امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امیتازات : 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
آشنایی با بدبینی
#1
اینم به درخواست دوست عزیزم که خواسته بود مطلبی درباره موضوع بدبینی بزارم امیدوارم تونسته باشم حق مطلبو ادا کنمBlushBlush


بدبينى يا سوء ظن، از بيماري هاى خطرناك روانى است كه هر كس به آن گرفتار شود، ناراحتي، رنج ها و دردها در انتظار اوست. اين بيمارى گاه چنان شدت مى يابد كه شخص ‍ مبتلا، به هر چه مى نگرد يا به هر چه فكر مى كند، مى كوشد نقص يا عيبى در آن بجويد و نيكويي هاى آن را از نظر دور كند. سوء ظن به معناي بدگماني بوده و يکي از رذائل اخلاقي است که در دين اسلام و در قرآن کريم به شدت از آن نهي شده است.

اين خوى ناپسند و بيمارى اخلاقى اعتماد افراد را نسبت به يكديگر از بين مى برد و به آبرو و اعتماد آنها آسيب مى رساند. بدبينى بزرگ ترين مانع همكاري هاى اجتماعى، اتحاد و به هم پيوستگى دل هاست و انسان را گوشه گير ، تك رو و خودخواه بار مى آورد. بدگمانى سرچشمه خشم ها، جنگ و خونريزى هاست.
بدبين يا بايد از همه كناره گيرد يا فقط تظاهر به دوستى كند و خود را چنان بنمايد كه در باطن آن گونه نيست و چون به اشخاص و رويدادها با عينك بدبينى مى نگرد، نمى تواند با بى طرفى و بى نظرى، آن ها را بررسى كند و آن پديده يا شخص را آن گونه كه هست بشناسد. در نتيجه، دچار قضاوت نادرست مى شود و اين خود موجب عقب ماندگى است و نيز موجب بهره نگرفتن از فرصت ها و افراد با ارزش است.

سوء ظن باعث جستجو در كار ديگران مي شود كه عوارض خطرناكى دارد و نيز موجب غيبت و بدگويى از ديگران مي گردد كه آن نيز گناهى بزرگ و زيانبار است.

براي روشن شدن مطلب به حكايت زير توجه كنيد:

آرام از صخره ها بالا رفت و وقتي به نوک صخره رسيد سرش را به سمت آسمان بلند کرد و فرياد زد:

- خدايا!!! مي شنوي صدايم رو؟ من رو مي بيني؟

آسمان پر از ابر، برقي زد و غريد!

- چرا مي گي نه؟ مگه تو خدا نيستي؟ مگه هميشه نمي گي با بنده هاتي و ما رو مي بيني؟ حالا که ازت مي پرسم مي گي نه؟؟؟

نااميد، خسته و از همه جا بريده، خود را از آن بالا پرت کرد پايين، تا زندگي اي را که خدا به او هديه کرده بود از بين ببرد!

آن طرف تر، در فاصله اي نه چندان دور، فردي ديگر از صخره هاي کوه سر به فلک کشيده بالا رفت و وقتي به نوک صخره ها رسيد، سرش را به سمت آسمان بلند کرد و فرياد زد:

- خدايا!!! مي شنوي صدايم رو؟ من رو مي بيني؟

آسمان پر از ابر برقي زد و غريد! چشم هاي مرد از خنده و شادي برقي زد و گفت:

- مي دونستم که به يادمي! اين عکس رو هم واسه همين گرفتي، مگه نه؟ مي خواي هميشه به يادم باشي؟!!

و خوشحال از بالاي کوه پايين آمد تا زندگي اي را که خدا به او هديه داده بود، ادامه دهد.

تقسيمات بدبيني:
در روان پزشكي معاصر، بدبيني به سه گروه تقسيم مي شود:

1- اختلال شخصيت بدبيني

2- اختلال هذياني يا هذيان بدبيني

3- بيماري اسكيزوفرنيا، نوع پارانوئيد يا بدبيني

فرد مبتلا به اختلال "شخصيت بدبيني"، به همه چيز و همه كس، به ديده شك و ترديد نگاه مي كند و حالت دفاعي به خود گرفته و آن ها را تهديد آميز تلقي مي كند.

بعضي از اين بيماران تصور مي كنند كه تحت تعقيب هستند، يا كسي مي خواهد آن ها را بكشد يا مسموم كند. تعدادي از اين بيماران، دچار هذيان حسادت، يا بزرگ منشي يا خود بزرگ بيني هستند.

در فرد مبتلا به اسكيزوفرنياي نوع پارانوئيد، اوهام گزند و آسيب رسيدن، تحت تعقيب بودن، يا خود بزرگ بيني وجود دارد.

از لحاظ علت شناختي، عوامل مختلفي در ايجاد بدبيني، دخالت دارد. وجود فضاي شك و ترديد، ترس، تظاهر، بي اعتمادي، دروغگويي و زورگويي در خانواده و محيط، از عوامل زمينه ساز اين بيماري است.

تجربه هاي ناخوشايند فردي، خانوادگي و اجتماعي، مي تواند در ايجاد بيماري، نقش داشته باشد.

ويژگي هاي ارثي و سرشتي و عوامل زيست شناختي، نقش مهمي در شكل گيري و بروز اين بيماري دارد
همیشه سختترین نمایش به بهترین بازیگر تعلق داره شاکی سختیهای دنیا نباش شاید تو بهترین بازیگر خدایی....!!!!!!!!!love28                                                        
                                         
 تشکر شده توسط : Prime , fireboud , okhtapus , سالومه
#2
بعضی از ما بدبین و بی اعتماد هستند که به کسی اعتماد نمی کنند، همیشه خودشان را در خطر می بیند و پیوسته مواظب هستند که از پشت خنجر نخورند این گروه را شکاک نامگذاری می کنیم معادلی برای Paranoid P.D . بخشی گروه نچسب و بی احساس اند که به کسی کاری ندارند، از ارتباط عاطفی با دیگران عاجزند، احساس خود را بیان نمی کنند و اغلب در تنهائی به سر می برند.
ترکیب خاصی از این دو شخصیت ، شناخته شده که به عنوان گروه سوم مورد مطالعه قرار خواهد گرفت.
Paranoid Personality=
پارانوئید پرسونالیتی یا شخصیت کج خیال و بدبین :
fه کسانی گفته می شود که بیش از اندازه محتاط و مشکوک هستند. این افراد شایعاً در حال کشف کردن خیانت و تجاوز و بدعهدی دشمنان دوست نما هستند.( البته بقول خودشان ). ولی اگر بی اساسی تهمت هایشان را به آنها ثابت کنیم بلافاصله خود ما هم جزء دشمنان محسوب خواهیم شد.
بعضی از این افراد حتی همسر 60 سالهء خودشان راهم به داشتن ارتباط با باغبان و پستچی و خدمتکار متهم می کنند. وقتی با ناباوری دیگران روبرو می شوند مسئله را پیش خودشان نگه می دارند و با دیگران در میان نمی گذارند. در حالی که رفتار و واکنشهای شان کاملاً تغییر می کند و تلخی و کنایه گوئی تحمل ناپذیری را سبب می شود.
شایعاً می بینیم که حتی اتفاقات پیش پا افتاده ای چون جریمه یا پیچیدن کسی در هنگام رانندگی جلوی آنها یا اعتراض کوچک همسایه به عنوان علامت کاملاً موجهی بر دشمنی و خیانت و غیره تعبیر می شود. این نوع شخصیت در افرادی که دیگران را به بهانه های مختلف به دادگاه می کشانند ، آنها که تبعیضات نژادی قائل می شوند یا بین کسانی که انتقام های وحشتناک می گیرند بسیار دیده می شود.
ویژگی های اخلاقی این نوع شخصیت از این قرارند:1 - یکی از خصائص انسانی که ما به کرات دیگران را به آن تشویق می کنیم بخشش و گذشت است.
(Forget ، Forgive ) که در این افراد مطلقاً بخشودن و فراموش کردن وجود ندارد
Misinterpretation of others intention -2
تعبیرهای غلط به پندار، گفتار ، و رفتار دیگران چسباندن .
مثال : دستگاه تهویه منزل خراب شده آقایی برای تعمیر آمده، در مقابل سوال میزان هزینه ، جواب داده " برای معاینه و تشخیص پنجاه دلار و تا معاینه نکنم نمی تونم بگم خرجش چقدر می شود." این یک گفتگوی ساده و منطقی است ولی در مورد این افراد مسئله به این سادگی حل نخواهد شد زیرا حتی اگر این شخص پول هم نگیرد و دستگاه تهویه را درست کند بلافاصله یک دلیل احساسی به او نسبت داده می شود ، اگر بگوید فلان قطعه سوخته باید تهیه کنم و باید روز دیگری بیاورم و وصل کنم ،جای شک جدیدی را باز خواهد کرد ....
3 - گرفتاری در رابطه با محل کار : اغلب با کارفرما گرفتاری دارند. از آنجایی که ایجاد ارتباط انسانی در این افراد دچار گرفتاری است با همکارانشان صمیمی نیستند و نهایتاً هر چند کیفیت کار آنها خوب باشد نتیجه چشم گیری نخواهد داشت. اگر کارفرما هستند به علت فقدان محبت و دلسوزی و تعبیرهای ناگوار از رفتار زیر دستان با آنها هم مشکلاتی خواهند داشت.
4 - از نظر عاطفی این افراد اغلب در تنهایی عاطفی به سر می برند. همیشه دیواری از ملاحظه بین این افراد و دیگران وجود دارد ، با والدین، فرزندان، با همسر و دوستانشان. با هیچ کس از صمیم قلب ارتباط عشقی و عاطفی پیدا نمی کنند. راز خودشان را با دیگری در میان نمی گذارند.
5 - بدلیل تهمت های ناروا به همسر و فرزندانشان یا برچسب های خیانت و نادرستی به نزدیکان ،شایعاً درگیری های خانوادگی دارند.
6 - شایعاً در گیر شکایات دادگاهی هستند ، چه این که از دیگران شکایت کرده باشند یا به خاطر انتقام جویی های ناروا از آنها شکایت شده باشد.
از نظر آماری 0.5 تا 2.5 درصد کل افراد در امریکا به این بیماری مبتلا هستند به عکس بیماری های شخصیتی گروه اول که در خانم ها شایعتر است، این بیماری در حدود 70% موارد در آقایان اتفاق می افتد.
30 - 10 درصد بیماران بستری در بیمارستان های روانی و 10- 2 درصد مراجعین به درمانگاههای روانی دولتی به این بیماری مبتلایند. سن شروع بیماری آغاز بزرگسالی است ( حدود 18سالگی) .
پس به طور خلاصه این ها انتظار دارند که مورد تجاوز و تهدید قرار بگیرند ، وفاداری و صداقت نزدیکانشان را مورد سوال قرار می دهند ، رازشان را به کسی بازگو نمی کنند . در گفتگوهای معمولی و بی نظر توهین های پنهانی می بینند. خلاف دیگران را فراموش نمی کنند و نمی بخشند. در مقابل مسائل قابل اغماض خشم بسیار نشان می دهند و تهدید به تلافی می کنند.
درمان این افراد اگر حاضر به معالجه باشند اغلب زمانی است که گرفتار افسردگی یا اضطراب شده باشند و شایعاً پیش از آن که بتوانیم درمانشان کنیم به علت شک و تردید درمان را رها خواهند کرد .
قدم اول درمان ایجاد ارتباط صادقانه و حمایت گرانه از طرف یک تراپیست است. زمانی که فرد مبتلا به درمانگر خودش اعتماد کرد و توانایی درمیان گذاردن رازش را پیدا کرد می بینیم که چقدر این موجود به ظاهر خودکفا از ناامنی، آسیب پذیری، ضعف و احساس حقارت رنج می کشد. روان درمانی شخصی در نهایت با گروه درمانی همراه خواهد شد و در صورت نیاز حاضر به مصرف دارو هم خواهند بود.
2 - شخصیت اسکیزوئید درونگرا :نهایت خود گرایی و درون گرایی را ما در این افراد می بینیم.
گروه مبتلایان به این فرم شخصیتی احساسی نسبت به دیگران ندارند. علاقه ای به نزدیکی و ایجاد ارتباط با دیگران نشان نمی دهند. نسبت به ابراز محبت دیگران و یا انتقاد دیگران هم اهمیتی قائل نیستند. این جدایی از دنیای انسانها را از اوائل نوجوانی در رفتار آنها می توان تشخیص داد که در همه ارکان زندگی این افراد به چشم می خورد. دوستی ، ارتباط عاطفی ، ارتباط خانوادگی، ارتباط حرفه ای و اجتماعی همه آلوده به بی تفاوتی و درونگرایی است.
اختلال اساسی در این فرم بیماری شخصیتی ناتوانی در ایجاد ارتباط چه از طریق ابراز محبت و اهمیت دادن به احساسها و نیازهای دیگری و چه از طریق دریافت علاقه و محبت و توجه از دیگران است.
اکثر این افراد جز با تعداد انگشت شماری از نزدیکان با کسان دیگر روابط صمیمی ندارند. به کارهایی دست می زنند که در تنهایی قابل انجام باشد. ندرتا به اوج احساسها می رسند. درست به عکس شخصیتBorder Line که همیشه در اوج هستند این افراد همیشه در پایین ترین درجهء احساسی قرار دارند.
علائمی که شایعاً در مبتلایان به شخصیت اسکیزوئید دیده می شود عبارتند از:
1- بی علاقگی به ارتباط با دیگران و در نتیجه محدود بودن تعداد دوستان و آشنایان
2- محدود بودن درجهء احساساتی که نشان می دهند.
3- شایعاً به کارهایی دست می زنند که ارتباط محدودی با دیگران دارد.طبعاً برای تحصیل، برای بدست آوردن اطلاعات، خرید یا فروش یا حتی سرگرمی در صورت امکان Internet را به سایر وسایل ارتباطی ترجیح می دهند. بعضی ها کار در شب ، به عنوان راننده یا کارهای مشابه را ترجیح می دهند.
4- شایعاً علاقه ای به ایجاد رابطهء عاشقانه با دیگری و نهایتا علاقه ای به ایجاد ارتباط جنسی از خود نشان نمی دهند.
5- شایعاً از فعالیت های محدودی لذت می برند به این معنی که انسان اسکیزوئید از مجموعه هفت گانهء حیات به تعداد بسیار اندکی تعلق خاطر نشان می دهد. در واقع ابعاد زندگی آنها محدود است.
6- برای نظریات و اعتقادات دیگران اهمیتی قایل نیستند.
زنان مبتلا به این شخصیت اگر هم به دلیل نیاز اجتماعی به ازدواج با دیگری تن در دهند اغلب توانایی ابراز عشق و علاقه به همسر را ندارند و در صورت به دنیا آوردن فرزند هم از ابراز شور و شوق مادرانه ناتوان هستند.
این افراد به خلاف شخصیت پارانویید تماس با واقعیت را از دست نمی دهند ولی تحت تاثیر واقعیت هم قرار نمی گیرند. نه از ستایش و تمجید دیگران به آنها شعف و شادمانی دست می دهد نه انتقاد و بدگویی دیگران آنها را نگران و ناراحت می کند.
گاه در این افراد حرکات و گفتارهای خاصی دیده می شود که بیشتر Robotic یا شبیه آدم ماشینی خوانده می شود.
علائم شخصیت اسکیزویید می بایست از شروع نوجوانی وجود داشته باشد و بیمار به هیچ یک از بیماری های روانی از قبیل اسکیزوفرنیا یا افسردگی های همراه با علائم روانی و یا عقب ماندگی عقلی و روحی مبتلا نباشد.
برخی از این افراد که استعداد و خلاقیت بیشتری دارند به هنرهایی چون مجسمه سازی و نقاشی پناه می برند و در این راه موفق خواهند بود چرا که نیازی به تماس با انسان ها و برقراری ارتباط متقابل ندارند.
درمان:
درمان در این افراد اغلب با نوشتن، موسیقی ، یا نقاشی آغاز می شود که نوعی شناسایی غیر مستقیم فرد از طریق بازتاب های ذهنی او است. پس از ایجاد اعتماد، روان درمانی انفرادی تنها روشی است که احتمالا این افراد قادر به تحمل آن خواهند بود. کم کم در طول زمان این افراد به درک احساس های دیگران توانایی پیدا می کنند و بعد می آموزند که در قبال این احساس ها چگونه واکنش نشان دهند.
Family Therapy معمولاً مرحلهء بعدی است که فرد ارتباطش را با اعضاء خانواده اش گسترش بدهد که نهایتا منجر به آموزش ارتباط با سایر افراد جامعه خواهد شد. برخی از این افراد تا ابد در خانواده اصلی باقی می مانند و قادر به تشکیل خانواده جدید نیستند.
رفتار درمانی برای آموزش مهارتهای اجتماعی بسیار مفید خواهد بود زمانی که بیمار به مرحله ای رسیده باشد که انجام دستورالعمل های درمانی برای او امکان پذیر باشد.
البته در رفتار درمانی هم کم کم رفتارهای اجتماعی را از فرم های آسان تر شروع می کنیم مثل شرکت در یک کنسرت که به تنهایی قابل انجام است تا رفتن با یک تور 20 نفره به یک نمایشگاه، بعد با یک گروه 10 نفره کوهنوردی و از این قبیل . ناگفته نماند که علیرغم درمان های موجود بیش از نیمی از مبتلایان به Schizoid P D ترجیح به ادامه زندگی خود همانگونه که هست می دهند.
3- شخصیت Schizotypal]
]فرم تشدید شده شخصیت پارانوئید همراه با رفتار گریزی از جمع اسکیزوئید را در بعضی افراد پیدا کردند و تحت نام شخصیت اسکیزوتیپال نامگذاری نموده اند.
این افراد بدبین هستند.فکر می کنند دیگران برای آنها نقشه دارند که آنها را آزار دهند و یا آنها را جلوی جمع رسوا کنند. حتی گاه صداهایی می شنوند که درباره آنها حرف می زنند و یا نام آنها را صدا می کنند.
نحوهء رفتار و تکلم این افراد غیر عادی است.
در جوار دیگران به این افراد سخت می گذرد.
توانایی ایجاد ارتباط صمیمانه و نزدیک را ندارند.
شخصیت اسکیزوتیپال نوعی بیماری شخصیتی است و به طور ثابت با بیمار خواهد ماند.
علائم تشخیصی انتخاب شده از طرف انجمن روانپزشکان امریکا عبارتند از:
5 عدد از 9 علامت زیر :
1- این افراد مکرراً در گفتگوی دیگران با هم چه آشنا چه غریبه مطالبی می شنوند که به آنها مربوط است در حالی که به چشم افراد عادی این ارتباط چندان محرز نیست. گاه این مسئله "منظورش با من بود" به جایی می رسد که می شنوند رادیو یا تلویزیون در باره آنها گفتگو می کنند و یا با علامت رمز در بارهء آنها پیام می فرستند.
2- این افراد شایعاً به باورها و معجزاتی اشاره می کنند که با فرهنگ و روند اعتقادات سنتی آنها همخوانی ندارد. مثلاً ما زیاد می شنویم که برای موفقیت کسی در تحصیل یا کار سفره ای بیندازند دعایی بخوانند یا نذر و نیازی بکنند ، اما باور اینکه ماشین من چپ شد و من دیدم که مردی بلند قامت و با هالهء نوری دور سرش ظاهر شد و با یک دست ماشین ما را بلند کرد و وسط جاده گذاشت ، عادی نیست . این باورها و تجربه ها باید در رفتار طبیعی شخصی تغییراتی داده باشد تا جزو علائم بیماری محسوب شود.
3- دریافت های حسی غیر طبیعی مثل لمس شدن ، شنیدن و یا دیدن چیزهایی که وجود ندارند و بوسیله دیگران احساس نمی شوند. این افراد برای اثبات باورهایشان به حس ششم یا پیشگویی یا وحی اتکا می کنند که طبعاً همگی زیر سئوال هستند.
4- تفکر و تکلم غیرعادی که اغلب گنگ ، مطول و سمبلیک است.
مثلاً از بیمار می پرسیم وضع مالی شما چطور است؟ پاسخ : " من از3 سال قبل که عشق واقعی خودم را پیدا کردم و با هم سفری را که می بایست آغاز کردیم ناگزیر مثل هر توفیقی نیاز به ایثار و از خود گذشتگی داشت و شکی ندارم که اگر همدیگر را می دیدیم کمپانی ما نه تنها بدهی مرا به خانواده ام پرداخت کرده بود ما هم به نهایت بی نیازی و عشق می رسیدیم." معنای این جمله این است که 3 سال است عاشق دختری هستم که ندیده ام ، از طریق Internet به هم وعده و وعید داده و فعلاً دستم از همه جا کوتاه است و بدهی کلانی هم به خانواده ام دارم.
5- مکرراً به آدم های دیگر ظنین می شوند و اعتقاد دارند که دیگران درصدد آزار و اذیت آنها هستند.
6- از نظر احساسی طیف نمایش احساس های این افراد بسیار محدود است یا تناسب بین موضوع و احساس حاصله طبیعی نیست.
7- قیافه و لباس و رفتار این افراد هم مثل بقیه اجزاء شخصیتی آنها عجیب و غریب است.
8- تنها دوست و پناهگاهی که برای این افراد باقی می ماند افراد خانواده اولیه یعنی خواهر ، برادر، پدر ، مادر و یا فرزندان هستند.
9- اضطراب ناشی از جمع در این افراد شدید است نه به این دلیل که خودشان را کافی نمی بینند بیشتر به دلیل این که دیگران را صادق و بی نظر و بی خطر نمی بینند.
باز هم تکرار می کنم که وجود 5 علامت از این 9 علامت ثابت کننده تشخیص شخصیت اسکیزوتیپال است بشرطی که علائم ، موقتی و ناشی از اسکیزوفرنیا و سایر بیماری روانی مشابه نباشد.
همیشه سختترین نمایش به بهترین بازیگر تعلق داره شاکی سختیهای دنیا نباش شاید تو بهترین بازیگر خدایی....!!!!!!!!!love28                                                        
                                         
 تشکر شده توسط : najva , reach usa , okhtapus , naarin.p
#3
بسیاری از ما در طول زندگی مان با انسان هایی روبرو شده ایم که به همه چیز و همه کس بدبین و بدگمانند، فکر می کنند که دیگران به دنبال آسیب رساندن به آنها هستند و اگر به کسی اعتماد کنند، عاقبت روزی از پشت خنجر خواهند خورد.

اگر به این افراد به قدر کافی نزدیک شده و با آنها وارد گفتگو شوید برای شما مثال های متعددی از خیانت هایی که در طول زندگی تجربه کرده اند خواهند آورد و ممکن است حتی در وهله نخست موفق شوند شما را قانع کنند که تمامی اطرافیانشان بدذات بوده و مرتب در حال توطئه برعلیه شان هستند اما احتمالا بعد از گذشت مدت نه چندان زیادی پی خواهید برد که بسیاری از دلایلی که این افراد برای متهم ساختن اطرافیانشان ارائه می دهند غیرواقع بینانه است، و حتی ممکن است خود را نیز در مظان اتهام بیابید!

اگر این اطلاعات را با یک روانشناس بالینی یا روانپزشک در میان بگذارید، او به شما خواهد گفت که احتمالا با یک فرد مبتلا به اختلال شخصیت پارانویید سر و کار دارید.

نشانه های تشخیص این اختلال کدامند؟
روانشناسان و روانپزشکان برای تشخیص اختلال شخصیت پارانویید به صرف بدبین بودن فرد اکتفا نکرده و چند ملاک دیگر را نیز همزمان برای تشخیص وجود چنین اختلالی در نظر می گیرند که در چند سطر بعد با زبانی ساده به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد:

* بدون دلیل کافی مشکوک است که دیگران به دنبال آزار یا آسیب رساندن به او هستند.
* وفادار بودن دوستان و اطرافیانش را بدون دلیل منطقی زیر سوال می برد.
* تمایلی به اعتماد به دیگران ندارد چون فکر می کند که از اطلاعاتی که در اختیارشان می گذارد علیه او استفاده خواهند کرد.
* در اتفاقات و رفتارهای عادی افراد تهدید یا معنایی پنهانی می یابد.
* کینه توز است و هیچگونه اهانت، بی اعتنایی یا تحقیر را نمی بخشد.
* مرتب احساس می کند که به شخصیتش توهین شده بدون اینکه دیگران چنین احساسی داشته باشند و مقابل این احساس واکنش شدید و پرخاشگرانه ای نشان می دهد.
* بدون هیچ دلیل موجهی به صورت مکرر به وفاداری همسرش شک می کند.
* خصوصیات فوق از اوایل جوانی در او بروز پیدا کرده و در طول زندگی او کم و بیش پایدار باقی مانده است.

علت ابتلا به این اختلال چیست؟
پس از آنکه با نشانه های این اختلال آشنا شدیم، این سوال ایجاد می شود که چرا این افراد به این میزان بدگمانند و منشأ این رفتار از کجاست؟ مکتب های مختلف روانشناسی به این سوال پاسخ های متفاوتی می دهند. روانکاوان این شیوه رفتار را نتیجه «فرافکنی» که مکانیسمی دفاعی در روان انسان است، می دانند.

به عبارت ساده تر، روانکاوان بر این باورندکه فرد مبتلا به این اختلال احساسات خصمانه ای نسبت به خود دارد و برای دور کردن این احساس ناخوشایند از خویشتن، آن را به سایرین نسبت می دهد. روان درمانگران شناختی نسبت به علت این اختلال نظری متفاوت داشته و منشأ آن را تعصبات و سوگیری های ادراکی - شناختی فرد می دانند. به عنوان مثال، آنها بر این باورند که فرد پارانویید، تنها به جنبه هایی از یک واقعه توجه می کند، تنها برخی از خاطرات منفی را به یاد می آورد و نوع تفسیرش از رویدادها با یک فرد سالم متفاوت است.

متخصصان طرح واره درمانی نیز در این خصوص نظریه ای دارند و مشکل بدبینی را ناشی از الگوهای ناکارآمد و ناسازگاری می دانند که در اثر تجربیات متناقض دوران کودکی شکل می گیرد.

آنچه که نظر غالب روانشناسان را در مورد علت ابتلا به این اختلال نزدیک می کند، تاثیر محیط و تربیت در دوران کودکی و نوجوانی افراد است. بدون شک شیوه های تربیتی ناکارآمد و رفتار غلط والدین، متولیان آموزش و سایر افرادی که به طور مستمر در رابطه با کودک و نوجوان هستند، نقش اساسی را در ابتلای افراد به این اختلال در بزرگسالی بازی می کند.

چه کسانی بیشتر دچار این اختلال می شوند؟
هر فردی که عوامل زمینه ساز این اختلال را داشته باشد می تواند با این مشکل مواجه شود. میزان شیوع این اختلال در مطالعات مختلف از 2 تا 4 درصد کل افراد جامعه تخمین زده شده است. همچنین مطالعاتی نشان داده که این اختلال در افرادی که بستگان نزدیک مبتلا به اختلال اسکیزوفرنی یا اختلال هذیانی دارند بیشتر مشاهده می شود؛ هر چند تعداد مردانی که با تشخیص این اختلال در آنها مواجه هستیم بیشتر است، امکان ابتلای زنان نیز کاملا محتمل است.

احتیاط، خطر اشتباه گرفتن نزدیک است!
هر شک و بدبینی ناشی از اختلال شخصیت پارانویید نیست. ممکن است بسیاری از ما این تجربه را داشته باشیم که پس از یک تجربه خیانت یا بدرفتاری از سوی اعضای خانواده، همسر یا یک دوست، نسبت به کل زندگی و افرادی که با آنها در ارتباط هستیم بدبین شویم.

تفاوت مهم این اختلال با چنین شرایطی این است که این واکنش ها معمولا موقتی و زودگذرند و به یکباره و بعد از یک حادثه در فرد روی می دهند. با این وجود کمک گرفتن از یک روانشناس یا مشاور توانا می تواند در حل سریع تر این مشکل یاری رسان باشد.

برخی از دیگر اختلالات روانی نیز ممکن است با اختلال شخصیت پارانویید اشتباه گرفته شوند. در اسکیزوفرنی پارانویید که از اختلالات شدید روانی است، شک و بدبینی با هذیان و توهم همراه است و شروع آن ناگهانی تر است. همچنین ایجاد یکباره بدبینی در سالمندانی که در گذشته سابقه اینگونه رفتار را ندارند می تواند نشانه ای از افسردگی سالمندی یا بیماری آلزایمر باشد.

در نهایت ذکر این نکته لازم است که گاهی شرایط اجتماعی نیز می تواند باعث ایجاد بدبینی یا احتیاط بیش از حد در گروهی خاص یا اکثریت جامعه شود. اقلیت های قومی، فرهنگی، دینی و زبانی ممکن است در تعامل با جامعه اکثریت، با احتیاط و بدگمانی رفتار کنند (برعکس این رفتار نیز ممکن است توسط اکثریت صورت پذیرد). همچنین پس از تشنجات شدید اقتصادی و سیاسی و در شرایط جنگ و قحطی، ممکن است نوعی بدبینی و بی اعتمادی بر اکثریت جامعه حاکم شود.

گسترش بدبینی در این موقعیت های اجتماعی را نباید با شیوع اختلال شخصیت پارانویید در جامعه برابر دانست.

درمان های رایج کدام است؟
در گذشته نه چندان دور، این مشکل مانند سایر اختلالات شخصیت از جمله
اختلالات مقاوم به درمان محسوب می شد اما در دو دهه اخیر تلاش های ارزشمندی در یاری رسانی به این افراد صورت پذیرفته است. اکثر این تلاش ها، در قالب شکل های مختلف روان درمانی مخصوص اختلالات شخصیت صورت گرفته است.

مداخلاتی در چارچوب روان پویایی، شناختی - رفتاری و طرح واره درمانی از جمله شیوه های روان درمانی هستند که تا به امروز برای کمک به این افراد به کار بسته شده است. معمولان روان درمانی اینگونه بیماران در ایران توسط روانشناسان بالینی صورت می گیرد؛ همچنین روانپزشکان ممکن است از دارودرمانی برای بهبود برخی نشانگان این اختلال استفاده کنند.
منبع:مجله سپیده دانایی
 تشکر شده توسط : سمیرا67 , سالومه
#4
شک یا تردید وضعیتی بین اعتقاد و عدم اعتقاد است که در آن عدم قطعیت، سوء ظن یا عدم اطمینان به یک ادعا، عمل، تصمیم یا انگیزه وجود دارد. شک برخی تصورات که "واقعیت" پنداشته می‌شوند به پرسش می‌گیرد، و شاید به تاخیر یا رد عمل به علت نگرانی از اشتباه بودن آن بپردازد. برخی تعاریف به وضعیت ذهنی معلق‌بودن میان دو گزاره متناقض تاکید می‌کنند که موافقت با هر کدام از آنها دشوار است

چیستی شکاکیت
شاید مهمترین پرسش معرفت‌شناسی قلمرو معرفت باشد یعنی پرسش از محدوده معرفت آدمی که ممکن است متحقق شود. این پرسش که دامنه و قلمرو این معرفت کجاست؟ معرفت آدمی در چه موردی ناممکن است؟ یعنی آیا در جهان پیرامون ما و یا در درون ما آدمیان، ممکن است چیزها یا امور یافت شود که ما هرگز نتوانیم به آنها معرفت پیدا کنیم یا در باور به آنها موجه باشیم؟ پاسخ این سوال ممکن است مثبت یا منفی باشد ولی نگرش شکاکانه می‌گوید قلمرو معرفت آدمی محدود است. آدمی بسیاری از نادانسته‌هایش را جز موضوعات پژوهش قرار می‌دهد اما از نگاه شکاکان، آدمی به اتکای امکانات شناختی‌اش اساساً بعضی از امور را نمی‌تواند بداند و این متفاوت است با اینکه بگوییم آدمی بعضی از چیزها را فعلاً نمی‌داند. مطابق نظر شکاک فلسفی، معرفت آدمی دارای یک گونه مرزبندی معرفتی است، به‌گونه‌ای که بیرون از آن مرزها اصولاً منطقه ممنوعه معرفت به شمار می‌رود و آن‌ها را باید اموری نادانستنی تلقی کرد نه نادانسته‌ها. (Unknowable در برابر Unknown)
از نگاه بعضی افراد چالش‌های شکاکانه جدی نیستند، و شکاکیت اصولاً در مسیری ناموافق با طبیعت عقلانی آدمی در جریان است و اگر ذهن در وضعیت عادی و طبیعی باشد هرگز به دام مدعای شکاکانه گرفتار نمی‌آید. آدمی بسیاری از چیزها را می‌داند و می‌تواند بداند همچنین جریان زندگی عادی تنها در بستر معرفت به بسیاری از امور است که می‌تواند جریان داشته باشد. اما سؤال این است که «مسیر طبیعت عقلانی» و یا «وضعیت عادی زندگی» چیست؟ گویا منظور از چنین برداشتی علم متعارف می‌باشد. با این وجود حتی اگر مقصود دریافت‌های متعارف نیز باشد، نمی‌توان چنین نتیجه گرفت. در ضمن اینکه آیا هر باوری را تنها به این دلیل که مبتنی بر دریافت‌های متعارف است، باید معرفت تلقی کرد؟ آیا اینکه فردی از مسافرت صرفنظر کند تنها به این دلیل که دیشب خوابی دیده و باور کرده‌است اتفاق بدی برای او خواهد افتاد. در علم متعارف ما هم دلایل پرشماری وجود دارند که چنین‌اند. از همین روی، باورهایی که هم صادق باشند و هم موجه چندان هم به آسانی بدست نمی‌آیند.
نگرش شکاکانه دائماً تلاش دارد تا بر فاصله بین باور و باور موجه و همچنین بین باور موجه و معرفت انگشت نهد. این دو، در واقع، دو فاز مهم شکاکیت هستند. در مرحله نخست شکاک تلاش می‌کند تا روشن سازد «هیچ چیز را نمی‌توان به گونه‌ای موجه باور کرد.» و در مرحله دوم تلاش می‌کند حتی اگر بپذیریم می‌توان چیزی را به گونه موجهی باور کرد، نباید گمان کرد که این باور موجه لزوماً معرفت است. چرا که باور موجه تنها هنگامی معرفت است که صادق نیز باشد. بدین ترتیب چالش‌های شکاکیت شکل می‌گیرد. حتی از نظر شکاکان «ممکن است باورهایی باشند که موجه‌اند ولی بدلیل نبود عنصر صدق، معرفت نیستند.» معقول بودن چنین احتمالی، مبنای بسیاری از چالش‌های شکاکانه‌است. مثلاً هر کدام از ما می‌تواند به‌گونه‌ایی موجه موضوعی را باور کند، حال آنکه هرگز بدان معرفت نداشته باشد، زیرا در توهم‌های حس اساساً چیزی در واقعیت نیست، تا بتوان بدان معرفت داشت. پس می‌بینیم چگونگی شکل‌گیری چالش‌های شکاکانه نشان می‌دهد چرا این چالش‌ها را باید مهم شمرد و نادیده گرفتن اهمیت این چالش‌ها هرگز از واقعیت آن‌ها نمی‌کاهد.
به اندوه خود لبخند بزن...
 تشکر شده توسط : شیوا29
#5
بحث فلسفی شد، شک و سوال در مسائل دینی جدای از معرفت نیست؟

من اصلا منظور مطلب رو نگرفتم
 تشکر شده توسط : سمیرا67 , سالومه
#6
شیوا جان این مخصوص آدمایی هست که شک تو وجودشون هست یعنی این نیست که یه موضوع خاص باعث بشه به شک بیفتن بلکه از نظر این آدما همه مشکوکن مگر خلافش ثابت بشه،همه چیز منفی هست مگر خلافش ثابت بشه و..........
گاهی شک زمینه ساز یقین پیدا کردن میشه.مثلا کسی که به یه چیز خاص شک کنه باعث میشه تحقیق کنه وبه نتیجه برسه حالا یا مثبت یا منفی نهایتا تکلیفش مشخص میشه .ولی وقتی شک به همه کس وهمه چی باشه اونوقته که دیگه عادی نیست وبه این افراد ،آدمای دارای اختلال گفته میشه.
به اندوه خود لبخند بزن...
 تشکر شده توسط : شیوا29 , سالومه
  


موضوع های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
Rainbow آشنایی با شیوه زندگی سالم naazanin 0 3,015 2012/11/27, 04:33 PM
آخرین ارسال: naazanin



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

علت بوجود آمدن بیماری ام اس چیست