خوشبحالتون بچه هااااااااااااا
اگه بدونيد بامن سركار چيكار كه نكردن !
بعد از سه سال تازه چندماه پيش فهميدم سنگين ترين كار رو تو شركت به من دادن باور نميكنيد شبا با گريه ميرفتم خونه. از خستگي بشدت درد ميكشيدم و به خودم ميپيچيدم.
بعضي وقتا اونقدر خسته بودم كه بالباساي كارم ميخوابيدم.
خداييش خيلي اذيت شدم ولي وقتي كارمو عوض كردم و بجز رئيسم كسي نميدونه، اون يه فرشته است نمي دونيد چقدرررررررررررررررررررررررررررررر
وضعيتم بهتر شده. قبلا صبحا كه بلند ميشدم به خودم به مردم به صبح به خورشيد به.......... فوش ميدادم و نفرين ميكردم. ولي خداروشكر حالا ساعت زنگ نخورده بيدارم. بشدت حالم خوبه و همكاراي خوبي دارم . هيچكس به ديده ترحم بهم نگاه نميكنه و احترام خاصي برام قائلاً اصلا تا با چشماي خودتون نبينيد باور نميكنيد.
همش عشق و صفاست.
خدارو صدهزار مرتبه شكر
اگه بدونيد بامن سركار چيكار كه نكردن !
بعد از سه سال تازه چندماه پيش فهميدم سنگين ترين كار رو تو شركت به من دادن باور نميكنيد شبا با گريه ميرفتم خونه. از خستگي بشدت درد ميكشيدم و به خودم ميپيچيدم.

بعضي وقتا اونقدر خسته بودم كه بالباساي كارم ميخوابيدم.
خداييش خيلي اذيت شدم ولي وقتي كارمو عوض كردم و بجز رئيسم كسي نميدونه، اون يه فرشته است نمي دونيد چقدرررررررررررررررررررررررررررررر




(2011/05/23, 07:21 AM)havaars نوشته است: یک مورد جالبی که من دریافتم، از روی تجربه شخصیم و گفتههای شما این هست که در یک محیط غیر پزشکی گویا با بیماران ام.اسی رفتار بهتری میشود تا محیط پزشکی[درمانی]
من در بیمارستان کار میکردم و ابداً درکی از موقعیت من نداشتند. وقتی برای استراحت من در نظر نمیگرفتند. وقتی کارم تمام میشد همکارانم انتظار داشتند بهشان کمک کنم حتی و وقتی مینشستم چپچپ نگاهم میکردند. بعد از نه سال کار با ام.اس در اتاق عمل، وقتی احساس ناراحتی کردم و درخواست تغییر محیط کاری به بخش اداری دادم، چهار پنج ماه مرا سر دواندند و گفتند از کجا معلوم ام.اس داری؟! توی چشمام نگاه میکردند و بازیم دادند. آنقدر گریه کردم که حد ندارد! از این جهت که چرا با یک مشت دکتر و پرستار حرف نفهم طرف شدهام!
آخر سر وقتی کار به استانداری [که بر حسب تصادف در روز پرستار فهمید] و حراست دانشگاه کشیده شد، با این تهدید که حقوقت را کم خواهیم کرد، مرا با کلی منت فرستادند بخش اداری!
تقصیر خودم بود چون از اول نگفتم ام.اس دارم و نق و نوق نکردم و سرسختانه از خودم کار کشیدم و اینها باورشان شد من چیزیم نیست!
در دانشگاه هم مربی تربیت بدنی 1 گفت باید بنشینی توی کلاس ولی تمرین نکنی! بعد هم ازم امتحان گرفت!!! ولی مربی تربیت بدنی 2 فقط ازم تحقیق خواست و نمره خوبی بهم داد!
سوسن جون حق داري ناراحت باشي ولي اينو بدون كه قبل از اينكه اونا اذيتت بكنن تو خودت خودتو اذيت كردي و اصلا تحمل كردي اين دقيقا كاري كه من كردم عزيزم و شايد باورت نشه روز آخري چجوري از شركتشون امدمبيرون منم اگه خدا كمكم نميكرد خيلي بدتر از اين ميشدم ولي خداروشكر خودشونم باورشون نميشد كه به محض دراومدن از اونجا كه وابسته به نفت بود برم يه جاي هزار مرتبه بهتر
، بنظر من اگر بازم حتي به اندازه يك سر سوزن اذيتي جات و عوض كن. هيچكس و هيچ چيز حق نداره باعث دلخوري ما بشه چه سالم چه بيمار! به اندازه همه ي ادماي دنيا كاراي خوب هست عشقم
باران رحمت الهي هميشه مي بارد تقصير ماست كه كاسه هايمان را بر عكس گرفته ايم