31, 09:54 AM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2012/05/31, 09:59 AM، توسط midwife66.)
آنشرلی هم نشدیم که روزی از ما بپرسن ، آنه ! تکرار غریبانه روزهای زندگیت چگونه گذشت ؟ ..
ارسالها: 795
موضوعها: 31
تاریخ عضویت: Oct 2011
تشکر های اهدا شده: 14945
تشکر های دریافت شده :22374 بار در 6735 پست
سال تشخيص بيماري : 85-90
دكتر معالج : دكتر عظيمي
داروي مورد استفاده : سینووکس
محل سکونت : تهران
تبریـــک تبریـــــــــک تبریــــــــــــــــک
یه تبریک پررنگــــــــــــــــــــ
دور نرو...
بیا کنار دلم
من غیر از اینها که می نویسم
نوازش هم بلدم...
|