2013/10/09, 10:36 AM
شک ندارم که اگه کسی رو دوست داشتم و بعد بهم میگفت که ام اس داره، همه تلاشمو واسه توجیه کردن خودم و خانواده میکردم و 100% باهاش ازدواج میکردم.
اما فکر نکنم اگه یکی که نمیشناسمش میومد خواستگاری و میگفت ام اس داره قبول میکردم. همینجوریش هم وقتی یه خواستگار که نمیشناسیش میاد آدم کلی ایراد ازش مییگیره و کلی میترسه و سعی میکنه یه جوری از زیر بار ازدواج باهاش در بره...
یعنی من فکر میکنم اگه عقش باشه همه چی حله... من مطمئنم که اگه دوستش داشتم ام اس اصلا مهم نبود... هرچند بهش فکر میکردم، نگران میشدم و ناراحت ولی تصمیمم عوض نمیشد هرگز...
اما فکر نکنم اگه یکی که نمیشناسمش میومد خواستگاری و میگفت ام اس داره قبول میکردم. همینجوریش هم وقتی یه خواستگار که نمیشناسیش میاد آدم کلی ایراد ازش مییگیره و کلی میترسه و سعی میکنه یه جوری از زیر بار ازدواج باهاش در بره...
یعنی من فکر میکنم اگه عقش باشه همه چی حله... من مطمئنم که اگه دوستش داشتم ام اس اصلا مهم نبود... هرچند بهش فکر میکردم، نگران میشدم و ناراحت ولی تصمیمم عوض نمیشد هرگز...
... I'm a fighter ...
"از پیش غصه خوردن ، دوبار غصه خوردن است."
"از پیش غصه خوردن ، دوبار غصه خوردن است."