امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امیتازات : 3
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
ام اس و ضربه
#51
من بخشی از زندگیمو میخوام فراموش کنم و یا اینکه یه جوری از ذهنم پاک بشه angelangelangel
ماجراهای 27 سالگی تا 33 سالگی خیلی فرسایشی هستن
تصادف شدید و شکستن هر دو پا ..... 50 روز بستریashamed0006.gifashamed0006.gif
مجروح شدن شدید تو ماموریت با خنجر از ناحیه شکم...... 23 روز بستریrolleyesrolleyes
زخمی شدن شدید بازم تو ماموریت اینبار از ناحیه پای چپ به دلیل..... 18 روز بستریSmiley-sick005
آخرین بار هم عمل مجدد محل جراحی شده شکم در سال 92
سال 93 ام اس اومد سراغم icon_biggrinفک کنم دیگه بدنم خیلی ضعیف شده بودagreement2
به زخمهایت افتخار کن
 تشکر شده توسط : phdstudent , yas8866
#52
من توبچگیم هیچ ضربه ای به سرم نخورد
وقتشه جونم قدم بزاری توخونم
قهوموباعشق بریزی توی فنجونم******
 تشکر شده توسط : yas8866
#53
من الانم گیرم,حدود ۱۱ساله ازدواج کردم ک ۱/۵بعد از عقدم ب واسطه ضربه روحی ام اس اومد سراغم,از بعد اونم هیچی بهتر نشد,من از همون موقع تا همین الان ک دارم مینویسم تو عذابم تو کش مکشم,فقط بخاطردخترم دارم زندگی میکنم,نمیدونم کی قراره از پا بیافتم,واقعا مستاسلم تو ی شرایطی گیر کردمک نه میونم بمونم نه میتونم برم,واقعا موندم چیکار کنم,گیر ی ادم بیشعور افتادم ک از ۱۱سال پیش فقط ۲درصد رشد شعور داشته.تازه اونم بگیر نگیر داره.فقط خدا اخر عاقبت منو بخیر بگذرونه,دوستان اگر کسی مژتونه منو راهنمایی کنه ممنون میشم.

زندگی با یه ادم کم شعور بی هویت خیییلی سخته,برای من ک بیمار هم هستم ک دیگه بدتر,همیشه سعی کردم از ادمای سالم هم بزنم جلو و تو زندگیم برای خانوادم چیزی کم نذارم ک بیماریم ب چشمشون نیاد ولی دریغا,چون هرکار میکنم اصلا ب چشم نمیاد تهشم شوهرم میگه مریضی,میگه وقتی ی مریض اینجوریه ببین ادم سالم چجوریه و چقد عملکرد بهتری داره!!بخدا اطرافم دارم میبینم ادمای سالم یکدوم از کارای منو نمیکنن ولی چون من بیمارم بچشمش نمیاد,اینا همش یجور ضربست.بخدا اگر خودکشی گناه نبود خییییلی وقت پیش تمومش کرده بودم,هر روز ک میگذره داره بدتر میشهاصلا منو ادم حساب نمیکنه.
 تشکر شده توسط : niloofary , mahdi1004 , yas8866
#54
نمی دونم.یادم نیست.من همواره تا پایان دوره دبیرستان اهل کتک کاری بودم..یادم نمی آد که چند نفر رو لتو پار کردم.یک بار سرم شکست.فکر نمی کنم که این چیزها کوچکترین ارتباطی با ام اس داشته باشه.
این قافله عمر عجب می گذرد
دریاب دمی که با طرب می گذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب می گذرد
 تشکر شده توسط : niloofary , yas8866
#55
(2016/10/15, 12:03 AM)mahdi1004 نوشته است: من بخشی از زندگیمو میخوام فراموش کنم و یا اینکه یه جوری از ذهنم پاک بشه angelangelangel
ماجراهای 27 سالگی تا 33 سالگی خیلی فرسایشی هستن
تصادف شدید و شکستن هر دو پا ..... 50 روز بستریashamed0006.gifashamed0006.gif
مجروح شدن شدید تو ماموریت با خنجر از ناحیه شکم...... 23 روز بستریrolleyesrolleyes
زخمی شدن شدید بازم تو ماموریت اینبار از ناحیه پای چپ به دلیل..... 18 روز بستریSmiley-sick005
آخرین بار هم عمل مجدد محل جراحی شده شکم در سال 92
سال 93 ام اس اومد سراغم icon_biggrinفک کنم دیگه بدنم خیلی ضعیف شده بودagreement2
فراموش نمیشوند...به دست زمان بسپر ...کمرنگ میشه...وقتی به دست زمان بسپری خودش کم کم میره پس زمینه ذهنت...ولی باید چیزهای دیگه ای داشته باشی که جایگزین ش کنی..چیزهای مثبت که تولیدات مثبت ذهنی داشته باشه و روی اون خاطرات بد رو بپوشانه...تلاش برای فراموشی بدون تلاش برای جایگزینی یک روند فرسایشی رو کلید میزنه
 تشکر شده توسط : الهه درد , mahdi1004 , yas8866
#56
سلام دوستان عزیزم
از این همه ضربه ای که شما عزیزانم خوردین واقعا ناراحت شدم . sad2
اما خودم 3 سالگی از 7تا پله افتادم که فکر نکنم تاثیری داشته باشه چون هیچیم نشد . laughing3
سال 88 هم یه ضربه به سرم خورد . confused
ولی در مورد ام اس من اعتقاد دارم فشار عصبی بیشتر موثره ، چون تنش عصبی از کودکی خیلی بیشتر از ضربه جسمی داشتم . Dash2
ان کس که دوست داری نیمه دیگر تو نیست !
او تویی ، اما در جای دیگر
  




کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

علت بوجود آمدن بیماری ام اس چیست