منظور از مکالمه ذهنی چیست ؟
فرض کن من به تلفن تو پاسخ نداده ام و گوشی را بر نداشته ام .( نکته در اینجا نیاز به زمان هست تا تو واکنش مرا در رابطه بعد از طی زمان لازم ببینی و صدایم را بشنوی مثلا اگر زمان طی شود تو از من دلیلی که می شنوی این خواهد بود که من گوشی ام را جا گذاشته بودم و این توضیح کاملا صادقانه است )
تو با خودت شروع به مکالمه ذهنی می کنی
می گویی : آنی تلفن را چرا جواب نداد ؟ یعنی میس کال مرا ندید ؟ ! حتما آن روز که به خانه اش رفتم از من دلخور شده !
من که حرفی به او نزدم !شاید وقتی به او گفتم : چاق شده ای او ناراحت شده . شاید از اینکه مرغ را بادست خوردم ناراحت شد . ....اصلا من از اول می دانستم که با این دختر نباید معاشرت کنم .
باید همان روز رابطه ام را با او قطع می کردم . .....این دختره نمی فهمد که من کاری نکردم . من که منظوری نداشتم . واقعا این موجود غیر قابل تحمل است . باید زودتر از این ها می فهمیدم و او را از زندگی ام بیرون می کردم .
هرگز حاضر نیستم قیافه و شکل و شمایلش را ببینم . من چقدر بدبختم . من که برای تولدش آن میهمانی را راه انداختم و....
( می بینی یک مسئله کوچک با مکالمه ذهنی چه بلایی به سرش می آید ؟!)
نهایتا با مکالمه ذهنی سه نتیجه را تجربه خواهی کرد ( به جای آنی می تواند همسر - فامیل همسر - رئیس - همکار و پدر و مادر یا ....باشد)
1-من خوب هستم - او بد است.
2- من بدهستم _او خوب است .
3- من بد هستم - او بد است .
به این کار می گویند مکالمه ی ذهنی . وقتی که از یک مسئله کوچک یک حکایت و دلخوری بزرگ و یا عدم باور و ...( کلا احساسات بد و منفی ) را تجربه می کنیم .
در ضمن به یاد داشته باشیم که مکالمه ذهنی معمولا حاوی بار منفی از انرژی است که این انرژی منفی هم ما را آزار می دهد و هم بر روی رابطه سالم تاثیر منفی می گذارد .
و طرف مقابل ناخود آگاه در مسیر افکار منفی ما قدم بر می دارد و چه بسا در پاره ای از موارد کلید بازی ها در اینجا خورده می شود و ...........
راه حل چیست ؟
با طرف مقابل از جایگاه بالغ وارد مکالمه بشویم و هر آنچه که در ذهن داریم با وی به شکل محترمانه و به دور از فضای احساس ( این مکانی - این زمانی ) مطرح کنیم .
در بسیاری از موارد اگر بلد باشیم که چگونه و از چه جایگاهی صحبت کنیم ( در میانه ی گفتگو اقدام به شیفت ناخواسته در حالت کودک یا والد نشویم ) مسائل قابل حل و درک است و در نهایت با گفتگو ی سازنده مسائل حل خواهد شد
و در صورتی که به نقطه تفاهم نرسیم می توانیم در حالت پذیرش فرد - موضوع -شرایط قرار بگیریم و وارد مرحله ی تصمیم گیری بشویم
که در این مرحله از جایگاه
من خوب هستم - تو خوب هستی
طرف مقابل را رد می کنیم
طرف مقابل را قبول می کنیم و جایگاهی خاص برای نوع ارتباط و میزان آن قائل می شویم
طرف مقابل را انتخاب می کنیم .
توجه :
این توضیحات بسیار مختصر و کوتاه است . هر جمله ای که از آن به عنوان کد استفاده شده با حالات درونی در اندازه های گسترده تر مرتبط است و .....
منبع: تالار گفتگوی همدردی
نویسنده: ani
فرض کن من به تلفن تو پاسخ نداده ام و گوشی را بر نداشته ام .( نکته در اینجا نیاز به زمان هست تا تو واکنش مرا در رابطه بعد از طی زمان لازم ببینی و صدایم را بشنوی مثلا اگر زمان طی شود تو از من دلیلی که می شنوی این خواهد بود که من گوشی ام را جا گذاشته بودم و این توضیح کاملا صادقانه است )
تو با خودت شروع به مکالمه ذهنی می کنی
می گویی : آنی تلفن را چرا جواب نداد ؟ یعنی میس کال مرا ندید ؟ ! حتما آن روز که به خانه اش رفتم از من دلخور شده !
من که حرفی به او نزدم !شاید وقتی به او گفتم : چاق شده ای او ناراحت شده . شاید از اینکه مرغ را بادست خوردم ناراحت شد . ....اصلا من از اول می دانستم که با این دختر نباید معاشرت کنم .
باید همان روز رابطه ام را با او قطع می کردم . .....این دختره نمی فهمد که من کاری نکردم . من که منظوری نداشتم . واقعا این موجود غیر قابل تحمل است . باید زودتر از این ها می فهمیدم و او را از زندگی ام بیرون می کردم .
هرگز حاضر نیستم قیافه و شکل و شمایلش را ببینم . من چقدر بدبختم . من که برای تولدش آن میهمانی را راه انداختم و....
( می بینی یک مسئله کوچک با مکالمه ذهنی چه بلایی به سرش می آید ؟!)
نهایتا با مکالمه ذهنی سه نتیجه را تجربه خواهی کرد ( به جای آنی می تواند همسر - فامیل همسر - رئیس - همکار و پدر و مادر یا ....باشد)
1-من خوب هستم - او بد است.
2- من بدهستم _او خوب است .
3- من بد هستم - او بد است .
به این کار می گویند مکالمه ی ذهنی . وقتی که از یک مسئله کوچک یک حکایت و دلخوری بزرگ و یا عدم باور و ...( کلا احساسات بد و منفی ) را تجربه می کنیم .
در ضمن به یاد داشته باشیم که مکالمه ذهنی معمولا حاوی بار منفی از انرژی است که این انرژی منفی هم ما را آزار می دهد و هم بر روی رابطه سالم تاثیر منفی می گذارد .
و طرف مقابل ناخود آگاه در مسیر افکار منفی ما قدم بر می دارد و چه بسا در پاره ای از موارد کلید بازی ها در اینجا خورده می شود و ...........
راه حل چیست ؟
با طرف مقابل از جایگاه بالغ وارد مکالمه بشویم و هر آنچه که در ذهن داریم با وی به شکل محترمانه و به دور از فضای احساس ( این مکانی - این زمانی ) مطرح کنیم .
در بسیاری از موارد اگر بلد باشیم که چگونه و از چه جایگاهی صحبت کنیم ( در میانه ی گفتگو اقدام به شیفت ناخواسته در حالت کودک یا والد نشویم ) مسائل قابل حل و درک است و در نهایت با گفتگو ی سازنده مسائل حل خواهد شد
و در صورتی که به نقطه تفاهم نرسیم می توانیم در حالت پذیرش فرد - موضوع -شرایط قرار بگیریم و وارد مرحله ی تصمیم گیری بشویم
که در این مرحله از جایگاه
من خوب هستم - تو خوب هستی
طرف مقابل را رد می کنیم
طرف مقابل را قبول می کنیم و جایگاهی خاص برای نوع ارتباط و میزان آن قائل می شویم
طرف مقابل را انتخاب می کنیم .
توجه :
این توضیحات بسیار مختصر و کوتاه است . هر جمله ای که از آن به عنوان کد استفاده شده با حالات درونی در اندازه های گسترده تر مرتبط است و .....
منبع: تالار گفتگوی همدردی
نویسنده: ani
من صبورتر از هر لحظه ای چشم به راه روزهای آینده ی نیامده ام!