2009/09/06, 04:46 PM
همه ي شما حتماً مي دانيد که وقتي صحبت از شيوه ي برقراري ارتباط مي رسد، خانم ها و آقايان کاملاً روي طول موج هاي مختلفي قرار گرفته اند. يك مجله در ماه اين مشکل ديرينه را از ديدگاهي بسيار جديد و جالب بررسي کرده است. نويسنده ي اين مطلب با يك روانشناس مصاحبه اي انجام داده است. تحقيقات وي نشان مي دهد که تفاوت هاي بين روش ها و سبک هاي برقراري ارتباط در خانم ها و آقايان، فراتر از اجتماعي شدن محض است، و به نظر مي رسد که ريشه در ساخت جنسيتي آنها داشته باشد.
او اولين بار وقتي متوجه اين مسئله شد که نوارهاي ويدئويي را که توسط محقق ديگري گرفته شده بود و در آن از دوستان نزديک خواسته شده بود که با هم گفتگويي را آغاز کنند، بررسي ميکرد. برخلاف دخترها، پسرها از اين درخواست احساس ناراحتي ميکردند. دخترها در تمام گروههاي سني وقتي با هم روبه رو مي شدند، فوراً شروع به صحبت ميکردند، و گفتگو را با حل مشکل يکي از دخترها به پايان مي رساندند. از طرف ديگر پسرها، به موازات هم مي نشستند و از يک بحث به بحث ديگري مي پريدند و همه ي گفتگوها حول قرارهايي که مي خواهند با هم بگذرانند مي چرخيد.
وي مشاهده کرد که، "براي مردها، گفتگو راهي براي استحکام بخشيدن به وضعيت و مقام خود در گروه است. آنها براي حفظ آزادي و استقلال خود گفتگو مي کنند. از طرف ديگر خانم ها، براي ايجاد صميمت و نزديکي صحبت و گفتگو ميکنند. براي آنها حرف زدن ذات و جوهره ي صميميت است، از اينرو دوستي نزديک و صميمي براي آنها به معناي نشستن کنار هم و صحبت کردن است. براي پسرها، فعاليت ها و انجام کارها با يکديگر مهم است. نشستن و حرف زدن تنها جزء ضروريات دوستي نيست."
حتي از اين مشاهدات ساده نيز، کاملاً مشخص است که چرا زن ها و مردها در صحبت کردن با يکديگر اينقدر مشکل دارند. زن ها با صحبت کردن با دوستان و عاشقان خود، احساس نزديکي و صميميت ايجاد مي کنند. مردها از گفتگو در اين راه بهره نميگيرند، به همين خاطر است که نمي فهمند که خانم ها چرا اينقدر پشت سر هم حرف ميزنند و حرف مي زنند و ...در نتيجه بسياري از مردها به روشي صداي زنها را قطع مي کنند.
مردها از روش ها گفتگوي مختلفي که زن ها براي ايجاد صميمت بين خود استفاده ميکنند، کاملاً گيج و مبهوت هستند. يکي از اين روش ها "گفتگوي مشکلات" است. او ميگويد، "براي خانم ها صحبت درمورد مشکلات جوهر ارتباط است. من مشکلاتم را با شما درميان مي گذارم، و شما نيز همينطور، درمورد مشکلات خودتان با من صحبت مي کنيد. و اين دليل نزديکي ماست. اما مردها، حرف زدن درمورد مشکلات را براي گرفتن توصيه مي دانند. از اينرو با يک راه حل به آن پاسخ مي دهند." و پيداست که وقتي مردها با چنين روشي به دردل خانم ها درمورد مشکلاتشان پاسخ مي دهند، زن تصور خواهد کرد که او قصد کوچک کردن مشکل او و يا کم کردن شر او از سرش را داشته است.
در چشم زن، مرد از درِ حمايت و پشتيباني برمي آيد، چون مردها فقط براي گرفتن راه حل درمورد مشکلاتشان با هم بحث مي کنند. مرد فکر نمي کند که زن با مطرح کردن مشکلاتش براي وي قصد نزديک شدن بيشتر به او را داشته است. به خاطر اين تفاوت ها، بيشترين شکايتي که مردها از زن ها دارند اين است که، "زن ها مدام شکايت ميکنند، و اصلاً هم کاري براي حل آن نمي کنند. مردها ذات شکايت کردن خانم ها را درک نکرده اند."
از اين شيوه هاي مختلف، نکته ي جالبي برداشت مي شود: زن، که به دنبال ايجاد نزديکي و صميميت با مرد خود است، با او درمورد مشکلات خود صحبت مي کند. او از آن مرد انتظار دارد همانطور پاسخگو باشد که دوستان دخترش پاسخگو بودند و با او درمورد مشکلات خودش حرف بزند. اما مرد، اين گفتگوها به خاطر گرفتن توصيه و راه حل تلقي مي کند، نه صميميت. او مشکل را بررسي کرده و يک راه حل ارائه مي دهد، همانطور که دوستان پسرش سابقاً براي او مي کرده اند. اما وقتي زن باز هم صحبت درمورد اين مشکلات را ادامه مي دهد، گويي توصيه ي او را ناديده گرفته است، ابتدا کاملاً گيج و مبهوت و بعد عصباني مي شود. مرد مطمئن مي شود که زن ها فقط درمورد هيچ و پوچ حرف مي زنند. و زن هم تصور خواهد کرد که مردش هيچ احساسي به او ندارد چون طوري با او صحبت نمي کند که احساس نزديکي کند.
زن ها بايد بدانند که گفتگوي مردها فقط به خاطر موقعيت است. يکي از اصلي ترين اهداف حيوانات نر در زندگي زوج گيري است. براي اين منظور آنها بايد آنقدر قوي و نيرومند باشند تا بتوانند با رقيبان ديگر برخورد کنند و آنها را شکست دهند. همينطور که بزرگتر مي شوند، با اولويت بندي کارها زمان را مي گذرانند. و وقتي اين نر آنقدر بزرگ شد که بتواند در برابر حريفان نر ديگر بايستد، خواهد توانست که ماده ي مورد علاقه ي خود را انتخاب کند.
جنس نر انسان نيز به طريقي کاملاً مشابه عمل مي کنند. پسرها براي گرفتن درجات اجتماعي بالا، دستور مي دهند. آنها براي ايجاد نفوذ و تسلط دستور مي دهند نه براي اينکه واقعاً مي خواستند آن عمل انجام گيرد. و آن پسرهايي هم که مجبور به انجام آن دستورات بودند، شان و مقام پاييني داشتند.
اين موضوع در مشاهده ي يکي ديگر از اختلافات زن ها و مردها با يکديگر نيز اهميت دارد. زن ها نمي توانند پايداري مردها را در مواقع درخواست کمک متوجه شوند. زن ها بايد مطالب بالا را به خاطر آورده و بفهمند که، براي مردها انجام کارهايي که از آنها خواسته شده، به معناي از دست دادن شان و مقام خود در آن رابطه است. مردها معمولاً فکر ميکنند که زن ها قصد کنترل کردن آنها را دارند. آنچه از نظر زن ها فقط يک درخواست کوچک است، از نظر مردها شيوه اي براي کنترل کردن به شمار مي رود.
محقق اين موضوع را گسترده تر بررسي مي کند:
"زنها مي خواهند که مردها هر چه آنان مي خواهند انجام دهند. اگر زني بداند که کاري که انجام مي دهد واقعاً مرد را مي آزارد، انجام آن کار� را متوقف ميکند. اگر بداند که مرد مي خواهد او کاري را انجام دهد، سعي در انجام آن کار خواهد کرد. او اين را معناي عشق مي داند و تصور مي کند که مردش هم بايد مثل او فکر و عمل کند. اما مردها در برابر کارهايي که از آنها خواسته مي شود، بسيار مقاوم و پايدار هستند. يعني دقيقاً متضاد با خانم ها!" او يادآور مي شود که، البته مردهايي هم وجود دارند که بسيار براي زنهايشان کمک کننده هستند.
کاملاً متغاير با شيوه ي گفتگوي مردها، که در پي ايجاد و حفظ مقام و رتبه است، گفتگوهاي خانم ها بسيار تساوي طلبانه تر است. وقتي زن ها به هم مي رسند، درمورد مشکل يکي از خودشان به بحث مي نشينند و نتيجه ي بحث را بر مبناي خواست همه مي گيرند. اين نوع گفتگو بسيار مهمتر و تقريباً شبيه به سبک مديريت ژاپني هاست . مردهايي که با بازرگانان ژاپني در دادوستد هستند، بايد به کلي شيوه گفتگوي خود را تغيير دهند و مجبور مي شوند نزديکتر و صميمانه تر برخورد کنند.
خوانندگان اين مقاله احتمالاً اين احساس را پيدا خواهند کرد که شيوه ي زنان برتر از شيوه ي مردان است. درواقع، از شروع جنبش هاي زنان، افراد بسياري اعلان داشته اند که مردها اصلاً شيوه ي گفتگو را بلد نيستند (چرا؟ چون به شيوه ي خانم ها گفتگو نمي کنند). آموزش هاي زيادي براي تعليم دادن روش هاي گفتگو به مردان انجام گرفته است. اما هيچ گونه آسيب و اشکالي متوجه شيوه و سبک گفتگوي مردان نيست، و شيوه ي گفتگوي زنها هم البته اشکالات خاص خود را دارد.
يکي از حقايق جالبي که من کشف کردم مربوط به شيوه ي گفتگو با توافق عموم خانم هاست. براي خانم ها موافقت و رضايت عموم به معناي مطابقت و يکساني آنهاست. اگر يکي از زنان در جمع بخواهد که نظر خود را پيش ببرد، هميشه مشکلي وجود خواهد داشت. "اگر دختري کاري را انجام دهد که دختر ديگر نپسندد، مورد انتقاد قرار گرفته و گاهي طرد مي شود..." من فکر ميکنم دخترهاي زيادي تا به حال با چنين طرد شدگي از جمع دوستان خود روبه رو شده باشند.
در خاتمه، هر دو جنسيت بايد بتوانند اختلافات و تفاوت هاي موجود در شيوه ي گفتگوي يکديگر را بدانند، و انتظار غيرممکن نداشته باشند. زن ها بايد ياد بگيرند که آن نوع گفتگوي صميمي که با دوستان همجنس خود دارند را فقط بايد با همانها حفظ کنند و انتظار داشته باشند. اينکه بخواهند مردشان را هم به يکي از دوستان دخترشان تبديل کنند، غيرممکن خواهد بود و شکست مي خورند، چون مردان به طور کلي احساس صميميت و نزديکي را به آن شکل ايجاد نمي کنند. مردها نيز بايد بفهمند که وقتي زنشان صحبت ميکند، سعي دارد که با او ارتباط برقرار کند، حرف نمي زند که فقط حرفي زده باشد، و همچنين مثل دوست هاي پسر او براي تحکيم موقعيت خود صحبت نمي کند. اگر او هم بتواند آنچه در خود دارد با او تقسيم کند، زن متوجه خواهد شد که مردش او را کنار نمي زند، و نيز دوستش دارد و مي خواهد تا به او نزديک شود.
پس از خواندن اين مقاله، ديگر آسان است که بفهميم يکي از منابع اصلي جنگ و جدل هاي بين جنسيت هاي مختلف، به خاطر تفاوت در شيوه ي گفتگو و ارتباط برقرار کردن آنهاست. شايد اگر مردها ديگر انتظار نداشتند که زن ها هم مثل آنها گفتگو کنند، ما انرژيمان را صرف بررسي نحوه ي تحسين کردن دو جنسيت از يکديگر مي کرديم. البته اگر زنها و مردها دقيقاً مثل هم بودند، زندگي بسيار کسل کننده و يکنواخت مي شد .
او اولين بار وقتي متوجه اين مسئله شد که نوارهاي ويدئويي را که توسط محقق ديگري گرفته شده بود و در آن از دوستان نزديک خواسته شده بود که با هم گفتگويي را آغاز کنند، بررسي ميکرد. برخلاف دخترها، پسرها از اين درخواست احساس ناراحتي ميکردند. دخترها در تمام گروههاي سني وقتي با هم روبه رو مي شدند، فوراً شروع به صحبت ميکردند، و گفتگو را با حل مشکل يکي از دخترها به پايان مي رساندند. از طرف ديگر پسرها، به موازات هم مي نشستند و از يک بحث به بحث ديگري مي پريدند و همه ي گفتگوها حول قرارهايي که مي خواهند با هم بگذرانند مي چرخيد.
وي مشاهده کرد که، "براي مردها، گفتگو راهي براي استحکام بخشيدن به وضعيت و مقام خود در گروه است. آنها براي حفظ آزادي و استقلال خود گفتگو مي کنند. از طرف ديگر خانم ها، براي ايجاد صميمت و نزديکي صحبت و گفتگو ميکنند. براي آنها حرف زدن ذات و جوهره ي صميميت است، از اينرو دوستي نزديک و صميمي براي آنها به معناي نشستن کنار هم و صحبت کردن است. براي پسرها، فعاليت ها و انجام کارها با يکديگر مهم است. نشستن و حرف زدن تنها جزء ضروريات دوستي نيست."
حتي از اين مشاهدات ساده نيز، کاملاً مشخص است که چرا زن ها و مردها در صحبت کردن با يکديگر اينقدر مشکل دارند. زن ها با صحبت کردن با دوستان و عاشقان خود، احساس نزديکي و صميميت ايجاد مي کنند. مردها از گفتگو در اين راه بهره نميگيرند، به همين خاطر است که نمي فهمند که خانم ها چرا اينقدر پشت سر هم حرف ميزنند و حرف مي زنند و ...در نتيجه بسياري از مردها به روشي صداي زنها را قطع مي کنند.
مردها از روش ها گفتگوي مختلفي که زن ها براي ايجاد صميمت بين خود استفاده ميکنند، کاملاً گيج و مبهوت هستند. يکي از اين روش ها "گفتگوي مشکلات" است. او ميگويد، "براي خانم ها صحبت درمورد مشکلات جوهر ارتباط است. من مشکلاتم را با شما درميان مي گذارم، و شما نيز همينطور، درمورد مشکلات خودتان با من صحبت مي کنيد. و اين دليل نزديکي ماست. اما مردها، حرف زدن درمورد مشکلات را براي گرفتن توصيه مي دانند. از اينرو با يک راه حل به آن پاسخ مي دهند." و پيداست که وقتي مردها با چنين روشي به دردل خانم ها درمورد مشکلاتشان پاسخ مي دهند، زن تصور خواهد کرد که او قصد کوچک کردن مشکل او و يا کم کردن شر او از سرش را داشته است.
در چشم زن، مرد از درِ حمايت و پشتيباني برمي آيد، چون مردها فقط براي گرفتن راه حل درمورد مشکلاتشان با هم بحث مي کنند. مرد فکر نمي کند که زن با مطرح کردن مشکلاتش براي وي قصد نزديک شدن بيشتر به او را داشته است. به خاطر اين تفاوت ها، بيشترين شکايتي که مردها از زن ها دارند اين است که، "زن ها مدام شکايت ميکنند، و اصلاً هم کاري براي حل آن نمي کنند. مردها ذات شکايت کردن خانم ها را درک نکرده اند."
از اين شيوه هاي مختلف، نکته ي جالبي برداشت مي شود: زن، که به دنبال ايجاد نزديکي و صميميت با مرد خود است، با او درمورد مشکلات خود صحبت مي کند. او از آن مرد انتظار دارد همانطور پاسخگو باشد که دوستان دخترش پاسخگو بودند و با او درمورد مشکلات خودش حرف بزند. اما مرد، اين گفتگوها به خاطر گرفتن توصيه و راه حل تلقي مي کند، نه صميميت. او مشکل را بررسي کرده و يک راه حل ارائه مي دهد، همانطور که دوستان پسرش سابقاً براي او مي کرده اند. اما وقتي زن باز هم صحبت درمورد اين مشکلات را ادامه مي دهد، گويي توصيه ي او را ناديده گرفته است، ابتدا کاملاً گيج و مبهوت و بعد عصباني مي شود. مرد مطمئن مي شود که زن ها فقط درمورد هيچ و پوچ حرف مي زنند. و زن هم تصور خواهد کرد که مردش هيچ احساسي به او ندارد چون طوري با او صحبت نمي کند که احساس نزديکي کند.
زن ها بايد بدانند که گفتگوي مردها فقط به خاطر موقعيت است. يکي از اصلي ترين اهداف حيوانات نر در زندگي زوج گيري است. براي اين منظور آنها بايد آنقدر قوي و نيرومند باشند تا بتوانند با رقيبان ديگر برخورد کنند و آنها را شکست دهند. همينطور که بزرگتر مي شوند، با اولويت بندي کارها زمان را مي گذرانند. و وقتي اين نر آنقدر بزرگ شد که بتواند در برابر حريفان نر ديگر بايستد، خواهد توانست که ماده ي مورد علاقه ي خود را انتخاب کند.
جنس نر انسان نيز به طريقي کاملاً مشابه عمل مي کنند. پسرها براي گرفتن درجات اجتماعي بالا، دستور مي دهند. آنها براي ايجاد نفوذ و تسلط دستور مي دهند نه براي اينکه واقعاً مي خواستند آن عمل انجام گيرد. و آن پسرهايي هم که مجبور به انجام آن دستورات بودند، شان و مقام پاييني داشتند.
اين موضوع در مشاهده ي يکي ديگر از اختلافات زن ها و مردها با يکديگر نيز اهميت دارد. زن ها نمي توانند پايداري مردها را در مواقع درخواست کمک متوجه شوند. زن ها بايد مطالب بالا را به خاطر آورده و بفهمند که، براي مردها انجام کارهايي که از آنها خواسته شده، به معناي از دست دادن شان و مقام خود در آن رابطه است. مردها معمولاً فکر ميکنند که زن ها قصد کنترل کردن آنها را دارند. آنچه از نظر زن ها فقط يک درخواست کوچک است، از نظر مردها شيوه اي براي کنترل کردن به شمار مي رود.
محقق اين موضوع را گسترده تر بررسي مي کند:
"زنها مي خواهند که مردها هر چه آنان مي خواهند انجام دهند. اگر زني بداند که کاري که انجام مي دهد واقعاً مرد را مي آزارد، انجام آن کار� را متوقف ميکند. اگر بداند که مرد مي خواهد او کاري را انجام دهد، سعي در انجام آن کار خواهد کرد. او اين را معناي عشق مي داند و تصور مي کند که مردش هم بايد مثل او فکر و عمل کند. اما مردها در برابر کارهايي که از آنها خواسته مي شود، بسيار مقاوم و پايدار هستند. يعني دقيقاً متضاد با خانم ها!" او يادآور مي شود که، البته مردهايي هم وجود دارند که بسيار براي زنهايشان کمک کننده هستند.
کاملاً متغاير با شيوه ي گفتگوي مردها، که در پي ايجاد و حفظ مقام و رتبه است، گفتگوهاي خانم ها بسيار تساوي طلبانه تر است. وقتي زن ها به هم مي رسند، درمورد مشکل يکي از خودشان به بحث مي نشينند و نتيجه ي بحث را بر مبناي خواست همه مي گيرند. اين نوع گفتگو بسيار مهمتر و تقريباً شبيه به سبک مديريت ژاپني هاست . مردهايي که با بازرگانان ژاپني در دادوستد هستند، بايد به کلي شيوه گفتگوي خود را تغيير دهند و مجبور مي شوند نزديکتر و صميمانه تر برخورد کنند.
خوانندگان اين مقاله احتمالاً اين احساس را پيدا خواهند کرد که شيوه ي زنان برتر از شيوه ي مردان است. درواقع، از شروع جنبش هاي زنان، افراد بسياري اعلان داشته اند که مردها اصلاً شيوه ي گفتگو را بلد نيستند (چرا؟ چون به شيوه ي خانم ها گفتگو نمي کنند). آموزش هاي زيادي براي تعليم دادن روش هاي گفتگو به مردان انجام گرفته است. اما هيچ گونه آسيب و اشکالي متوجه شيوه و سبک گفتگوي مردان نيست، و شيوه ي گفتگوي زنها هم البته اشکالات خاص خود را دارد.
يکي از حقايق جالبي که من کشف کردم مربوط به شيوه ي گفتگو با توافق عموم خانم هاست. براي خانم ها موافقت و رضايت عموم به معناي مطابقت و يکساني آنهاست. اگر يکي از زنان در جمع بخواهد که نظر خود را پيش ببرد، هميشه مشکلي وجود خواهد داشت. "اگر دختري کاري را انجام دهد که دختر ديگر نپسندد، مورد انتقاد قرار گرفته و گاهي طرد مي شود..." من فکر ميکنم دخترهاي زيادي تا به حال با چنين طرد شدگي از جمع دوستان خود روبه رو شده باشند.
در خاتمه، هر دو جنسيت بايد بتوانند اختلافات و تفاوت هاي موجود در شيوه ي گفتگوي يکديگر را بدانند، و انتظار غيرممکن نداشته باشند. زن ها بايد ياد بگيرند که آن نوع گفتگوي صميمي که با دوستان همجنس خود دارند را فقط بايد با همانها حفظ کنند و انتظار داشته باشند. اينکه بخواهند مردشان را هم به يکي از دوستان دخترشان تبديل کنند، غيرممکن خواهد بود و شکست مي خورند، چون مردان به طور کلي احساس صميميت و نزديکي را به آن شکل ايجاد نمي کنند. مردها نيز بايد بفهمند که وقتي زنشان صحبت ميکند، سعي دارد که با او ارتباط برقرار کند، حرف نمي زند که فقط حرفي زده باشد، و همچنين مثل دوست هاي پسر او براي تحکيم موقعيت خود صحبت نمي کند. اگر او هم بتواند آنچه در خود دارد با او تقسيم کند، زن متوجه خواهد شد که مردش او را کنار نمي زند، و نيز دوستش دارد و مي خواهد تا به او نزديک شود.
پس از خواندن اين مقاله، ديگر آسان است که بفهميم يکي از منابع اصلي جنگ و جدل هاي بين جنسيت هاي مختلف، به خاطر تفاوت در شيوه ي گفتگو و ارتباط برقرار کردن آنهاست. شايد اگر مردها ديگر انتظار نداشتند که زن ها هم مثل آنها گفتگو کنند، ما انرژيمان را صرف بررسي نحوه ي تحسين کردن دو جنسيت از يکديگر مي کرديم. البته اگر زنها و مردها دقيقاً مثل هم بودند، زندگي بسيار کسل کننده و يکنواخت مي شد .