2014/02/18, 06:41 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2014/02/18, 06:58 PM، توسط موناامیدوار.)
اون روز که گفتن ام اس داری بخودم گفتم اخرش چیه ؟ مرگه دیگه
مگه ام اس اصلا چیه؟یه بیماری مثل هزاران بیماری دیگه...واسه چی ناامید بشم اخه؟
منم ادمم منم زندگی میکنم...چرا ناامید بشم...داروهاش درسته گرونه ولی بالاخره خدا بزرگه
اخه دوست من منی که تعادل ندارم حتی توخونه به زور راه میرم اگه جایی هم برم باید یه بادی گاردببرم مگه دلیلی واسه شادی وامیدواری میمونه
[/quote]
امید تنها چیزیه که ..........بزار یه داستان بگم
یروز چنتا قورباغه داشتن تو جنگل میرفتن که یهو 2تاشون افتادن تو چاله
بقیه هی میگفتن نیاین تلاش نکنین شما میمیرید
اوایل هردوتلاش میکردن دربیان از چاله
یکیشون ناامیدشدوخودشو پرت کرد ته چاله
اون یکی تلاش میکردوبالاخره دراومد از چاله درحالی که همه میگفتن نمیتونی
وقتی اومد بیرون تشکر کرد گفتن واسه چی؟؟؟
به زبون اشاره گفت واسه اینکه منو تشویق کردین که از چاله دربیام..
پس خودتو نباز...
مگه ام اس اصلا چیه؟یه بیماری مثل هزاران بیماری دیگه...واسه چی ناامید بشم اخه؟
منم ادمم منم زندگی میکنم...چرا ناامید بشم...داروهاش درسته گرونه ولی بالاخره خدا بزرگه
اخه دوست من منی که تعادل ندارم حتی توخونه به زور راه میرم اگه جایی هم برم باید یه بادی گاردببرم مگه دلیلی واسه شادی وامیدواری میمونه
[/quote]
امید تنها چیزیه که ..........بزار یه داستان بگم
یروز چنتا قورباغه داشتن تو جنگل میرفتن که یهو 2تاشون افتادن تو چاله
بقیه هی میگفتن نیاین تلاش نکنین شما میمیرید
اوایل هردوتلاش میکردن دربیان از چاله
یکیشون ناامیدشدوخودشو پرت کرد ته چاله
اون یکی تلاش میکردوبالاخره دراومد از چاله درحالی که همه میگفتن نمیتونی
وقتی اومد بیرون تشکر کرد گفتن واسه چی؟؟؟
به زبون اشاره گفت واسه اینکه منو تشویق کردین که از چاله دربیام..
پس خودتو نباز...
چون میگذرد غمی نیست