تاثیرگرسنگی بر سلامت انسان
گرسنگی یا محرومیت از غذاها ممکن است کلی یا جزئی باشد. وقتی از محرومیت جزئی بحث میکنیم، منظور عدم دسترسی به بعضی از انواع غذاهاست و عموما عنوان گرسنگی جزئی یا فقر غذایی به استفاده کردن غذاهای غیر کافی اطلاق میشود. گرسنگی یک حالت کاملا فیزیولوژیک است چرا که تمامی موجودات زنده در طول حیات با انواع گرسنگیها کم و بیش برخورد میکنند. بعلاوه در تظاهرات بیماریها اکثرا گرسنگی دیده میشود. اثرات گرسنگی برای زمانهای طولانی برابر 40 تا50 روز در انسان مطالعه شده است.
نتایج این مطالعه نشان دادند وزن بدن افراد تحت بررسی بتدریج کاهش مییابد و در جریان 10 روز اول محرومیت، کاهش وزن روزانه به حدود 1 تا 5/1درصد وزن اولیه بدن میرسد. در روزهای اول این طور به نظر میرسد که هنگام گرسنگی کامل با وجود این که وزن شخص و مصرف انرژی روزانه کاهش مییابد، نسبت مقدار انرژی مصرف شده به کیلوگرم وزن ثابت است، هرچند گاهی نیز تفاوت مختصری جلب نظر میکند. بنابراین ارگانیسم محروم از غذا، مقدار انرژی را که برابر با تجزیه غذاهاست از بافتها وام میگیرد، اما مقاومت اعضای مختلف بدن در مقابل گرسنگی متفاوت است و طبق آماری که به دست آمده نقصان وزن اعضای مختلف بدن انسان بسیار متفاوت است.
همچنین در جریان گرسنگی، ساختار پروتوپلاسمی تحلیل میرود و با کاهش اندازه فیبرهای عضلانی در نهایت فیبرها دژنره (دچار تخریب حاد) میشوند. سرعت کاهش وزن نیز نسبت مستقیم با جوان بودن و کوچک بودن جثه دارد، به این معنی که هرقدر موجود گرسنه مورد آزمایش جوانتر و کوچکتر باشد، در نتیجه گرسنگی، وزن بدنش با سرعت بیشتری کم میشود. لذا زمان زنده ماندن با گرسنگی کامل در مورد اشخاصی که با عوامل تشدیدکننده مصادف نمیشوند، برای نوزاد انسان 3 روز و برای انسان بالغ 5 تا 6 هفته است که البته هرگز از 9 هفته بیشتر نمیشود.
با کاهش تدریجی وزن بدن، تغییر حرارت ارگانیسم دارای وضعیت کاملا متفاوتی است. به این معنی که گرمای بدن به مقدار فوقالعاده ناچیزی به تدریج کاهش مییابد و این کاهش در دومین و سومین روز محرومیت کامل از یک درجه تجاوز نمیکند و سپس در تمام دوران محرومیت غذایی در 36 درجه سانتیگراد ثابت میماند و شاید به زحمت بتوان یک اختلاف چنددهم درجه در تمام این مدت طولانی مشاهده کرد. اما چند ساعت پیش از مرگ، حرارت بدن ناگهان پایین میآید. در این مرحله نیروهای بدنی به اندازهای ضعیف میشوند که اگر تغذیه را نیز آغاز کنیم فرد جان به در نمیبرد. چرا که درجه حرارت بدن در این موقع بین 25 تا 30 درجه سانتیگراد است و در واقع در این شرایط نقصان درجه حرارت بدن به علت نقصان احتراقات سلولی است.
در مجموع مدت زمان یک محرومیت کامل غذایی برای ادامه زندگی نسبت به عوامل مختلف متغیر است که این عوامل شامل: وضع ذخیرههای کم و بیش زیاد بدنی، حرارت محیط خارج، استراحت یا کار عضلانی، حالات روحی (وجود درد و اندوه)، ابتلا به تب، سن و نوع موجود زنده میشوند.
متابولیسم ذخایر غذایی در بافتهای بدن
کربوهیدراتها برای تامین انرژی بافتها نسبت به چربیها و پروتئینها مناسبتر هستند. به این منظور ابتدا ذخایر گلیکوژن کبد متحرک و قابل مصرف میشوند. به طور کلی میتوان در 4 مرحله مختلف گرسنگی کامل را ترسیم کرد.
مرحله اول ـ برابر 12 تا 24ساعت: بهرهبرداری از غذایی که در لوله گوارش و خون وجود دارد.
مرحله دوم ـ برابر2 تا 4 روز: مصرف شدن گلیکوژنهای جگری و عضلانی همراه با برداشتهای پروتیدی و لیپیدی.
مرحله سوم ـ برای مدت زمان بیش از دو هفته (قسمت اعظم دوران کلی گرسنگی): مصرف شدن چربیهای ذخیرهای و پروتئینهای بافتی.
مرحله چهارم ـ برای مدت زمان کمتر از یک هفته طول میکشد(برابر مرحله نهایی پیش از مرگ): مصرف شدن انحصاری از پروتئینهای بافتی.
البته این تقسیمبندی در اشخاص مختلف متفاوت است. مثلا در افراد لاغر مقدار پروتئینها ممکن است تا 20 درصد بالا برود و در یک فرد چاق این رقم به 10 درصد یا کمتر از آن پایین بیاید.
در حالی که مصرف گلیکوژن بدنی، سبب صرفهجویی کوچکی در مصرف پروتئینها میشود. این نکته جلب نظر میکند که به همان نسبت که وزن کاسته میشود، دفع مواد ازته نیز روزانه به صورت تدریجی کاهش مییابد. در پایان دوران گرسنگی و کمی پیش از بروز مرگ، ارگانیسم اجبارا و منحصرا ذخایر پروتئینی را به مصرف میرساند. به همین دلیل یک افزایش فوقالعاده و ناگهانی دفع مواد ازته در این موقع جلب نظر میکند. چنانچه پروتئینها برای حفظ اعمال سلولی ضروری هستند، لذا هنگامی که پروتئینهای بدن به حدود نصف مقدار طبیعی میرسند معمولا مرگ پیش میآید. به عبارت دیگر وقتی بدن فرد محروم از غذا 40 تا50 درصد وزن خود را از دست دهد مرگ فرا میرسد.
آزمایشهای متعدد انجام شده نشان میدهند در تمام دوران طولانی گرسنگی، فعالیتهای مختلف اعضای بدن زیاد تحت تاثیر قرار نمیگیرد و فقط مختصری کندتر میشود.
مثلا تعداد نبض و میزان فشار شریانی تغییرات محسوسی نمیکند و نیروی عضلانی با ضعف فوقالعادهای روبه رو نمیشود. همچنین فعالیتهای روحی و مغزی توانایی خود را در سرحد کمال حفظ میکنند یا احساس شدید و رنجآور گرسنگی در آغاز روزهدار شدن کمکم از بین میرود و تخفیف مییابد. البته به طور کلی باید گفت تظاهرات روحی گرسنگی در بین گروههای مختلف متفاوت است.
وضع روحی محرومینی مانند کارگران محبوس شده در دالانهای زیرزمینی، محکومینی که با اجبار باید با گرسنگی مبارزه کنند، جهانگردانی که راه را در بیابانها و صحراها گم میکنند توام با نگرانیها و اضطراب زیادی است. این افراد به علت این که طعمه افکار اندوهبار سرنوشت غمانگیز خود میگردند، مقاومت در مقابل گرسنگی را به نسبت بسیار زیادی از دست میدهند. از طرف دیگر برای نجات خود و مقابله با موانع دست به فعالیتهای شدید عضلانی میزنند. همین عوامل روحی و جسمی به اندازهای از مقاومت آنان میکاهد که غالبا مرگ پس از 10 تا 15 روز به سراغشان میآید. ضمن این که در این اشخاص عارضههایی مانند دیوانگی هم تظاهر مییابند. البته تاثیر تلقینات روحی در افزایش تحمل نسبت به گرسنگی نیز اهمیتی انکار نشدنی دارد و بهترین مثال این موضوع مقاومتهای طولانی مانیاکها (نوعی دیوانگی)، هیستریکها و ریاضتکشان در مقابل گرسنگی است.
افراد چاق بسته به سلامت اولیه و میزان چربی بدن آنها از 3 هفته تا 25 هفته و حتی بیشتر میتوانند با وجود محدودیتهای غذایی زنده بمانند. مدارک تاریخی نشان داده است بسیاری از زندانیان توانستهاند 28 الی 40 روز در محرومیت غذایی زنده بمانند. محققان بزرگی مانند شارل ریشه، ژانت و شارلو در ملاحظات خود چنین یادآوری میکنند که مدت چند ماه شاهد روزه داشتن کامل 2 نفر هیستریک بودهاند که مصرف روزانه انرژی آنها از 600 کالری تجاوز نمیکرده است.
جدول زیر نشان میدهد که بافتهای حیاتی و اصلی بدن مانند دستگاه عصبی و قلب در هنگام گرسنگی کامل، عملا وزن خود را به مقدار ناچیزی از دست میدهند و فرسودگی در مورد سایر بافتها مانند عضلات و بافتهای چربی نیز ایجاد میشود.
گرسنگی