2014/06/20, 12:09 PM
حوزه فعالیتم که تقریبا گسترده بود؛ دانشجوی پی اچ دی، تدریس در دانشگاه، خطاطی در سطح ممتاز انجمن خوشنویسان، کارهای جانبی در زمینه های مختلف..
به جز افراد انگشت شماری کسی از بیماریم خبر نداره. همیشه تو دانشگاه به پیش فعال بودن مشهورم. کسی که قابلیت انجام چندتا کار همزمان رو با هم داره..
سفر اخیرم به بهشت باورم رو از خودم به حد نهاییش رسوند..
1 روز کاظمین ،3روز نجف، 3 روز پیاده روی از نجف تا کربلا و 3 روز هم بهشت ِکربلا اونم در ایام نیمه شعبان ...
دقیقا هفته پیش این موقع بهشت اربابم بودم..
قبل رفتنم با خودم میگفتم من و ام اس و شلوغی کربلا تو نیمه شعبان و گرمایی که شدیدا بهش حساسم..
ولی عشقش کشوندم اونجا..
بعضی از بچه ها بخشی از راهو با تاکسی رفتن ولی من ستون به ستون راه رو خودم پیاده رفتم بدون هیچ مشکلی..
تو گروه پیاده روی بهم میگفتن خوش به حالت! تو از همه حالت بهتره و بهتر میری. اونا نمیدونستن که ام اس دارم، خودمم فراموشم شده بود...
اون جا که بودم بهترین حال رو داشتم..
سه جهارروزه برگشتم و حالم ار نظر جسمی از همیشه بهتره بدون هیچ درد و اذیتی...
در ده روز آینده دوتا امتحان دارم که یکیش امتحان جامع دکترام هست. هنوز خیلیش مونده ولی با باوری که از خودم پیدا کردم انشالله به اونها هم غلبه میکنم..
و این میشه عاقبت کسی که ام اس رو زندگی کرده و اونو درنوردیده...
الان من موندم و یه عالمه درس استقامت که از ام اس گرفتم، آدمهایی که با ام اس شناختم و باوری که با ام اس از خودم پیدا کردم..
خدایا شکرت به خاطر همه چیز.
به جز افراد انگشت شماری کسی از بیماریم خبر نداره. همیشه تو دانشگاه به پیش فعال بودن مشهورم. کسی که قابلیت انجام چندتا کار همزمان رو با هم داره..
سفر اخیرم به بهشت باورم رو از خودم به حد نهاییش رسوند..
1 روز کاظمین ،3روز نجف، 3 روز پیاده روی از نجف تا کربلا و 3 روز هم بهشت ِکربلا اونم در ایام نیمه شعبان ...
دقیقا هفته پیش این موقع بهشت اربابم بودم..
قبل رفتنم با خودم میگفتم من و ام اس و شلوغی کربلا تو نیمه شعبان و گرمایی که شدیدا بهش حساسم..
ولی عشقش کشوندم اونجا..
بعضی از بچه ها بخشی از راهو با تاکسی رفتن ولی من ستون به ستون راه رو خودم پیاده رفتم بدون هیچ مشکلی..
تو گروه پیاده روی بهم میگفتن خوش به حالت! تو از همه حالت بهتره و بهتر میری. اونا نمیدونستن که ام اس دارم، خودمم فراموشم شده بود...
اون جا که بودم بهترین حال رو داشتم..
سه جهارروزه برگشتم و حالم ار نظر جسمی از همیشه بهتره بدون هیچ درد و اذیتی...
در ده روز آینده دوتا امتحان دارم که یکیش امتحان جامع دکترام هست. هنوز خیلیش مونده ولی با باوری که از خودم پیدا کردم انشالله به اونها هم غلبه میکنم..
و این میشه عاقبت کسی که ام اس رو زندگی کرده و اونو درنوردیده...
الان من موندم و یه عالمه درس استقامت که از ام اس گرفتم، آدمهایی که با ام اس شناختم و باوری که با ام اس از خودم پیدا کردم..
خدایا شکرت به خاطر همه چیز.
نگران منی به تو قرصه دلم
تو کنار منی نمی ترسه دلم
تو کنار منی نمی ترسه دلم