2010/01/10, 03:50 PM
یه خاطره
کلاس پنجم بودم داشتم میرفتم امتحان بدم وقتی میخواستم از خیابون رد بشم
توجه نکردم پریدم وسط خیابون یه دفه یه مینی بوس زد رو ترمز و با هزار مسیبت
وایساد که به من نخوره رانندش عصبانی در حال پیاده شدن بود که من ترسیدم و
پا به فرار گذاشتم همینکه بر گشتم تا فرار کنم گیجگام به شدت خورد به تیر اهنی
چراغ خیابون
همانجا یک ربع سرم گیج میرفت و بلند شدم رفتم سر جلسه امتحان ریاضی
چند روز بعد کارناممو که گرفتم با کمال تعجب دیدم ریاضی شدم 19 اخه هیچی نخونده بودم
اینم همیشه برام شد خاطره شاید ام اسم از اون ضربه بوده نمیدونم :-\
کلاس پنجم بودم داشتم میرفتم امتحان بدم وقتی میخواستم از خیابون رد بشم
توجه نکردم پریدم وسط خیابون یه دفه یه مینی بوس زد رو ترمز و با هزار مسیبت
وایساد که به من نخوره رانندش عصبانی در حال پیاده شدن بود که من ترسیدم و
پا به فرار گذاشتم همینکه بر گشتم تا فرار کنم گیجگام به شدت خورد به تیر اهنی
چراغ خیابون
همانجا یک ربع سرم گیج میرفت و بلند شدم رفتم سر جلسه امتحان ریاضی
چند روز بعد کارناممو که گرفتم با کمال تعجب دیدم ریاضی شدم 19 اخه هیچی نخونده بودم
اینم همیشه برام شد خاطره شاید ام اسم از اون ضربه بوده نمیدونم :-\
زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست امتحان ریشه هاست