2011/06/26, 05:53 PM
(2011/06/26, 03:15 PM)nazaninn نوشته است: سوسن شاید انقدر این 3 سیلی عمیق و غیر منتظره بوده واست که تا عمق وجودت رو رخنه کرده و واقعا ضربه روحیه شدیدی رو به همراه داشته واست و هر وقت به پلاکات فک میکنی شدت اون ضربه ها رو حس میکنی
عزیزم بندازشون بیرون از سرت فک اون سیلی ها رو کی میدونه شاید پلاکات هم خاموش بمونن با این اتفاق!!!!
آره نازنین درست حدس زدی. یادمه تا نیمههای شب گریه کردم و کسی که مرازده بود و اتفاقاً خیلی دوستم داره کنارم زار زار گریه کرد. ولی وقتی حدود یک ماه بعدش اولین علامت بینایی بروز کرد و بعدش تشخیص دادند سه تا پلاک در نخاع گردنی دارم، یاد آن سه سیلی افتادم.
مرا آفرید، آنکه دوستم داشت.