2012/07/18, 11:57 AM
(2012/05/15, 01:57 AM)Sina نوشته است: باز هم شب و اومد و کار من شروع شد ... دیروز که ساعت ۵ صبح خوابیدم و ساعت ۷ هم با فریاد حسین از خواب بیدار شدمخیلی ماجرای با مزه ای بود
متاسفانه نمیتونم صبح ها کار کنم
چون هم وقت نمیشه ... هم اینکه برنامه نویسی نیاز داره به تمرکز ... واسه همین تا همه نخوابن نمیتونم کاری انجام بدم
دوستای عزیز دعا کنین این کارای اضافی من زودتر تموم شه تا بتونم تو طول مسیر فقط دغدغه ورزش و هدف اصلیمون رو داشته باشم
امروز هم فکر کنم همین حالت رو باید داشته باشم با این تفاوت که صبح باید ساعت ۶ بیدار بشیم
محتاج دعای خوب دوستای گلم .......................
خدا پدر موسیقی و به خصوص جدیدا لینکین پارک رو بیامرزه که اگه نبود نمیدونم چجوری باید بیدار میموندم
در ضمن شهرزاد جان درسته این تیم متعقل به ام اس سنتر و تمام ام اسی هاست ... ولی اسم تیم دوچرخه سواری ... تیم دوچرخه سواری آوای امید هست
......
من دو تا خاطره خیلی قشتگ تعریف کنم که فکر کنم علی تعریف نکرده
یکیش اینکه چون محل اسکان ما مربوطه با مخابران هستش و روی پیراهنامون آرم همراه اول زدیم
پست پیراهنمان شعار تیم رو زدیم که نوشته : با ورزش سبک و مداوم بر ام اس غلبه کنیم
یکی از کارمندان عزیز مخابران سوال کرد که از ورزش چه ربطی به اس ام اس داره ؟؟؟ که در جوابش من توضیح دادم که برای اینکه اس ام اس هامون بهتر ارسال بشه باید ورزش کنیم اونم به صورت مداوم و سبک
دومیش هم یه راننده عزیز یه پیرمد ۷۵ ساله بود که ما رو داشت میبرد پروما ... یه فروشگاه زنجیره ای ... تا ما خریدهامون رو انجام بدیم ... حسین ازش پرسید که حاج آقا از اینجا چجوری میشه رفت تهران
گفت: از ترمینال
گفتیم نه مسیر رو میخوایم نشون بدی ...
گفت: از اینجا سوار ماشین میشی دو تا چهار راه بعد هم سواری داره هم اینکه ترمینال اونجاست
حسین گفت : حاج آقا مسیر رو میخوایم بدونیم ترمینال رو بی خیال شو ... ما میخوایم با دوچرخه بریم
یه نگاهه عاقل اندر سفیه به حسین انداخت و گفت ... آره ورزش خوبه ... ایشالا میرین ...
با اصرار ما بالاخره گفت : اگه با دوچرخه میخواین برین سوار دوچرخه میشین و دو تا فلکه بعد ... هم سواری داره هم اینکه از ترمینال با اتوبوس میتونین برین
آخرش حسین سوال کرد که حاج آقا ام اس میدونی چیه ؟ گفت آره ... یه اشاره کرد به مخ و گفت روانین ... قاطی دارن ... من و علیرضا هم اون پشت از خنده روده بر شده بودیم
کارتامون و نشون دادیم و گفت : شما من و مسخره کردین ... این کارت و گرفتین که اگه تو خیابون یکی رو زدین لت و پار کردین کارت و نشون بدین و بگین ما قاطی داریم
خلاصه باورa نشد ... بالاخره من گفتم حاج آقا ما از انجمن ام اس هستیم و ام اس هیچ مشکلی نداره و اینا ... گفت من خودمم انجمن میرم ... ۵ ساله که پاکم ... ۵۰ سال بود که معتاد بودم
جالبترش اینجاست که بعد از کلی راه اومدن یه جا وسط خیابون یهو وایستاد و گفت ... اینجاست ... اینجا ترمیناله ... اینا هم ماشینای شخصیه ... ار اینجا سوار میشین میرین تهران
..............................
:: Livin' In A World Without You ::
چقدر قشنگ نوشتین